#ناشناس :
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست می روی و خانه لبریز از نبودت می شود باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 📩
#من :
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست ...
قشنگ بود و البته تلخ (:
یاد یه #شعر از جناب شهریار افتادم
[ من نه مجروحمو بیمار ولی درگیرم
درد دوری کند انگار که آخر پیرم
هر چقدرم که زنم بر در و دیوار ولی
گوییا هست فراق و غم دلدار در تقدیرم
✍🏻 #یهویی_نوشت #بےنهايت ]
یادش بخیر قبلا بیشتر یهویی می گفتم و
متن می نوشتم ، مشاعره می کردیم و ...
آشنای غریب ،راهنمایینمیکنیدزودترحدس بزنم ؟
#شعر
حࢪفامۅن =)
#ناشناس : آنچه از خونِ جگر در کاسهیِ من کرد چرخ جمع اگر میساختم، میخانهای میداشتم ! -صائب تبری
این خار غم که در دل بلبل نشسته است
از خون گل خمار خود اول شکسته است
بر سر گرفتهایم و سبکبار میرویم
کوه غمی که پشت فلک را شکسته است ...
#شعر
حࢪفامۅن =)
#ناشناس : در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی ـــــــــــــــــــــ
اتفاقم به سر کوی کسی افتادهست
که در آن کوی،چو من کشته بسی افتادهست
#شعر 🚶🏻♂
#ناشناس :
زبانم را نمی فهمی نگاهم را نمی بینی
ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی
سخن ها خفته در چشمم نگاهم صد زبان دارد
سیه چشما! مگر طرز نگاهم را نمی بینی
سیه مژگان من! موی سپیدم را نگاهی کن
سپید اندام من! روز سیاهم را نمی بینی
پریشانم ! دل حسرت نصیبم را نمی جویی
پشیمانم ! نگاه عذر خواهم را نمی بینی
گناهم چیست جز عشق تو روی از من چه میپوشی؟
مگر ای ماه! چشم بی گناهم را نمی بینی؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 📩
#من :
گـر زبانم را نمی فهمی نگاهم را بفهم
آهِ سرد و اشکِ چشم بی گناهم را بفهم
بی تو بالا می رود شبها صدای هق هقم
بغض ها و گـریه ی هنگام آهم را بفهم
با نگاه پر سکوتم با تـو می گویم سخن
معنی نا گفته هـای در نگاهم را بفـهم
آسمانِ دیـدگـانم ای عسل بارانی است
با نگاهت لحظه ای حـالِ تباهم را بفـهم ...
#شعر
حࢪفامۅن =)
اینم برف ... ❄️
این برف که مانند نگین مےریزد
بر پاۍ امام آخرین مےریزد
نُقلے است که از یُمن وجود مهدی(عج)
بر روۍ سر اهل زمین مےریزد (:
اللهــمعجللولیــکالفــــرج
#شعر #ماه_شعبان