حرفِ دل :))♥️
زندگی به عشق هستش ! انچه ما میکنیم مردگیست نه زندگی ؛ اذا دعاکم لما یحییکم . .
به آخرِ رجب رسیدیم .
شب و روزِتو دریاب !
برنگردی به حالِ قبلِ ماهِ رجبااا
نزاریم قلبامون تو عصرِ یخبندانِ
دنیا یخ بزنه !
حرفِ دل :))♥️
به آخرِ رجب رسیدیم . شب و روزِتو دریاب ! برنگردی به حالِ قبلِ ماهِ رجبااا نزاریم قلبامون تو عصرِ یخ
رجب آمادگی بود واسه شعبان و رمضان ؛
واسه درکِ بهتر این دو ماه . .
از رجب غافل بودی ؟!
از برکاتش غافل بودی ؟!
شعبانو بچسپ =))
#رجب_عزیزم
حرفِ دل :))♥️
بعد نمیرسم دو سه جا رو برم . . اوضاعِ تماسام اینجوری میشه 🚶🏻♂! - هنوز لیست ادامه داره😂💔*
بعد اوضام خیلی دیدنیه ،
یه کار میکنم یه تماس جواب میدم . .
تا یکی قطع میشه بعدی میزنگه
اصن عالیییی 🙂😂💔
حرفِ دل :))♥️
بعد اوضام خیلی دیدنیه ، یه کار میکنم یه تماس جواب میدم . . تا یکی قطع میشه بعدی میزنگه اصن عالیییی
حالا میتونین دلیلِ اینکه چرا تماس
جواب نمیدم و پاسخگو نیستم مگر
در شرایطِ اضطراری رو قشنگتر
بفهمید 🚶🏻♂*
- خطاببهدوستانِعزیز !
حرفِ دل :))♥️
بعد نمیرسم دو سه جا رو برم . . اوضاعِ تماسام اینجوری میشه 🚶🏻♂! - هنوز لیست ادامه داره😂💔*
یه تماس دیگه هماکنون😐😂/:
حرفِ دل :))♥️
نمیدونم چرا همه کارامو میندازم پنجشنبه 😐🚶🏻♂.
ولی پروژهی پنجشنبههایِ سنگین
همچنان ادامه دارد . . !💔
- پنجشنبههای فوقالعاده سنگین*
#روایتِ_دیدار
#قسمت_ششم
۲۷ آذر دوشنبه بود حوالیِ ساعت ۱۲ ظهر ،
تماس گرفتن گفتن : خانمِ فلانی ؟!
- بله خودمم .
+ دیدارِ رهبریِ ۱۹ دی افتاده افتاده فردا ، میتونین بیایین ؟!
- میپرسم از خانواده بهتون خبر میدم . .
رفتم پیش بابام ، بهش گفتم که افتاده فردا برم ؟!
گفتش : مامانت میخواد بره ، تو هم میخوای بری . .
بچهها چی بمونن تنها خونه ؟!
آبجیم به دادِمون رسید : بابا ما بزرگ شدیم بچه نیستیم که :>>
و این شد مجوزِ پدرِگرامی .
رفتم تماس گرفتم ، اطلاعاتِ لازم رو دادم ، گفتند حرکت فردا ۴ صبحه ولی شما امشب بیایین خوابگاهِ فلان در فلان جا . .
و از ذوق نمیدونستم چیکار کنم ،
به پیشنهادِ بابا نامه نوشتم ، یه نامه دخترونه واسه بهترین بابایِ دنیا !
و خواهرامم نامه نوشتن ،
شب که شد رفتیم سمتِ خوابگاه ،
اونجا با دیدنِ یه سری از رفقام ذوق کردم :>>
فهمیدم تنها نیستم و دوستامم هستن ،
هر کدومِشون از یه جایی و به یه دلیلی *))
اونشب رو از ذوق بیشترِمون نخوابیدیم ،
و تا پاسی از شب بیدار بودیم و نقشه میکشیدیم . .
که حالا که قراره زود بریم ، طبیعتاً ردیفای اول و دوم نه ولی
ردیف سوم مالِ خودمونه ،
نقشه کشیدیم که چجوری انگشتر و چفیه از آقا بگیریم ،
و چی بگیم و چجوری بگیم که حرفامون به گوشِ آقا برسه !
کپی ممنوع :
🌱[https://eitaa.com/harfeqalb]