پارسال همین حوالی ... یه یادواره شهداء گرفتیم با بچه‌ها :)) انصافاً خیلی طول کشید کاراش ، استرسم زیاد کشیدم سرش ... ولی تهش خیلی خوب شد ، و دست‌آورد هایی که داشت رو با هیچی عوض نمی‌کنم !

دو روز پنج‌شنبه و جمعه نشستیم حدودِ ۱۱۰ تا عکس رو ادیت زدیم ... تا همش یه شکل و تو یه قالب باشه ، اونو افرادی ادیت زدن که شاید تا حالا پیش‌زمینه‌یِ خاصی تو ادیت زدن نداشتن ، و الآن دستِ‌شون راه افتاده :))

همه، حتی مسئولین گفتن شما نمی‌تونید تور استتار بزنید ، کارِ مرداست ... ولی با همکاری تونستیم ... کلی با بچه‌ها فسفر سوزوندیم هم‌فکری کردیم و بالاخره راهِ زدنِش رو پیدا کردیم !

بچه‌هایی که دست به رنگ و سوزن نزده بودن ، اینجا همه بسیج شدن بیان دکور رو آماده کنن :)) تا حدی که یکی از بچه‌ها گفت : ایده و همه‌کاراش با من !

واسه‌ی یادبود ، دنبالِ یه چیزی بودیم که یادگاری بمونه ... و همیشه وقتی بچه‌ها دیدنش به یادِ اون‌روز بیافتن ، یکی از بچه‌ها چند نفر رو دورِ خودش جمع کرد و بهشون خط یاد داد ، و با خط‌هایِ قشنگِ‌شون رویِ سنگ‌هایی جملاتِ نابِ شهداء رو حک کردند :))

پذیرایی ؟! بودجه نداشتیم که ... یکی نخود آورد، یکی لوبیا، یکی سبزی و دیگری هم رشته :)) بعضیام پول گذاشتن ... همونجا یکی از مسئولین زحمتِ آش رو کشید و اینم جور شد !

و مهمونِ ویژه‌مون ، که تا دقیقه آخری مشخص نبود که میاد یا نه ... ولی اومد :)) مگه میشه منتظرِ مهمان باشیم و نیاد ، خلافِ ادبه ،

یادواره شهدایِ آفتابِ نیمه‌جآن :)) #پرورشی | #مدرسه [ Eitaa.Com/HarfeQalb ]

وقتی که بچه‌ها می‌اومدن می‌گفتن : ما اعتماد به نفسِ‌مون پایین بود ، ولی با همین کارا تونستیم ببریمش بالا ، ما فکر کردیم استعدادی نداریم ، ولی الآن می‌فهمم چقدر به خوشنویسی علاقه‌مندم ، و ....

اون دست‌آوردی که داشت ، خیلیا با همون کارایِ به ظاهر ریز ... خیلی چیزا رو کسب کردند ، که قابلِ بیان نیست خیلیاش :)) ولی بدونین ، کارِ فرهنگی ، فقط مختص به هیئات و مراکزِ فرهنگی نیست ! تو تویِ مدرسه هم ... می‌تونی تأثیرگذار باشی :))

اینا فیلمایِ مریم و فاطمه و آمنه و انعام و انایه و عفیه هستش :))