eitaa logo
🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
9هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
20هزار ویدیو
257 فایل
▪︎سخنران ویژه کشوری ▪︎مدرس دانشگاه ▪︎کارشناس سیاسی ▪︎دارای ۱۴ عنوان تالیف 📱👇ارتباط با مدیر و پاسخگویی به سوالات @Mahmoud_Ghasemi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌎🌎🌎 🔰 ایران غیرقابل مهار شده است!! ✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ▪️ حرف اول : و اما : دردناک‌تر از حادثه‌ی حرم احمد بن موسی علیه‌السلام، درد جهلِ جهل ماست! اینکه نمی‌دانیم و ... نمی‌دانیم که نمی‌دانیم! و گاه نمی‌خواهیم که بدانیم. و بهمین علّت قربانیان بی‌زخم و جراحتِ می‌شویم و مسبّب خون‌هایی که واقعی (نه مجازی) ریخته می‌شوند و ما در آنها شریکیم. 📝 مرجعیت فکری کوتاه‌قامتان فکری 👈 در کرهٔ‌جنوبی و پس از هجوم جمعیت برای دیدن یک ، طبق آخرین آمار ١۵٣ نفر بر اثر ازدحام جمعیت زیر دست و پا کُشته شدند و تأسف‌بارتر این‌که تا کنون مشخص شده ۵ نفر از این تعداد، ایرانی بوده‌اند 👈 کار به جایی می‌رسد که رسوم بت‌پرستان چند هزار سال پیش اروپایی مانند هالووین، ولنتاین، کریسمس و ... هم، امروز برای ملت‌هایی که خودشان دارای تاریخی کهن هستند، به‌عنوان رسمی نو پذیرفته می‌شود! چنین رفتاری گزینشِ ویژگی‌های قابل تحسینِ یک تمدن دیگر نیست، بلکه مسخ‌شدن در برابر یک تمدن و مرعوب‌شدن در مقابل آن است 👈 جامعهٔ از خود بیگانه شده، همان جمعیت غرب‌زده‌ای که در هالووین روی سر هم ریخته‌اند یا در اینستاگرام باران سیل‌آسای لایک را روی عکس فلان بازیگر می‌ریزند را، افرادی مترقی‌تر می‌بینند! و چون منافع و ضررهای فوری و آنی فقط مدنظر هستند، می‌گویند: مگر این کارها چه ضرری دارند؟!👈 ضرر اصلی، شادی، تفریح کردن با ترساندن بقیه، دوست‌داشتن چهره‌های مشهور یا از این قبیل موارد نیست، بلکه این است که شما در بند یک صنعت رسانه‌ای درآمده باشید و درحالی مسخ شده باشید که توهّم حق انتخاب هم دارید👈 نتیجهٔ بحران هویت را امروز در کف خیابان‌های ایران هم، می‌بینیم که نوجوانانی فحّاش که آن هم به فرمان سلبریتی‌های بی‌سواد و بی‌فرهنگ، آشوب بر پا می‌کنند 👈 یک اقتصاد سیاسی پشت این هدایت نامرئی وجود دارد و شما دارای فرهنگ توده نیستید، شما در عصر صنعت رسانه به سر می‌برید؛ در جهانی که رسانه‌ها برایتان ساخته‌اند و توهّم این را ایجاد می‌کنند که چینش اجزایش به انتخاب خودتان