💥 میوهٔ ممنوعه، از انجیر تا سیب و گندم
🔸پدرم روضهٔ رضوان به دو گندم بفروخت
🔸من چرا مُلکِ جهان را به جُوی نفروشم
1⃣ آن #میوه_ممنوعه که آدم و حوّا از آن خوردند، از یهودیت تا مسیحیت تا اسلام، هر بار نام و شکل و رنگ دیگر گرفته است و ما اینجا به آن تصویر غالب نظر داریم.
2⃣ نام آن میوه، یا درخت، در #عهد_عتیق نیامده است. در باب دوم و سوم عهد عتیق میخوانیم که آدم و حوّا از دو درخت نهی شدند. #درخت_حیات و #درخت_معرفتِ نیک و بد. آدم و حوّا، به وسوسهٔ شیطان، از آن درخت معرفت خوردند و شد و آنچه شد.
3⃣ نظر غالب #مفسران_یهودی بیشتر آن بوده که آن درخت #انجیر بود. خصوصاً که بعد از آن میگوید که آدم و حوّا، که اینک بر عریانی خود آگاه شده بودند، شرمگاه خود را با برگهای درخت انجیر پوشاندند.
4⃣ امّا این تصویر چندان نپایید. شاید مشهورترین صورتِ آن میوه و درخت، #سیب است، که در مسیحیت غالب شد. از آنجا که #تصویرگری چندان در #یهودیت و #اسلام رواج نداشته است، و سیب در نقاشیهای مذهبی مسیحی بسیار برجسته شده، این عامل هم به شهرت این روایت در سدههای اخیر کمک کرده است.
5⃣ امّا سیب از کجا میآید؟ آن به واقع حاصل یک اشتراک یا بازی لفظی در ترجمهٔ لاتینی کتاب مقدس در اواخر قرن چهارم مشهور به #وولگات از ژروم قدّیس است که ترجمهٔ رسمی و مرجع کلیسای کاتولیک برای چند قرن بوده است.
6⃣ به تصویر فوق بنگرید. آنجا در ترجمهٔ آیهٔ پنجم باب سوم پیدایش، «چون از میوهٔ آن درخت بخورید، شناسایِ نیک و بد خواهید شد»، و در برگردانِ «نیک و بد» آمده:
👉 bonum et malum
و malum در لاتین همزمان به دو معنی آمده: به معنی «بد» و «شیطانی» و همزمان به معنی «سیب».
7⃣ حال سوابقِ کهنترِ این اشتراک لفظ و ارتباط معنی چیست، اینجا مقصود ما نیست منتهی هر چه بود این اشتراک لفظ، و رواج گستردهٔ وولگات، این دو را به هم گره زد و بهنوعی آن درخت، درخت سیب دانسته شد، خصوصاً که برگرفتنِ سیب (ملوم)، بد (ملوم) بود.
8⃣ از منظر هُنری هم، سیب بیشتر پسندِ هنرمندان افتاد و در نقّاشیها منعکس شد و از این روست که:
✍ «سيب ميوهٔ شهوت است، ميوه ابوالهول گناه.
چکالهٔ قرنهاست، که تماس با شيطان را حفظ میكند...»
🔸(لورکا، ترجمهٔ شاملو)
9⃣ منتهی این اتّفاق در #مسیحیت نسبتاً متأخّر است و هنوز متون مسیحی، و تفاسیر سریانی، در عهد آغاز اسلام بیشتر از انجیر سخن میگویند.
1⃣ در #قرآن هم نام آن درخت نیامده. حدود پنج بار تنها اشاره است به «هَذِهِ الشَّجَرَةَ». منتهی یک جا آن وصف دقیقتر است:
🕋 فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى؟ فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى
2⃣ میبینیم که اجزای آن، وسوسهٔ شیطان، هدایت به آن درخت، آشکار شدن عریانی (حاصل میوهٔ درخت معرفت)، پوشاندن با برگهای باغ... مطابقِ روایتِ عهد عتیق است، امّا «شجرهٔ خُلد» گویا معادل آن درخت جاودانگی یا حیات است. چنانکه آمد، در #عهد_عتیق آدم و حوّا از #درخت_معرفت میخورند و نه حیات. به واقع پس از آن خداوند میگوید که آدم «مبادا اکنون دست دراز کند و میوهٔ #درخت_حیات را هم بچیند و جاودانه بزید و او را از باغ عدن بیرون کرد».
3⃣ یک توضیح آن است که با توجه به پیچیدگیِ خودِ روایت #تورات، که بهواقع حاصل بازنویسیِ بخشهای آغازین است گرچه چندین قرن قبل از اسلام، این دو یکی فرض شدهاند.
4⃣ توضیحِ دیگر آنکه قرآن به سنّتهای روایی و تفسیریای نظر دارد که تنها به یک درخت پرداختهاند، خصوصاً که «مُلكٍ لَا يَبْلَى» تأکیدی است بر «شجرهٔ خلد». این وجه بعدها توسعه مییابد و پیوند میخورد با آنچه در عهد عتیق، چنانکه در امثال سلیمان، و بعد در عموم منابع مسیحی و اسلامی هم، بسیار شایع است که در نهایت گر «درختی هست نادر در جهات / میوهٔ او مایهٔ آب حیات» همان #درخت_معرفت است که «گه درختش نام شد گه آفتاب / گاه بحرش نام گشت و گَه سحاب»... همچنان محلّ بحث و تحقیق است.
5⃣ منتهی فارغ از نکتهٔ بالا، از آنجا که در قرآن فقط ذکر «شجر» است و نه «میوه»، در چشم مفسّران، شجر هر نوع «رُستنی» دانسته شده و شاید از همانجا هم نظر بر همان مایهٔ قوتِ غالبِ نان قرار گرفته که #گندم است، به مثال در تفسیر طبری، و بهصورتی عمومی در ادبیات اسلامی، که در بیت آغازین از حافظ دیدیم و در مثنوی هم:
🔸همچو دیو از وی فرشته میگریخت / بهر نانی، چند آبِ چشم ریخت...
🔸خورده گندم، حُلّه زو بیرون شده / خُلد بر وی بادیه و هامون شده...
💥 این هم سفری بود همراه آدم و حوا، از عُلی تا به ثری، با انجیر و سیب و گندم...
✍ در آغاز - مطالعات عهدین و قرآن - مجید سلیمانی
🎓 مطالعات تخصصی یهودی: