چیزی که آدمیزاد رو میکُشه، حسرته.
حسرتِ جاهایی که نرفته،
کاراییکه نکرده،
حرفایی که نگفته.
حسرتِ آدمی که دیگه تکرار نمیشه و هیچکاری واسه نِگهداشتنش نکرده!
فک کنم اشکی که هر شب از چشام میریزه از گریه ی معمولی گذشته!
بیشتر شبیه خون شده!:))))
وقتی حالمو میپرسن یاد این شعر فریدون مشیری میوفتم:
چه گويم؟
از كه گويم؟
با كه گويم؟
كه اين ديوانه را از خود خبر نيست...!
امروز غذا گوش دادم..فیلم خوردم..روی مبل دویدم..روی تردمیل نشستم..اهنگ دیدم...
اما همش حواسم به تو بود :)
حرفامون!
از لحاظ روحی نیاز دارم بلند بزنم زیر گریه بگم؛
بیاین منو از این جهنمی که برام ساختین نجات بدین!
دیگه نمیکشم:)
آدما مثه نوشتههاشون نیستن مثلا خود من، بیشتر از اون چیزی که مینویسم دلم گرفته:))
بعضی وقتا اونی که بیشتر از همه میخوای، اونیه که بیشتر از همه باید ازش دوری کنی.
_بیمارستان پر از صدای #جیغش بود ..
+ کی؟
_ یه #دختره ..
+ #واسه چی؟
_ سرطان داش ، پرستارا میخواستن #موهاشو کوتاه کنن #نمیزاش :)
+چرا؟ :/
_میگف : #عشقش عاشق موهاشه"