انجام می‌شود 👈 فیلم نمایش ترومن The Truman Show توضیح کامل و شفافی از این وضعیت است که هاناآرنت آن را صنعت رسانه Media culture می‌نامد و سوزان سونتاگ درباره‌اش استدلال می‌کند که در فرهنگ ما: قابل درک‌ترین و متقاعد کننده‌ترین ارزش‌ها به طور فزاینده‌ای از صنایع سرگرمی استخراج می‌شوند؛ در نتیجه، موضوعات ولرم، رقیق و بی‌رحمانه در حال تبدیل شدن به یک هنجار هستند و دیده می‌شود که تفسیر وارونه‌ای از نخبه بودن و پیشرو بودن، جاافتاده است! 👈 مترقّی بودن، مساوی با تن دادن هرچه بیشتر به این مظاهر صنعتی فرهنگ گرفته می‌شود و جوان خوش‌تیپ کم‌سوادی که در اینستاگرام هوادارانی دارد، از محقق یا اندیشمندی که پرچم بازگشت به خویشتن جامعه را بلند کرده، امروزی‌تر و مترقّی‌تر محسوب می‌شود 👈 اینجاست که سلبریتیسم و مرجعیت فکری کوتاه‌قامتان فکری هم به‌وجود می‌آید و در یک اعتراض و اغتشاش مزمن خیابانی، هرجا حکومتی که مقابل غرب قرار دارد گفت کسانی از ما را کشته‌اند دروغ می‌گوید و هر کسی ادعا کرد به دست آن حکومت‌ها آزار دیده و افرادی را معرفی کرد که به دست آن‌ها کشته شده‌اند، راست می‌گوید! و شما به‌همراه ۵۰ هزار نفر دیگر که شاید انسان یا ربات باشند، آن را لایک می‌کنید؛ شما می‌پسندید و می‌پذیرید و رد می‌کنید و ناسزا می‌گویید، در حالیکه به اشتباه تصور میکنید، این کارها انتخاب خودتان بوده‌اند | میلاد جلیل‌زاده 🚨 یک نه گفتن مشترک 🔰 میثم، طیب و آرمان، هر سه در یک "نه" گفتن مشترک بودند! ⭕️ به میثم گفتند به علی دشنام بده، زنده میمانی، گفت نه به طیب گفتند به خمینی دشنام بده زنده میمانی، گفت نه به آرمان گفتند به خامنه‌ای دشنام بده، زنده میمانی، گفت نه گاهی "نه" گفتن‌ها هزینه سنگینی دارد ولی در تاریخ می‌ماند. ☀️ مجله آمریکایی فوربز در سرمقاله جدید خود نوشت : تحریم دیگر نمی‌تواند ابزار مناسبی برای کنترل ایران باشد. این مجله آمریکایی، یکی از دلایل ایجاد اغتشاشات اخیر را بی اثر شدن تحریم‌های اقتصادی علیه ایران می‌داند. این همان تحلیل مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان بود . ایران از فشار تحریم اقتصادی غرب خارج شده است . روابط با همسایه ها بیشتر شده و حجم تجارت جهانی زیادتر . لذا این زنگ خطر بزرگی برای آمریکایی ها ست . یکی از دلایل خرابکاری و ایجاد آشوب داخلی همین است . ایران از زیر فشار تحریم خارج شده و غیر قابل مهار است . از پیچ تاریخی عبور کرده ایم و آینده روشن است .
🌎🌎🌎 🔰 ایران غیرقابل مهار شده است!! ✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ▪️ حرف اول : و اما : دردناک‌تر از حادثه‌ی حرم احمد بن موسی علیه‌السلام، درد جهلِ جهل ماست! اینکه نمی‌دانیم و ... نمی‌دانیم که نمی‌دانیم! و گاه نمی‌خواهیم که بدانیم. و بهمین علّت قربانیان بی‌زخم و جراحتِ می‌شویم و مسبّب خون‌هایی که واقعی (نه مجازی) ریخته می‌شوند و ما در آنها شریکیم. 📝 مرجعیت فکری کوتاه‌قامتان فکری 👈 در کرهٔ‌جنوبی و پس از هجوم جمعیت برای دیدن یک ، طبق آخرین آمار ١۵٣ نفر بر اثر ازدحام جمعیت زیر دست و پا کُشته شدند و تأسف‌بارتر این‌که تا کنون مشخص شده ۵ نفر از این تعداد، ایرانی بوده‌اند 👈 کار به جایی می‌رسد که رسوم بت‌پرستان چند هزار سال پیش اروپایی مانند هالووین، ولنتاین، کریسمس و ... هم، امروز برای ملت‌هایی که خودشان دارای تاریخی کهن هستند، به‌عنوان رسمی نو پذیرفته می‌شود! چنین رفتاری گزینشِ ویژگی‌های قابل تحسینِ یک تمدن دیگر نیست، بلکه مسخ‌شدن در برابر یک تمدن و مرعوب‌شدن در مقابل آن است 👈 جامعهٔ از خود بیگانه شده، همان جمعیت غرب‌زده‌ای که در هالووین روی سر هم ریخته‌اند یا در اینستاگرام باران سیل‌آسای لایک را روی عکس فلان بازیگر می‌ریزند را، افرادی مترقی‌تر می‌بینند! و چون منافع و ضررهای فوری و آنی فقط مدنظر هستند، می‌گویند: مگر این کارها چه ضرری دارند؟!👈 ضرر اصلی، شادی، تفریح کردن با ترساندن بقیه، دوست‌داشتن چهره‌های مشهور یا از این قبیل موارد نیست، بلکه این است که شما در بند یک صنعت رسانه‌ای درآمده باشید و درحالی مسخ شده باشید که توهّم حق انتخاب هم دارید👈 نتیجهٔ بحران هویت را امروز در کف خیابان‌های ایران هم، می‌بینیم که نوجوانانی فحّاش که آن هم به فرمان سلبریتی‌های بی‌سواد و بی‌فرهنگ، آشوب بر پا می‌کنند 👈 یک اقتصاد سیاسی پشت این هدایت نامرئی وجود دارد و شما دارای فرهنگ توده نیستید، شما در عصر صنعت رسانه به سر می‌برید؛ در جهانی که رسانه‌ها برایتان ساخته‌اند و توهّم این را ایجاد می‌کنند که چینش اجزایش به انتخاب خودتان انجام می‌شود 👈 فیلم نمایش ترومن The Truman Show توضیح کامل و شفافی از این وضعیت است که هاناآرنت آن را صنعت رسانه Media culture می‌نامد و سوزان سونتاگ درباره‌اش استدلال می‌کند که در فرهنگ ما: قابل درک‌ترین و متقاعد کننده‌ترین ارزش‌ها به طور فزاینده‌ای از صنایع سرگرمی استخراج می‌شوند؛ در نتیجه، موضوعات ولرم، رقیق و بی‌رحمانه در حال تبدیل شدن به یک هنجار هستند و دیده می‌شود که تفسیر وارونه‌ای از نخبه بودن و پیشرو بودن، جاافتاده است! 👈 مترقّی بودن، مساوی با تن دادن هرچه بیشتر به این مظاهر صنعتی فرهنگ گرفته می‌شود و جوان خوش‌تیپ کم‌سوادی که در اینستاگرام هوادارانی دارد، از محقق یا اندیشمندی که پرچم بازگشت به خویشتن جامعه را بلند کرده، امروزی‌تر و مترقّی‌تر محسوب می‌شود 👈 اینجاست که سلبریتیسم و مرجعیت فکری کوتاه‌قامتان فکری هم به‌وجود می‌آید و در یک اعتراض و اغتشاش مزمن خیابانی، هرجا حکومتی که مقابل غرب قرار دارد گفت کسانی از ما را کشته‌اند دروغ می‌گوید و هر کسی ادعا کرد به دست آن حکومت‌ها آزار دیده و افرادی را معرفی کرد که به دست آن‌ها کشته شده‌اند، راست می‌گوید! و شما به‌همراه ۵۰ هزار نفر دیگر که شاید انسان یا ربات باشند، آن را لایک می‌کنید؛ شما می‌پسندید و می‌پذیرید و رد می‌کنید و ناسزا می‌گویید، در حالیکه به اشتباه تصور میکنید، این کارها انتخاب خودتان بوده‌اند | میلاد جلیل‌زاده 🚨 یک نه گفتن مشترک 🔰 میثم، طیب و آرمان، هر سه در یک "نه" گفتن مشترک بودند! ⭕️ به میثم گفتند به علی