تازه از دهنش پرید گفت تو ارومیه هم از این کارا کرده
گفتم دقیقا چه کاری؟
گفت به دونفر زنگ زدم بهشون پیشنهاد آشنایی دادم
اومدم پست بذارم و از غمی که رو دلمه بنویسم. ولی نمیدونم چی بنویسم که یه ذره از این غمو تصویر کنه
هدایت شده از 🇮🇷 سلسله مباحث استاد امینی خواه🇵🇸
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ابوترابی نماینده نجف اباد
ببینید در مورد پزشکیان چی میگه!
احمقانه ترین کار ممکن تو زندگیم ازدواج با آدمی مثل بهزاد بود
با اون شکل سخیف و مسخره
خریت محض
مثل احمقا هیچی نخواستم انگار پسر خدا بود
حماقت و خریت محض بود
اومدم تو خونه زندگیم نه لباس میتونستم بشورم نه جاروبکشم نه مهمون دعوت کنم نه بتونم برم دکتر هیچی
بهزاد باید میمردو دق میکرد تو مجردیش چون هیچوقت موفق نمیشد با کسی ازدواج کنه.چون هیشکی مثل من خر نبود با این شرایط باهاش ازدواج کنه.اون باید تو تنهاییش میپوسید و میمرد نه اینکه من خودمو فدای نداشته هاش بکنم
سوختم به پاش.سوختم. بعد ۴ساااااال دارم یه ماشین لباسشویی میخرم خدا.بعد از ۴سال. احمق هنوز بعد از ۶سال زبونمو یاد نگرفته فقط حرصم میده حالم یه جوری ازش به هم میخوره که هیچوقت دلم نمیخواد سالروز ازدواج سیاهمو باهاش جشن بگیرم.ازش متنفرم. زندگیم باهاش فقط به معنی پوچی بود. ببین چقد بیچاره بودم با یه نفر صد برابر ندارتر از خونوادم ازدواج کردم.احمق خر
بی لیاقت هر چی شستم و سابیدم و کار کردم حماقت و خریت کردم به یه ورشم نبود هیچوقت. پیرهن اتو کردنو اونجوری همممه ی خونه رو جمع کردن و بازم هممممه ی خونه رو تنهایی و یه تنه چیدن حماقت محض بوده چون هیچوقت براش مهم نبوده. وظیفه ی اون بوده منو ببره دکتر که حتی یه بارم نبرده حتی وقتی بچه هام سقط شدن. وظیفه ی اون بوده حفظ آرامش من که حتی یه بارم نکرده. بره همون بمیره بهتره.ذره ای برام اهمیت نداره دیگه. فقط نمیدونم چطوری ازش بچه دار میخوام بشم وقتی این همه ازش متنفرم.هم از خودش هم خونوادش
یکی از اتفاقاتی که خییییلی منتظرش بودم داره انجام میشه
درست شدن کمد دیواری که یه ماهه منتظرم بهزاد درستش کنه.دیروزو امروز نذاشتم سرکار بره.این اگه درست بشه وسایلو جمع میکنم لباسارو آویزون میکنم از این کثافتی که توشم نجات پیدا میکنم. خاک و خل خونه رو تمیز میکنم.بعد دونه دونه پتوارو میشورم.
لباسا آویزون بشن
تو کشوییا برن تو کارتن
وسایل اون بالا برن بالا
دیگه میمونه کل تمیز کردن کف
تواتاقا و راهرو و هال
میز تلویزیون و تمیز کردنش
شستن باقی لباسا
جمع و جور کردن اتاق
برپاکردن تخت
شستن حمام و دستشویی
دیگه تموم میشه کارا و یه نفس راااااحت میکشم بعد یه ماه
ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی و جاروبرقیم بیاد خیاااالم از بابت لباسای عرقی و لباسای نجس و روتختی روبالشیای کثیف و ظرفای روی هم تلنبار شده راحت میشه
۲۳/۶/۳
صاب خونه به بهزاد گفته صداتونو شنیدیم
برا من واضح و روشنه که این قضیه ناراحت کنندهست و حتی نشستم براش گریه کردم.
