eitaa logo
حریم
5 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ت. ب: بوسیدن جوانى از روى شهوت حرام است چنانچه از حضرت صادق (ع) است که پیغمبر (ص) فرمود: کسى که جوانى را از روى شهوت ببوسد خداوند او را در قیامت به لجامى از آتش لجام مى فرماید. (اصول کافى) و از حضرت رضا (ع) مرویست که: هرگاه مردى جوانى را از روى شهوت ببوسد ملائکه هاى آسمان و ملائکه هاى زمین و ملائکه رحمت و ملائکه غضب او را لعنت کنند و جهنم برایش آماده شود و مکان بدى جایگاهش مى باشد. (فقه الرضا «ع») و نیز از پیغمبر (ص) مرویست: کسى که جوانى را از روى شهوت ببوسد خداوند او را در آتش جهنم، هزار سال معذب مى فرماید. (مستدرک کتاب نکاح باب ١٧ صفحه ۵٧) . و اگر مسلم شد که کسى جوانى را از روى شهوت بوسیده باید حد بخورد و حدش از سى تا نود تازیانه است هر قدر که حاکم شرع صلاح بداند او را مى زند. پ: خوابیدن دو مرد در یک بستر و زیر یک لحاف درصورتى که هر دو عریان باشند، حرام است و همچنین است حکم دو زن، و فرقى بین محرم و بیگانه نیست. در چند روایت است که باید آنها را حد زد و برایش هم حد زنا معین شده یعنى آنها را یک صد تازیانه بزنند بعضى از علماء فرموده اند چون براى خوابیدن دو مرد عریان زیر یک لحاف حد معین شده، پس از گناهان کبیره است. 9 از رسول خدا (ص) مرویست که: بستر فرزندان خود را از سن ده سالگى جدا سازید، یعنى دو برادر یا دو خواهر یا برادر و خواهر زیر یک لحاف از همان کوچکى نخوابند. 10 اگر مسلمانى به گناه زنا یا لواط آلوده شد فاش کردن کردار نارواى خود و اقرار به آن مکروه است هرچند اگر نزد حاکم شرع چهار مرتبه اقرار کند و حد بر او جارى شود عذاب آخرتى قطعا ندارد و خداوند عادل جمع نخواهد فرمود بین عقوبت دنیوى و عذاب اخروى و گنه کار پس از اجراى حد بر او قطعا از آن گناه پاک شده است لیکن بهتر آن است که سر خود را فاش نکند و تنها با پروردگار خود این راز را در میان گذارد و از در توبه و تضرع به سوى او درآید و براستى از کردار خود پشیمان و از شرمسارى نزد پروردگار سوخته و گداخته و نالان باشد امید است که خداوند به ناله هاى او ترحم فرموده و از آن آلودگى پاکش فرماید و البته باید تا آخر عمر بین خوف و رجا باشد یعنى هم از عقوبت آخرت بترسد و هم امید به فضل و کرم الهى داشته باشد و به عبارت دیگر نه مغرور و بیدرد و بى باک باشد به مانند اینکه کارى نکرده و گناه خود را کوچک شمرده و خود را پاک پنداشته باشد و نه یأس و ناامیدى او را بگیرد و خیال کند گناه او بزرگتر از آن است که آمرزیده شود و از این روى خدا را نخواند و از او طلب آمرزش نکند . 11 عن ابى عبد اللّه عن آبائه (ع) قال قال امیر المؤمنین لو کان ینبغى لاحد ان یرجم مرتین لرجم الوطى (فروع کافى کتاب الحدود ص ١١٩) . امیر المؤمنین فرمود: اگر سزاوار بود که کسى دو بار سنگسار شود هر آینه لواطکننده این چنین سنگسار مى شد. 12 شریعت هاى آسمانى متفقا با این خوى نکوهیده به مبارزه پرداخته اند زیرا اساس بقاى اجتماع تناسل است و لواط مانع از آن است و در نتیجه این عمل منکر اجتماع را در معرض فساد و زوال قرار مى دهد بعلاوه ارتکاب این عمل موجب آن مى شود که روح مردانگى کودک از میان برود و سرانجام از قیام به وظائف حیاتى و اجتماع که مستلزم داشتن روح رجولیت حقیقى است عاجز ماند و صدمه اى عظیم از این راه متوجه اجتماع شود زیرا براى آنکه تناسل براساس صحیح انجام شود لازم است که مرد و زن در جهت رجولیت و انوثیت کامل و صحیح باشند و لواط یا نسل را از میان مى برد و یا آن را ضعیف مى سازد. 13 حکم وضعى : باید دانست که مادر و خواهر و دختر پسرى که لواط داده بر لواط کننده، حرام همیشگى است، یعنى پس از این عمل زشت دیگر هیچوقت نمى تواند مادر و دختر و خواهر لواط دهنده را بگیرد.
