eitaa logo
" حرفِ کتاب... "
113 دنبال‌کننده
58 عکس
26 ویدیو
2 فایل
‌ حرفِ کتاب، بر وزن حرفِ حساب... اگه دوست داشتید و شماهم حرف‌ِکتابی داشتید میتونید با ما درمیان بزارید تا ما هم با دیگران در میان بگذاریم: @matindehghani ‌ پاتوق کتاب آسمان https://eitaa.com/skybook
مشاهده در ایتا
دانلود
" حرفِ کتاب... "
😁😁 واقعا من دیدم که بشدت کتاباش خونده میشه...
‌‌ 📚جاناتان مرغ دریایی به پیشنهاد یکی از دانش‌آموزانم خوندمش... داستان یک مرغ دریایی‌ست که بلندپروازیش باعث طردش از خانه و کاشانه می‌شود و... بنظر می‌رسد،جوانان و نوجوانان نسل جدید با خوندنش، بشدت حس همزادپنداری با جاناتان مرغ دریایی داشته باشند... ‌@harfe_ketab
‌ توی یکی از دورهمی‌های کتاب‌خونیمون با بچه‌های دبستانی، یک مسئله‌ای که خانواده‌هاشون دارند مسئله خرید کتابه... هم به‌خاطر گرونی کتاب و هم معتقدند باید مسئله امانت دادن و گرفتن کتاب رواج پیدا کنه و تا وقتی میشه کتابی را قرض کرد، لازم نیست بخریم... من هم قبول دارم. اما یک نکته‌ای که خودم درک کردم که مهمتر از کتاب خوندنه، مؤانست و هم‌نشینی با کتابه نه فقط صرفا خواندن کتاب... صرفاً کتاب خوندن، افزودن اطلاعات روی اطلاعاته و پس از چندی اون اطلاعات یا فراموشمون میشه و یا به کاری نمی‌آید، اما انس داشتن، یعنی رجوع چندباره به قصه و پیدا کردن آن داستان در لحظات زندگی، یعنی پیدا کردن زبان برای حرف زدن در مورد کتاب، یعنی آهسته آهسته نوشتن... این کتاب را هفده سال پیش، وقتی پنجم دبستان بودم، دوستی هدیه‌اش کرد به من، آن زمان واقعا باهاش انس گرفتم و این انس و نگه داشتنش توی کتاب‌خونم باعث شد که آهسته آهسته به نوجوانان امانتش بدهم و تا الان هم به ده‌ها دبستانی معرفیش کردم ... شاید هیچکدام از داستان‌هایش در ذهنم نباشه، اما با مرور لحظات انس با این کتاب راحت به دیگران معرفیش می‌کنم... @harfe_ketab
" حرفِ کتاب... "
‌ توی یکی از دورهمی‌های کتاب‌خونیمون با بچه‌های دبستانی، یک مسئله‌ای که خانواده‌هاشون دارند مسئله خر
محمد به اطراف نگاه کرد اما به هر طرف که نگاه میکرد همان فرشته را می‌دید. همه جا غرق در نور بود. فرشته دوباره گفت: «بخوان محمد!» محمد لرزان و آرام گفت:« چه بخوانم؟ من که خواندن نمیدانم...» همان لحظه کتابی پیش روی محمد باز شد و فرشته گفت: «بخوان به نام پروردگارت که آفرید...» 📚چهارده قصه، چهارده معصوم ‌ @harfe_ketab
10.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ با یک گروه از رفقای نوجوان کتاب جزیره‌ی گنج را شروع کردیم... مانی توضیح میده که موضوع رمان چیه و چجوری شروع میشه... @harfe_ketab
‌ پاییز آمد... ‌
" حرفِ کتاب... "
‌ پاییز آمد... ‌
‌ ‌ عشق‌های افسانه‌ای این طور ساخته می‌شوند:«در زمانه‌ی بلا، در روزگار تنگی و حتی وقتی قحط سالی می‌شود اندر دمشق*. عشق‌هایی که می‌شود سالها و سالها بعد داستانش را تعریف کرد، عشق‌هایی که در دوری شکل گرفته‌اند نه در مجاورت. عشق‌هایی که روزها را برای وصل شمرده‌اند.» در این فراموشی عشق، عاشق برای پایمردی بیشتر، به یار نیاز دارد، یار ناموجود. یاری که جز اطوارش و جای خالی‌اش چیزی نداریم و با این همه همان قدر عزیز است که بود. اما وقتی یار نیست، چطور میشود عشق را همچنان نگه داشت این روایتِ عاشقی است که در غیاب یار، عشق را مکرر میکند... 🍁پاییز آمد🍂 *شیخ سعدی: چنان قَحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق ‌@harfe_ketab