و برام پر واضح و روشن بود که این قضیه رو گردن من نمیندازه و صرفا فقط میخواد حالشو بهم بگه.چون ما چند روز پیش حرف زده بودیم سر اینکه خودزنی ها و جیغ و دادای من متوقف میشدن و هیچوقت پیش نمیومد اگر اون یکم منطقی تر برخورد کرده بود.
اما اومد گفت دیگه داد نزن، دیگه نمیخوام صدامونو بشنون و ... بهت گفته بودم این خونه دیگه آخر خطه...
خیلی خوشگل منو مقصر کرد.
بعد ناراحت شدم و گفتم چرا به من میگی داد نزن؟چرا نمیگی منم دخیل بودم و از این به بعد همه ی تلاشمو میکنم که به آرامش برسیم، هر کاری که لازمه میکنم تا تو دیگه به اون مرحله نرسی؟چرا باز میگی من خط قرمزتو رد کردم؟چرا مقصر منم؟مگه با هم حرف نزده بودیم و به این نتیجه نرسیده بودیم که تویی که بخاطر ناآگاهی منو به اون نقطه از جنون میرسونی؟
گذاشت رفت تو اتاق.چندین ساعت.۶یا ۷ساعت
بعدش اومد تو هال و نشست به فیلم دیدن رفتم کنترلو گرفتم خاموش کردم گفتم خب؟این مسئله رو حل کن.چند ساعت فرصت داشتی واسه فکر کردن.گفت ازت متنفرم از زندگی کردن باهات حالم به هم میخوره، دیگه نمیخوام این زندگی رو.گریه کردم خیییییییلی گریه کردم. ما قرار گذاشته بودیم که از این حرفا نزنه دیگه ولی بازم گفت.گفتم قرار نشد نگی نمیتونم؟
گفتم حرف نزدیم و به این نتیجه نرسیدیم که توام مقصر بودی تو دادزدنای من؟چطور الان میتونی بگی من مقصرم؟نامرد
گریه کردم
گریه کردم
گریه کردم
خیلی زیاد
گفت الان من بگم منم مقصر بودم قضیه حل میشه؟ باشه منم مقصرم ولی تو خط قرمزمو رد کردی...
ساعتها از ناعدالتیش گریه کردمو آخرش تو همون گریه ها خوابم برد اومد گفت تا خود فردا هم گریه کنی برام مهم نیست.
صبح از خواب بیدار شدم دیدم چشام بدجوری پف کرده، و نمیدونم از کی درحال فیلم دیدنه.عصبی شدم باز رفتم تلویزیونو خاموش کردم گفتم ببین چشامو حالا بشین قضیه رو حل کن. گفت حالم بده میفهمی؟گفتم حال منم بد شدو گریه کردم ولی چرا تو این حال بد منو آتیش زدی؟از دیشب دارم گریه میکنم واسه چی این حال بد باید یقه ی منو بگیره؟چرا من باید مستحق این باشم که صاب خونه یه چیزی بگه من از دیشب تاالان بسوزموآتیش بگیرم؟خیلی دعوا و کشمکش...
آخرش برگشت گفت چه راهکاری داری واسه این اوضاع(صاب خونه)فک کردم منظورش خوب شدن حال منه.گفتم زیاد دارم ولی تو حلش کن. گفت چیکار به تو دارم به درک هر چقدر گریه میکنی.واسه این قضیه چه راهکاری داری؟گفتم هیچی ندارم ولی خیلی نامردی که برات مهم نیست با من چیکار کردی....هی اومد گفت ساکت شو نمیخوام گریه کنی نمیخوام صداتو بشنوم ولی آتیشم زده بود چطوری آروم میشدم تا آخرش کتکم زدو گریه هامو آروم ساکت کرد...
الان گریه نمیکنم
چشام پف کرده
چند ساعتم گذشته
ولی هنوز به این نتیجه نرسیده بیاد بگه آروم باش منم مقصر بودم و تنها تو مقصر نیستی، جفتمون مقصر بودیم. ببخش همه ی تقصیرارو انداختم گردن تو و اینهمه دلتو شکستم.من فقط از این قضیه ناراحتم.میدونم تو هم ناراحتی و براش گریه هم کردی.من نمیخواستم این قضیه با تو این کارو کنه. این قضیه ارزششو نداره تو تا این حد ناراحت بشی.این قضیه ارزششو نداشت تو تا این حد گریه کنیو این بلارو سرچشمات بیاری.خاک تو سر من که باز نفهمیدم دارم باهات چیکار میکنم....
نیومد بگه
و نمیاد
الان خوابه
بعدش بیدار شه فیلم میبینه
بعدش میره بیرون
میذاره بمونم تو غصم
حتی اگه یه هفته هم بگذره همینه که هست
اون هیچوقت به این فکر نمیکنه که ارزششو نداشت سر این قضیه با زهرا اینطوری کنم...هیچوقت...چون مثل کف دستم این بی وجود ظالمو میشناسم
خدایا چه کنم
خدایا چه کنم
خدایا چه کنم
به اسم خدا پیغمبر و بخاطر تو اومدم تو این خونه. جوابم اینه که اتفاقا بخاطر همین ضربه بخورم؟
چرا با من این کارو کردی؟چرا گذاشتی با این نامرد ازدواج کنم؟
هدایت شده از زهرا امامی | رشد فردی
پادکست شماره ۳.mp3
زمان:
حجم:
12.7M
🍃تحمل ابهام
🎙زهرا امامی مربی رشد و توسعه فردی بانوان
🍃تحمل ابهام چیست؟
🍃چرا تحمل ابهام مهمه؟
🍃راهکارهای مواجهه با ابهام
🍃تحمل ابهام نردبان رسیدن به هدف
#پادکست
#تحمل ابهام
اینجا با من حرف بزن👇🏻
@HEEVAA1
مارو به دوستانتون معرفی کنید👇🏻
https://eitaa.com/HEEVAA
اگه امام سجاد رو قبول داشته باشید چطور حرفشو ممکنه قبول نداشته باشید؟
اگه امام بیاد به شما بگه خاکروبه گوشه ی خونه جمع نکنید محل تجمع شیاطینه بهش میگید ما به این چیزا اعتقاد نداریم فقط خدا خودش مهمه؟
قرآنو چی اونم قبول ندارید؟ اونم میگه از شیطان دوری کنید
اگه بگن یکی جنی شده فقط به این معنی نیست که دیوونه شده طرف
دقت کنید
همه ی ما جنی هستیم
آیه ی قرآن میگه شیطان از جنیان بود
اون جنی که رو زندگی ما تاثیر بد میذاره همون شیطانه
پس وقتی نماز نمیخونیم جنی شدیم
وقتی میگن باید غسل کنی نمیکنیم جنی شدیم
وقتی افسرده هم شدیم جنی شدیم
چون بزرگترین گناه ناامیدیه. گناه قرینه با شیطان. ناامیدی، بی امیدی، افسردگی اینا همه حضور شیطانه تو زندگیامون.
بهم میگه من فقط به خدا اعتقاد دارم اصلا اعتقادی به جن ندارم اونوقت تو افسردگی غلط میزنه.
این یعنی دقیقا شیطان که همون جنه سوارته.
شیطان هممونو جنی کرده که حرف حق میشنویم نمیتونیم قبولش کنیم، قبولشم کنیم نمیتونیم عمل کنیم.
شیطان هممونو جنی کرده که امام زمان تو پرده ی غیبته. چرا؟ چون نمیتونیم حرف حق رو بپذیریم و حق گرا و حق عمل باشیم. امام زمان نمیاد تا مذهبیا خودشونو از بند شیطان رها نکنن.
چیکار کردی واسه اینکه سوارت نشه؟
واسه اینکه بتونی گناه نکنی؟
بتونی حجاب داشته باشی؟
نماز اول وقت خوندی؟ که بینی شیطانو به خاک بمالی؟
بین الطلوعین بیدار موندی؟
نماز شب خوندی؟
به پدر و مادرت از گل نازک تر نگفتی؟
غسلای واجبتو انجام دادی؟
اینا راه ورود شیطان و جنه به زندگیامون.
پس نگیم جنی نیستیم.
هممون جنی شدیم
هممون جنی هستیم