🕌توسل به عمویم قمر بنی هاشم با این دو بیت شعر: 🎙جناب آقای مصطفی حسنی تعریف کردند : 🎑روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت آقای مجتهدی به قزوین منزل آقای حاج فتحعلی رفتیم.. 📕بعد از اینکه لحظاتی را در خدمتشان سپری کردیم ، خطاب به حاج آقا فتحعلی فرمودند : 📝کاغذ و قلمی تهیه کنید تا یک دو بیتی درباره حضرت ابالفضل علیه السلام بگویم.. 📖حاج علی آقا یک برگ کاغذ و قلمی به ایشان دادند ، پشت کاغذ مقدار اندکی خط خورگی داشت ، فرمودند اسم آقا را بر روی کاغذ قلم خورده نمی نویسند و حاج علی آقا فورا کاغذی کاملا تمیز مهیّا نمودند.. 🎙آنگاه آقای مجتهدی گفتند:حضرت ولیّ عصر ارواحناه فداه می فرمایند : هر کس با این دو بیت شعر متوسل به عمویم قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام بشود ،حتما حاجتش بر آورده خواهد شد و سپس شروع به خواندن بیت اوّل کردند و در فاصله بین بیت اوّل و دوّم حدود نیم ساعت با شدت تمام می گریستند؛ آنگاه بیت دوّم را خوانده و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه کردند آنگاه دو بیتی را روی کاغذ نوشتیم که عبارت بود از: ❣یادم ز وفای اشجع ناس آید ❣وز چشم ترم سوده الماس آید ❣آید به جهان اگرحسین دگری ❣هیهات برادری چو عباس آید 📚کتاب لاله ای از ملکوت ص ۲۳۶ – شیخ جعفر مجتهدی 🎙دکتر #مهدی_توکلی
حرفاتونෆ࿐•°|ོ
✍هشام بن سالم گوید: حضرت امام صادق(ع) در حدیثی که در آن داستان حضرت داوود(ع) را ذکر می کند، فرمودند: 📖 حضرت داود علیهالسلام هنگامی که «زبور» را تلاوت میکرد کوهها و سنگها و پرندگان پاسخ وی را میدادند. 🗻روزی آن حضرت به کوهی رسید که پیامبر عابدی به نام حِزقیل علیهالسلام در آنجا بود، چون آوای کوهها و آواز درندگان و پرندگان را شنید، دانست که وی داود علیهالسلام است. 💐 حضرت داود علیهالسلام به او گفت: ای حِزقیل اجازه میدهی که به نزد تو بالا بیایم؟ 🍃حِزقیل علیهالسلام گفت: نه! با شنیدن پاسخ منفى، حضرت داود علیهالسلام ناراحت شد و گریست. 💐 خدای متعال به حزقیل علیهالسلام وحی کرد که داود علیهالسلام را سرزنش نکن و از من عافیت بخواه؛ 🍃گویند حِزقیل دست داود علیهالسلام را گرفت و وی را به جانب خود بالا برد. 💐حضرت داود به حزقیل علیهالسلام گفت: «ای حزقیل آیا هیچ گاه قصد گناه کردهاى؟ حِزقیل علیهالسلام گفت: نه. 🍃داود علیهالسلام گفت: آیا از این عبادتِ خداوند تو را عُجبی رسیده است؟ 💐حزقیل گفت: نه. 🍃داود گفت: «آیا دل به دنیا دادهای و شهوات و لذّات دنیا را دوست داشتهاى؟» 💐حزقیل گفت: «آرى، گاهی بر دلم راه یافته است!» 🍃داود علیهالسلام گفت: وقتی چنین حالتی پیدا میشود چه میکنى؟ 💐حزقیل علیهالسلام گفت: من به این درّه میروم و از آنچه در آن است عبرت میگیرم». 🍃حضرت داود علیهالسلام به آن درّه رفت و به ناگاه تختی از آهن دید که جمجمه و استخوانهای پوسیدهای بر آن و لوح آهنینی نیز آنجا بود که نوشتهای داشت، داود علیهالسلام آن را خواند، و دید که بر آن نوشته شده است: «من، اَرْوَیِ بْنِ سَلَمْ هستم که هزار سال پادشاهی کردم و هزار شهر ساختم [و بسیار فساد کردم]، آخر کارم این شد که: خاک بسترم و سنگ بالِشم و کرمها و مارها همسایگانم هستند! پس هر که مرا بنگرد، به دنیا فریفته نشود. 📚برگرفته از: گفت و شنود پیرامون موعود(ع)، ذبیح الله محسنی کبیر، ج 2، صص 3738
سلام اسم من سپیده هست از حضرت زهرا بخواه تا دوتا چادر مشکی برای من و خواهرم ستایش برسون چون خیلی دوست دارم چادر بپوشم من ۹سالم هست از شیراز خواهرم هم ۵سالش هست اون هم چادر مشکی دوست داره ولی مادرم نمیتونه برامون بخره ممنونم
💌✉️💌✉️💌✉️💌
سلام سپیده خانوم گل
ماشاءالله به خودت و خواهرت 😍
انشاءالله که زودتر جور میشه دو تا چادر مشکی قشنگ براتون 🤲🦋
همراهای گرامی کانال اگه چادر تمیز و سالم دارید که مثلاً کوچیکشده برا دخترخانوماتون یا اینکه توانایی هدیه دو تا چادر به این دو گل دختر رو دارید
تو ناشناس برامون کاربریتونو همون آیدیتون رو لطفاً بفرستید تا بهتون پیام بدیم
✌️🦋🪴
سلام وعرض ادب شبتون بخیر از دوست عزیزم زهرا بانو خبر ندارم یه هفته ای هست که آنلاین نیستن از ایشون خبر دارید؟ حالشون خوبه؟ راستش نگرانشونم ممنون میشم جواب بدید از احوالشون با خبر بشم
💌✉️💌✉️💌
سلام.. عاقبتتون بخیر باشه
حالشون خوب خوبه شکر خدا
فقط گفته چند روزی نیست
نگران نباشید 🙂🦋
انشاءالله بهزودی برمیگرده
حتماً بهش میگم که زودتر برگرده
..🦋🪴..