دشنام بده، زنده میمانی، گفت نه به طیب گفتند به خمینی دشنام بده زنده میمانی، گفت نه به آرمان گفتند به خامنه‌ای دشنام بده، زنده میمانی، گفت نه گاهی "نه" گفتن‌ها هزینه سنگینی دارد ولی در تاریخ می‌ماند. ☀️ مجله آمریکایی فوربز در سرمقاله جدید خود نوشت : تحریم دیگر نمی‌تواند ابزار مناسبی برای کنترل ایران باشد. این مجله آمریکایی، یکی از دلایل ایجاد اغتشاشات اخیر را بی اثر شدن تحریم‌های اقتصادی علیه ایران می‌داند. این همان تحلیل مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان بود . ایران از فشار تحریم اقتصادی غرب خارج شده است . روابط با همسایه ها بیشتر شده و حجم تجارت جهانی زیادتر . لذا این زنگ خطر بزرگی برای آمریکایی ها ست . یکی از دلایل خرابکاری و ایجاد آشوب داخلی همین است . ایران از زیر فشار تحریم خارج شده و غیر قابل مهار است . از پیچ تاریخی عبور کرده ایم و آینده روشن است .
تحلیلگر سیاسی: 🌎🌎🌎 🚨باور کردنی نیست. ولی حقیقت دارد. 🌹بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. گاهی با او به منزلش می رفتم و می دیدم چطور با دخترش بازی می کند درحالی که فرزند، هیچ عکس العملی نشان نمی‌دهد. و من تعجب می کردم از این‌همه توجه و محبت سردار... در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریق‌ القدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دوم (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. قبل از کربلای ۴ در مسجد بودم که به سراغم آمد و گفت: برویم بیرون حرف بزنیم... رفتیم نشستیم لبه پیاده روی مسجد و گفت: سید! دو روزی است خدا بچه سومم را بهم داده و دختره...  شروع کرد به گریه کردن. گفتم خب! خدا بهت بچه داده این که گریه ندارد... گفت: آخر این هم مثل اولی معلوله... می گفت و گریه می کرد. ناراحت شدم فردا صبح نزد برادر رئوفی فرمانده لشکر رفتیم، جریان را که شرح دادم، گفت: برو دنبال کارهای درمانش، اگر مشکل مالی هم داشتی کمک می کنیم اصلا نگران نباش... بچه را به اصفهان برد. دکتر قول داد که اگر عملش کند، خوب می‌شود 👈 ۷۵ هزارتومان هزینه عملش شد که آن موقع مبلغ بسیار زیادی بود... بعد از عمل، اسماعیل در کربلای۴ شهید شد و بچه هم تغییری نکرد. وقتی دوباره بچه را بردند پیش دکتر و فهمید پدرش شهید شده، منکر قولش شد و گفت: من قولی ندادم... 🌹۱۷ سال از شهادت اسماعیل می گذشت که یک شب خوابش را دیدم که کنار گهواره بچه اش نشسته و گریه می کند...صبح با ناراحتی از خواب بیدار شدم و رفتم خانه شان و احوال بچه ها را پرسیدم. همسرش گفت: دختر اولمان فوت کرده... 🌹بیماری فرزندان و حتی مشکلات جسمی خودش، او را از جبهه جدا نکرد... امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظه‌ای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سال‌ها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت... راوی: سید مجید شاه حسینی، همرزم شهید _ برشی از زندگی 🌷برای شروع عملیات کربلای چهار منتقل شدیم آبادان. ما به عنوان غواص خط شکن زدیم به دل دشمن، وقتی وارد معبر دشمن شدیم، سعید محمدی اصل رو دیدم!... باورم نمی شد، هر دو پایش قطع شده بود، پیکرش هم افتاده بود یه گوشه از معبر، دهانش رو نگاه کردم دیدم پر از خاکه، یه لحظه بغض گلویم رو گرفت... وقتی برگشتیم علت کارش رو از بچه ها پرسیدم. گفتند: وقتی ترکش خورد به پای سعید، دهان خودش رو پر از خاک کرد. می خواست از شدت درد صدای ناله اش بلند نشه تا عملیات لو نره، خودش رو فدا کرد تا بچه ها قتل عام نشن...  برشی از زندگی  شهید، سعید محمدی ☀️حماسه کربلای ۴ چه بود؟ 🔹حرف حساب.
