eitaa logo
|حَرفِ حَق|
926 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
315 ویدیو
9 فایل
. ‌. ذکری نثارِ قلبِ آقا امام ِزمان'عج' . . حَرفِ‌حَق و حقانیت‌واحد همیشه در جان و قلب انسان‌ها جریان دارد . . . گوش ِ‌جان می‌سپاریم : - https://gkite.ir/es/10009197 کپی مطالب بلامانع هست .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-
|حَرفِ حَق|
.𖤜• در یاد بسپارید . . همیشه در یاد بسپارید . . که آمریکا -‌با همۀ توش و توانش‌- خدای عزیزِ توانا نیست، و آمریکا -‌با همۀ آزارگری‌اش‌- هرگز پرندگان را از پرواز باز نتواند داشت، گاهی باروتی کوچک در دست کودکی خُرد انسانی بزرگ را به خاک و خون خواهد کشید . . - نزار قبانی harfehagh313 | حَرفِ حَق ⊱•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-
|حَرفِ حَق|
-
.᯽. داغ‌های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم؛ چرا که ما امت آخرالزمانیم. ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی‌منتهایی که عقل راه به جایی نمی‌برد. امام به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این، بزرگ‌ترین پیام او بود؛ و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده می‌دارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق، مبارزه کنیم . . - سید‌ مرتضی آوینی harfehagh313 | حَرفِ حَق ⊱•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-
|حَرفِ حَق|
-
.•༄ دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به اين اسلام شد دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين! (يک لحظه اينجا يک تبسم کرد) و گفت: خوب می‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آری می شناسيدش : علی‌ست من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم با مددهای علی ابن ابی طالب شدم در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی با خدا گفتم: علی، شب در حرا گفتم: علی تا پيام آمد بخوان «يا مصطفی»! گفتم: علی هر چه می‌گويم علی، انگار اللّهی ترم مرغ «او ادنی»ييم وقتی که با او می‌پرم مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ اليمين » وجه باقی اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين» دست او در دست من، يا دست من در دست اوست ساقی پيغمبران شد يا دل من مست اوست يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او فکر می‌کردم که من عاشقترينم پيش او دختری دارم دلش دريای آرامش، ولی شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علی کوثری که ناز او را قلب جنت می کشيد ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علی رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پری می‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبری بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوی علی است ريسمان رستگاری تارِ گيسوی علی است من نبی‌اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم» طالبانِ «اِهدنا» اين‌هم «صراطَ المستقيم» چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات» خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات» هر خط قرآنِ من، توصيفی از سيمای اوست هر که من مولای اويم، اين علی مولای اوست - قاسم صرافان harfehagh313 | حَرفِ حَق ⊱•