اشتغال به ملاهی از گناهان کبیره 1.سرگرمی با آلات موسیقی: الف: سرگرمى بآلات موسیقى و نواختن انواع سازها مانند تار و کمانچه و پیانو و طنبور و نظائر آن یا گوش دادن بآنهاست چنانچه در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) در ضمن شمارۀ کبائر مى فرماید: «و الاشتغال بالملاهى» . ب: به اتفاق جمیع فقهاء ساختن و خرید و فروش آلات لهو و معامله اش باطل است و مانند آلات قمار، نگهداریش نیز حرام و از بین بردنش واجب است چنانچه در ضمن حدیث مفصلى که در کتاب تحف العقول از حضرت صادق (ع) نقل مى کند و همچنین شیخ حر عاملى در فصول المهمه روایت مى کند که حضرت فرمود: صنعتى را که هیچ جهت حلالى در آن نباشد و جز شر و فساد چیزى بر آن مترتب نیست مانند بربط (آلت موسیقى است شبیه عود که با آن مى نوازند) و مانند مزمارها (نى) و شطرنج و هر آلت و وسیلۀ لهوى و صلیب نصارا و بتها و هرچه شبیه اینها باشد پس یاد دادن و یاد گرفتن و عمل کردن به آن و اجرت گرفتن بر آن و جمیع تصرفات در آن حرام است ج: -قال رسول اللّه (ص) انهاکم عن الزفن و المزمار و عن الکوبات و الکبرات. (کافى) پیغمبر اکرم (ص) فرمود: شما را از رقص کردن و نواختن در نى و بربطها و طبلها نهى مى کنم د: من انعم اللّه علیه بنعمة فجاء عند تلک النعمة بمزمار فقد کفرها (وسائل کتاب تجارت باب ١٠٠ ج ١٢ روایت ٧ ص ٢٣٣) . از حضرت صادق (ع) مرویست که فرمود: کسى که خداى تعالى باو نعمتى دهد و در وقت آن نعمت (مزمار) آلت موسیقى حاضر کند کفران آن نعمت کرده.(مثلا برای ابراز خوشحالی خود به خاطر آن نعمت، مزمار، ارکس و...بیاورد) 2.عواقب موسیقی الف:نفاق آورست: ضرب العیدان ینبت النفاق فى القلب کما ینبت الماء الخضرة. (وسائل کتاب تجارت باب ١٠٠ ج ١٢ حدیث ٣ ص ٢٣٣) . امام صادق علیه السلام فرمود: استعمال عود یا گوش دادن بآن نفاق را در دل مى رویاند چنانچه آب سبزه را مى رویاند ب:غیرت را از بین میبرد: امام صادق علیه السلام: کسى که چهل روز در خانه اش بربط نوازند و مردمان بر او وارد شوند شیطان اعضاى خود را بتمام اعضاى بدنش مس مى نماید، پس غیرت از آن مرد برطرف مى شود تا به حدى که با زنانش اگر فعل قبیحى کنند بدش نمى آید. (وسائل کتاب تجارت باب ١٠٠ ج ١٢ ص ٢٣٢) . د:صفت حیاء از او گرفته میشود: در حدیث دیگر فرمود، صفت حیاء از او گرفته مى شود و هرچه بگوید و هرچه باو بگویند پروائى ندارد. 3:امام صادق‌ علیه السلام به کسی که آواز کنیز های همسایه اش را گوش میکرد آیه إِنَّ اَلسَّمْعَ وَ اَلْبَصَرَ وَ اَلْفُؤٰادَ کُلُّ أُولٰئِکَ کٰانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (سوره ١٧ آیه ٣٨) . یادآوری کرد و فرمود: برخیز و غسل توبه کن و هرچه بخواهى نماز بخوان زیرا مداومت بر گناه بزرگى مى کردى، چه بسیار حالت بد بود اگر با این حال مى مردى خداى را سپاسگزار باش که پیش از مرگ آگاه شدى و از او بخواه که هرچه بآن خشنود نیست توفیق توبه دهد زیرا هرچه خدا بآن راضى نیست جز