🍎🍎🍎 🍏خاطره‌ای از رهبری. روزی آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان نماینده حضرت امام خمینی (ره) در شورای‌عالی دفاع بودند، برای دیدار با رزمندگان، به جبهه «شوش» رفتند. حسین و حاج صادق در این دیدار، در محضرشان بودند. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: «در این دیدار با رزمندگان نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز بچه‌ها دور من جمع شدند و هر کس با من صحبتی داشت. بعد از چند دقیقه، من نگاه کردم. دیدم سیدحسین قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچه‌ها دور او جمع شده‌اند و ایشان به قدری زیبا از آیات قرآن و استقامت در جنگ و... صحبت می‌کرد که من تعجب کردم». 💥حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مصاحبه‌ای که در سال 59 انجام گرفت و در آخرین برنامه «روایت فتح» که توسط شهید «مرتضی آوینی» تهیه و پخش شد، فرمودند: «وقتی خبر شهادت سیدحسین علم‌الهدی را شنیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود»... 💥صدای خرد شدن استخوان‌های حسین 👈 یکی از همرزمان حسین که روز شهادت وی همراه او بود و به اسارت گرفته شد، با بیان این‌که خوشحالم که این اعتراف دردناک زمانی انجام می‌گیرد که مادر بزرگوار حسین (که خود شیرزنی بود) در قید حیات نیست؛ می‌گوید: «من سال‌ها در اسارت بوده‌ام و حتما از رفتار وحشیانه عراقی‌ها با اسرا چیزهایی شنیده‌اید، اما شکنجه‌ای که من دیدم، یک لحظه بیشتر نبود و با این حال، هنوز که هنوز است، از درد آن یک روز هم نتوانسته‌ام سر راحت بر بالین بگذارم. آری مرا به تانکی بستند که از روی پیکر مبارک حسین گذشت، در حالی که هنوز جان داشت، هرچند که چفیه‌اش صورتش را پوشانده بود و با آن چشم‌های زیبا و گیرایش دیگر نمی‌توانست عذاب کشیدن مرا ببیند... "من صدای خرد شدن استخوان‌های حسین را شنیدم و راستش در آن لحظه خدا را شکر کردم که دیدم دارم به اسارت برده می‌شوم، والا چگونه می‌توانستم برگردم و بگویم از پا حسین افتاد و ما بر پا بودیم؟... 🔹حرف حساب.
🍎🍎🍎 ❎ دو کلمه حرف حساب. حتما مرور کنید./ پدر و دختر مظلوم. 🌹به جرج جرداق گفتند: شما یک مسیحی هستی و خیلی هم مذهبی نیستی، چه شد که در مورد حضرت علی (علیه‌السلام) کتاب نوشتی؟ به گریه افتاد و گفت مرحوم علامه امینی هنگامی که کتاب الغدیر را نوشت چند جلد از کتاب را برای من فرستاد. یک نامه هم نوشت و گفت آقای جرد جرداق شما یک حقوقدان و وکیل دادگستری هستی، نه شیعه هستی و نه سنی که بگوییم طرفداری میکنی، کار تو دفاع از مظلوم است. ☘ 🌱ما با اهل سنت بر سر علی (علیه السلام) دعوا داریم ما می گوییم حق با علی است آنها می گویند نه. حالا این چند جلد کتاب الغدیر را به عنوان پرونده مطالعه کنید. تمام مدارک هم از اهل سنت است. من از شیعه چیزی در آن ننوشته ام. شما هم در حد یک وکیل دادگستری قضاوت خود را برای من بنویسید. 🍃 🌱می گوید: من دیدم وقتی انسانی مرا به عنوان یک وکیل دادگستری مخاطب قرار داده و از من کمک خواسته بی انصافی است اگر کمک نکنم بنابراین پذیرفتم.🍃 🌴وقتی کتاب ها را دقیق خواندم دیدم در تاریخ از علی (ع) مظلوم تر نمی شناسم و لذا تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم که وکیل دادگستری می باشم از این مظلوم دفاع کنم و کتاب «الامام علی صوة العدالة الانسانیة» را نوشتم.💐 ☄◾️ فضیلت گریه بر مصیبت های حضرت زینب🥀 🔻قالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ: 🔹من بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليهاالسلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ (عليهماالسلام) 🔸هر كس بر مصيبت‌هاى اين دختر [زينب عليهاالسلام] بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين عليهماالسلام گريسته باشد. 📚 وفيات الأئمه، ص ۴۳۱ 💥زینب سلام الله علیها کیست!؟ ☑️حضرت سيدالشهداء(ع) در هنگام وداع به خواهر فرمودند: «خواهرم زینب! مرا در نماز شبت دعا كن». ☑️حضرت سجاد (ع) فرمودند: «عمه جانم زینب در طول زندگی اش نماز شبش را ترک نکرد؛ حتی شب یازدهم مُحرّم»... بهترین توصیفی که من درباره حضرت زینب (س) دیده ام فرمایش حضرت امام سجاد (ع): تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ای فهم نیاموخته هستی. 📚عوالم العلوم ؛ ج 11 , ص 955 👇 💢قسمتی از جنایات هولناک داعش: 💥نیروهای داعش ۹۰ درصد سوریه و ۵۸ درصد عراق را اشغال کردند و حتی به دیوار زینبیه دمشق رسیدند ⭕ِِ... داعش زمانی که به نزدیکی حرم حضرت زینب (س) رسید بر روی دیوار حرم شعار می نوشت که هنوز بخشی از این شعارها موجود است ⭕️...فرمانده داعش بر روی بی سیم خود در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) رجز می خواند و می گفت که حضرت عباس(ع) کجایی که ما حضرت زینب را از قبر بیرون خواهیم کشید ⭕️... داعش به منزلی در سوریه حمله کرد، در حالی که در این منزل چهار کودک به همراه پدر و مادر در حال غذا خوردن بودند، داعش سر یکی از دختران که ۹ سال بیشتر نداشت را برید به طوری که خون این دختر بر روی غذاها ریخت و خانواده دختر را مجبور کرد که این غذا را به همراه خون جگر گوشه شان بخورند. ⭕️... داعش نوزاد تازه به دنیا آمده را از دستان پدر و مادر می گرفت و آنان را لخت می کرد و بر سینه دیوار می چسباند و با نیزه با این بدن دارت بازی می کرد، داعش شکم مادر باردار را در مقابل چشم شوهرش پاره می کرد و شرط بندی می کرد که فرزندی که دختر است یا پسر، از شکم این مادر بیرون می آید ⭕... در همین دیاله، کودکی را از سینه مادرش گرفتند، او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پلو گذاشتند، برای مادرفرستادند. این جنایت وحشتناک در تاریخ بشریت نایاب است، پدیده کوچکی نیست، بلای کوچکی نیست... ⭕ قسمتی از سخنرانی ️سردار عبدالفتاح اهوازیان در مراسم جشن پیروزی جبهه مقاومت در مهدیه ورامین... 