📚بینوایان
#ویکتور_هوگو
ان شاالله بتونم قسمتهایی از این رمان که به گفتهی بسیاری از بزرگان، شاهکارترین اثر ادبی ادبیات غربه را داخل کانال بزارم.
" حرفِ کتاب... "
📚بینوایان #ویکتور_هوگو ان شاالله بتونم قسمتهایی از این رمان که به گفتهی بسیاری از بزرگان، شاهکا
#بریده_کتاب
روزی پس از دریافت نامهای مبنی بر خبر درگذشت یکی از نجیبزادگان که در آن علاوه بر القاب آن مرحوم، تمام مشخصات اعیانی و اشرافی همۀ خویشاوندانش نیز ذکر شده بود، با صدای بلند گفت:
_عجب جهیزیه مفصلی برای خانۀ آخرت! چه بار خوبی از عناوین که شادمانه بر دوشش نهادهاند و مردم باید چقدر باذوق باشند که مرگ را هم دستاویزی کنند برای خودستایی!
#ویکتور_هوگو
هدایت شده از "پاتوق کتاب آسمان"
آیا ممکن بود ناپلئون در این نبرد پیروز شود؟ ما که میگوییم نه.
چرا؟ به خاطر ولینگتون؟ به خاطر بلوخر؟ نه، چون خدا نمی خواست.
در قوانین و احکام قرن نوزدهم قرار نبود بناپارت فاتح واتِرلو باشد. یک رشته وقایع دیگر نیز رخ داد که ناپلئون در آنها سهمی
نداشت. سوءنیت وقایع از دیرباز آشکار بود.
زمانِ آن بود که این مرد بزرگ از پا درآید.
سنگینی زیاد این مرد در کفه تقدیر بشر تعادل را برهم میزد. این فرد روی خودش به تنهایی بیش از همگان حساب میکرد. این کثرت نیروی زندگی که تنها در یک سر متمرکز شود، دنیا که در مغز یک انسان جای گیرد، اگر دوام یابد برای تمدن مرگبار است. زمان آن بود که عدالت والای تباهی ناپذیر رخ بنماید. شاید اصول و عناصر، که جذبه های منظم نظام معنوی و نیز نظام مادی بدان وابستهاند، شکوه آغاز کرده بودند. خونی که بخار از آن بر می خیزد، لبریز شدن گورستانها، مادران اشکبار شاکیان هراس انگیزی هستند. هنگامی که زمین از بار زیاد رنج میبرد نالههایی اسرار آمیز از دل تاریکی بر میخیزد که آسمان آن را میشنود.
ناپلئون در عالم بالا بد شمرده میشد و باید سقوط می کرد.
او خدا را آزرده بود.
واترلو به هیچ روی نبرد نیست، تغییر جبهه گیتی است.
📚 #بینوایان
#ویکتور_هوگو
#گرم_کتاب
@skybook