اون شبایی که دلت میگیره ،
دیگه نمیدونی چیکار کنی . .
بغض داره خفهات میکنه ،
فقط و فقط روضه حضرت
رقیه[س جوابه :))*
حرفِ دل :))♥️
اون شبایی که دلت میگیره ، دیگه نمیدونی چیکار کنی . . بغض داره خفهات میکنه ، فقط و فقط روضه حضرت
به همه میگم ،
درست میشه مطمئن باشید . .
چون مطمئنم میشه ،
ولی تهِ قلبم یه وقتایی
اینجوریه که اگه یه درصد ،
خدا نخواست و نشد چی :))؟
حرفِ دل :))♥️
به همه میگم ، درست میشه مطمئن باشید . . چون مطمئنم میشه ، ولی تهِ قلبم یه وقتایی اینجوریه که اگه یه
و اینجوریام ، که . .
اینهمه فرد رو منتظر گذاشتم ،
بهش امید دادم درست میشه ،
به لحاظِ قوانینِ دنیوی درست میشه ،
ولی نشد . . !
اونموقع میگذارمش پایِ مصلحت .
حرفِ دل :))♥️
و اینجوریام ، که . . اینهمه فرد رو منتظر گذاشتم ، بهش امید دادم درست میشه ، به لحاظِ قوانینِ دنیو
نمیدونم تهش قراره چی بشه ،
ولی اینو میدونم هر چی بشه خیره :))
حرفِ دل :))♥️
نمیدونم تهش قراره چی بشه ، ولی اینو میدونم هر چی بشه خیره :))
نمیدونم تهش چجوری تموم میشه ،
ولی اینو میدونم خدامون تنها
ولِمون نمیکنه :))
اینو میدونم یکی هست هوامونو داره ،
حرفِ دل :))♥️
نمیدونم تهش چجوری تموم میشه ، ولی اینو میدونم خدامون تنها ولِمون نمیکنه :)) اینو میدونم یکی هست
حتی اگه بابِ میلِ ما پیش نرفت .
اون بهتر میدونه چجوری معادلات رو بچینیم . .
اون بهتر میدونه . .
فقط صبور باش همین ،
#حرفِدل
حرفِ دل :))♥️
اون شبایی که دلت میگیره ، دیگه نمیدونی چیکار کنی . . بغض داره خفهات میکنه ، فقط و فقط روضه حضرت
26.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا والدی الغالی ،
أنبیک عن حالی ...
مشتاقة روحی ،
یا حضن آمالی :))
#نوا
[ Eitaa.Com/HarfeQalb ]
حرفِ دل :))♥️
ظاهراً امروز تشییع حيدرة و مجتبی تو لبنانه ، واسه قلبِ مادرش دعا کنیم :))؟
چی میشه بعضی دلها اینقدر
بزرگ میشه ((: ؟!
حرفِ دل :))♥️
چی میشه بعضی دلها اینقدر بزرگ میشه ((: ؟!
وصیت کرد که قبرش بدونِ سنگ باشه ،
اینقدر دلش بزرگ بوده . .
که وصیتهاشم کرده بود :))💔
حرفِ دل :))♥️
کریسمسِتون مبارک 😂♥. یا به قولِ خودشون : Merry Christmas 🌲.
تعریف میکرد ،
ما تو کشورهایِ اروپایی بودیم ،
دخترِ من که ۶-۷ سال بیشتر نداشت . .
هرموقع میاومد خونه میگفت :
منم میخوام کریسمس رو جشن بگیرم !
حرفِ دل :))♥️
تعریف میکرد ، ما تو کشورهایِ اروپایی بودیم ، دخترِ من که ۶-۷ سال بیشتر نداشت . . هرموقع میاومد خ
هر جور مادرش سعی میکرد ،
قانعش کنه قانع نمیشد . .
اونشب که من از سرِکار برگشتم ،
دیدم دخترم بیدار بود ،
تا اومدم خونه گفت : بابا بریم درخت
کریسمس بخریم !