💥عشقش به حضرت زینب(س) بیشتر از دخترش بود. یک دفعه گفتم: "آقا میثم، در این موقعیت می‌خواهی بروی؟لااقل اجازه بده بچه به دنیا بیاید... که گفت: زهره! دلت می‌آید این حرف را بزنی؟... دلت می‌آید حضرت زینب (س) دوباره اسیری بکشد؟ بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم میثم  قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد و با هم صحبت کردیم... من اواخر دوره بارداری‌ام  بود و روزهای سختی را می‌گذراندم. به او گفتم: خسته شدم. زودتر بیا خانه... گفت: "زهره جان! سپردم تان به حضرت زینب (س) و ازخانم خواسته‌ام به شما سربزند. 🍂حلما تنها فرزندم که 17 روز بعداز شهادت پدرش متولد شد.حلما بچه اولم بود ودوست داشتم همسرم کنارم باشد... ولی نشد. همان حرفش را در ذهنم مرور می‌کردم و حضرت زینب(س) و حضرت زهرا(س) را صدا می‌کردم و به آن‌ها سلام می‌دادم و می‌گفتم حتما همه این عزیزان اینجا پیش من هستند... راوی همسر شهید مدافع حرم میثم نجفی. 🔹حرف حساب. https://eitaa.com/harffe_hesab 🍏🍏🍏
🍎🍎🍎 🍏 چرا صیاد صیاد شد؟ 🔘از شهید صیاد شیرازی سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود... 🔹  در جریان یک سخنرانی شهید صیاد شیرازی، زمانی که حاضران شعار «ارتشی ـ سپاهی دو لشکر الهی»سر می‌دهند 🌹 شهید صیاد این شعار را اصلاح می‌کند و می‌گوید:‌👈 یک لشکر الهی 🔸شهید صیاد شیرازی: «ای کاش می‌توانستم نیمی از لباسم را ارتشی و نیمی از آن را سپاهی کنم.» 🌿رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانت قراردهی و آنقدر با دشمن قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم... 👌روزهای جمعه می گفت:امروز می خوام یه کار خیر برات انجام بدم.هم برای شما، هم برای خدا.  وضو می گرفت و می رفت توی آشپزخانه.هر چه می گفتم: نکنید این کار رو من ناراحت می شم باعث شرمندگیمه.گوش نمی کرد در را می بست و آشپزخانه را می شست... 🌷حاشا به غیرتت ☀️روز عاشورا بود. علی را بغل گرفتم و نزدیکی های حرم امام رضا مشغول تماشای دسته های سینه زنی شدم. یک مرتبه، صدای گریه على بلند شد. بعد از چند لحظه، نفسش بند آمد و صورتش کبود شد. جیغ، زنها بلند شد. یکی بچه را از من گرفت و چند باری به صورتش سیلی زد؛ ولی فایده نداشت. شنیدم که یکی گفت: «طفلکی تمام کرد، خفه شد.»... صورتم را به طرف گنبد برگرداندم و گفتم: «حاشا به غیرتت!»... بعد چشمهایم سیاهی رفت و افتادم روی زمین. یک آن، خودم را وسط مجلس عزاداری دیدم. بالای مجلس، سیدی نورانی بود که اشاره کرد تا جلو بروم. نزدیک تر که رفتم، فهمیدم و امام رضا (ع) هستند. دعایی خواندند و گفتند: «تو نگراني على نباش!»...با صدای گریه علی چشم هایم باز شد. صدای صلوات زنها می آمد. علی را بغل گرفتم و درحالی که اشک آمانم را بریده بود، رو به گنبد طلایی کردم و گفتم: «آقا جان! من را ببخش. بی ادبی کردم.»  شهید علی صیاد شیرازی 1، نک: محسن مؤمنی شریف، در کمین گل سرخ، ص۵. 🌷عصبانیت صیاد شیرازی!؟! 🌷در سال‌های جنگ، بنیاد شهید به تعدادی از خانواده‌های ایثارگران در یکی از شهرک‌های تازه تاسیس تهران زمین می‌داد. دوستان صیاد شیرازی که از نزدیک وضع مالی او را می‌دانستند، از رئیس بنیاد شهید خواستند به فرمانده نیروی زمینی که جانباز هم بود، قطعه زمینی اختصاص بدهند. رئیس بنیاد هم که از زندگی او بی‌اطلاع نبود، موافقت کرد. دوستان برای این‌که او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به کار ساختمان سازی شدند. تا این‌که در نیمه کار صیاد فهمید. چنان عصبانی شد که حتی صدایش می‌لرزید. شاهدان ماجرا اذعان می‌کنند که هرگز او ر ا چنین ندیده بودند. 