هدایت شده از شاهزاده محمد ع نهاوند
🔴 برخی از آداب روز #عاشورا
🏴 روز دهم محرّم
سزاوار است شيعيان مشغول كارى از كارهاى دنيا نگردند و براى خانه خود چيزى #ذخيره نكنند، و مشغول #گريه و نوحه و مصيبت باشند، و عزادارى حضرت امام حسين عليهالسّلام را بر پا كنند و اشتغال به ماتم داشته باشند به صورتى كه در ماتم عزيزترين اولاد و اقوام خود اشتغال میورزند.
💠 شايسته است كه شيعيان در اين روز از خوردن و آشاميدن دوری کنند بى آنكه قصد #روزه كنند و در آخر روز بعد از عصر به غذايى غیر لذیذ افطار کنند.
💠آن حضرت را به زيارت #عاشورا و وارث زيارت كنند.
💠 در نفرين و #لعن بر قاتلان آن حضرت سعى نمايند و هزار مرتبه بگويند:
▫️اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
خدایا قاتلان حسین علیهالسلام را لعنت کن و از رحمت خود دور نما!
هدایت شده از گروه جهادی شهید امیدی نهاوند
⚫ #متن_شبهه :
♨️ #امام_صادق علیه السلام گفته اند اگر #حزن جدم زیاد سخت نبود باید #ظهر_عاشورا به #جشن میپرداختیم، چون برای #علی_اکبر و قاسم در کربلا عروسی گرفته شده است.
لطفا صحت این مطلب را بیان کنید.
💡 #پاسخ_شبهه
۱. چنین مطلبی از امام صادق علیه السلام صحت ندارد و در هیچ منبع معتبری یافت نشد.
۲. عروسی #حضرت_قاسم و علی اکبر هم در منبع معتبری نیامده است.
▪️ از #ملاحسین_کاشفی به عنوان اولین کسی که از این واقعه (عروسی #قاسم_بن_الحسن ) در کتاب #روضة_الشهداء یاد کرده نام میبرند. به پیروی از وی، عدهای از #مقتل نویسان از آن یاد کرده اند. برخی از محققان، به مطالب کتاب روضه الشهداء انتقاداتی وارد کردهاند.
▪️ #میرزا_حسین_نوری : قصه عروسی قبل از روضه (روضه الشهداء)، از عصر #شیخ_مفید تا تألیف کتاب فوق در هیچ کتابی دیده نشده است، چگونه میشود قضیهای به این عظمت و قصهای چنین آشکار محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام این جماعت نرسیده باشد. (لؤلؤ و مرجان، میرزا حسین نوری، ص ۱۹۳)
▪️ #علامه_مجلسی: قصه دامادی او (قاسم بن الحسن) در کتب معتبره به نظر فقیر نرسیده است. (مجلسی، جلاءالعیون، ص۶۷۶)
🔖 http://yon.ir/PnLOy
▪️ #شیخ_عباس_قمی مینویسد كه: قصه دامادی قاسم در کربلا و تزویج #فاطمه_بنت_الحسین برای او صحّت ندارد. (منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، ج اول، ص ۵۷۴)
و …
۳. اهل بيت عليهم السلام، اهتمام ويژهاي به #عزاداری و #گريه بر امام حسين علیه السلام داشته اند و اين مطلب در روايات فراوان نقل شده است؛
🚩کانال حقیقت شیعه
ازعزرائیل پرسیدند:
تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.
#خنده ام زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.
#گریه ام زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..
منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم..
#ترسم زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..