🌷او حتی برای نخستین بار بر دوست قدیمی‌اش داد زده بود که: «شما چطور توانستید بدون اجازه من دست به چنین کاری بزنید؟» عصبانیتش که فروکش کرد، از آنان عذر خواست. گفت می‌داند آنان قصد خدمت به او و خانواده‌اش را داشته‌اند، اما او چنین استحقاقی ندارد. بعد برای رئیس بنیاد شهید نامه‌ای نوشت به این مضمون: «اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس می‌کنم به ازای رسیدن به مسکن، بهای گرانی را دارم می‌پردازم، آن هم ثمره همه مجاهدت‌های فی سبیل اللهی (که اگر خداوند آن را تایید فرماید) که قلبم رضایت نمی‌دهد چنین شود. لذا.... 🌷لذا با توجه به این‌که خدا می‌داند، نه تنها خود را لایق چنین عنایاتی از جمهوری اسلامی نمی‌دانم بلکه همچنان مدیون هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم، عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم. قاطعانه اقدام فرمایید که ساختمان نیمه کاره مسکن این جانب را از طرف بنیاد شهید تحویل گرفته و فقط مخارجی را که اضافه بر وام واگذاری (مبلغ چهارصد هزار تومان) هزینه شده است، به ما پرداخت نمایند تا به صاحبانش مسترد نمایم.» 🌹خاطره ای به یاد صیاد دل‌ها، امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران 🔰دلم برای صیادم تنگ شده است 🔖  خانواده اش بعد از نماز صبح رفتند بهشت زهرا، سر قبر شهید،اما قبل آنها شخص دیگری حاضر بود. رهبر معظم انقلاب زودتر از خانواده شهید، به زیارت قبر شهید صیاد شیرازی آمده بودند.💎 آقا فرمودند: دلم برای صیادم تنگ شده، مدتی است ازش دور شده ام... 🌷یکی از بستگانِ صیاد از سربازی فرارکرده بود و پرونده‌اش رو فرستاده بودند دادگاه نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرد. مادرِ صیاد زنگ زد دفتر و گفت: به علی بگو یه کاری براش کنه ، این پسر جوونه ، گناه داره.... بهشون گفتم: حاج خانوم! خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست؟ مادر صیاد گفت:  قبول نمی کنه!... پرسیدم: چرا؟  مادر صیاد: علی خودش زنگ زد و گفت: عزیز جون! فامیل وقتی برام محترمه که آبروی نظام رو حفظ کنه و آبروی من رو نبره ... 🍏🍏🍏
🌎🌎🌎 ❎ مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!! 💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد... 💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد... 💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند 💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: 🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید... 💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد... 🌺....صاحب خانه اش گفته بود: طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت  تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌 🌺... که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود... " مرا بکشید اما را برندارید..."😰 برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇  "طیبه واعظی" ... ... ... همه از یڪ خانواده اند اما...! چفیه بردوش پرچم به دست و برسَر ِتوست اے .. وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است. 💬 دختران هم می شوند    🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر. 🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار. 🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!» کتاب زندگی به سبک شهدا ناصرکاوه 🌷 ➖علت شهادت  به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل https://eitaa.com/harffe_hesab 🍎🍎🍎