بد نمى باشد و کار زشت را به اهلش واگذار، زیرا هر چیزى اهلى دارد . (کافى کتاب الاشربة باب الغناء ج ۶ ص ۴٣٢) ج:موسیقی برکت را میبرد: لا تدخل الملائکة بیتا فیه خمر اودف او طنبور او نرد و لا تستجاب دعائهم و ترفع عنهم البرکة. (وسائل الشیعه ج ١٢ باب ١٠١ روایت ١٣ ص ٢٣۵) . حضرت امیر المؤمنین (ع) فرمود: «ملائکه بخانه اى که در آن شراب، یا آلات قمار یا ساز باشد داخل نمى شوند و دعاى اهل آن خانه مستجاب نمى شود و برکت از آنها برداشته مى شود» ح:با روی سیاه محشور میشود: پیغمبر اکرم (ص) فرمود: روز قیامت صاحب طنبور با روى سیاه محشور مى شود و بدستش طنبورى از آتش است و بالاى سرش هفتاد هزار ملائکۀ عذاب است که بدست هرکدام عمودى از آتش بوده و بر سر و صورتش میزنند و صاحب غناء محشور مى شود درحالى که کور و کر و گنگ است و حشر زنا کار و دارندۀ آلات موسیقى هم همین است (یعنى آنها هم کور و کر و گنگ وارد محشر مى شوند) (مستدرک) . 4. ضمن روایتى که دربارۀ نشانه هاى آخر الزمان است مى فرماید: آلات لهو نواخته مى گردد و یک نفر نیست که نهى از منکر کند و کسى جرأت بر نهى آن نمى کند (چنانچه در این زمان مشاهده مى شود در خیابانها و بازارها و مغازه ها و خانه ها بصداى بلند موسیقى نواخته مى شود و کسى هم جرأت نهى ندارد) ٣و نیز در شریفترین مکانها یعنى مکۀ معظمه و مدینۀ منوره، علنا آلات لهو نواخته مى شود. 5 مفاسد دنیویه موسیقی هم زیاد و زیانهاى بسیارى بر آن مرتب است که دانشمندان در تألیفات خود متذکر شده اند براى مزید اطلاع بآنها مراجعه شود. https://telegram.me/HARIMn آثار دنیویه موسیقی بر اعصاب بدن👇👇👇. علماى علم فیزیولوژى دستگاه عصبى انسان را بدو قسمت تقسیم کرده اند: سلسلۀ اعصاب ارتباطى و سلسلۀ اعصاب نباتى- سلسلۀ اعصاب ارتباطى شامل ستون مرکزى عصبى از نخاع گرفته، نیمکره هاى مغز و نیز اعصاب محیطى مى باشد و سلسلۀ اعصاب نباتى شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپا
در مباح ساختن چیزی که خاصۀ او است که حرام گردانیده است آن را بر تمام عالمیان» (یعنی کبریائی و بزرگواری) و پس از کلماتی چند می فرماید: «مانند قابیل که بر برادر خود هابیل بدون آنکه خداوند مزیتی بر او قرار داده باشد، تکبرکننده نباشید تنها بزرگ دانستن خود او را گرفت از عداوتی که از حسد ناشی می شد و از آتش غضب حمیت و عصبیت در قلبش آتش زد و شیطان در دماغش از باد کبر و نخوت دمید چنان کبری که به پشیمانی همیشگی مبتلایش کرد و گناه تمام قاتلها تا روز قیامت او را گرفت» پس از جملاتی چند می فرماید: «از آنچه به امتهائی که پیش از شما تکبر نمودند رسید عبرت بگیرید. از غضب و انتقام الهی و عقوبتها و عذابهای او پند بگیرید به جاهای صورتهایشان در قبرها و جاهای افتادن پهلوهایشان، و پناه به خدا ببرید از اسبابی که کبر می آورد چنانکه از حوادث روزگار به او پناه می برید» . https://telegram.me/HARIMn کبر قال رسول الله صلی الله علیه و اله: ثلثة لا یکلمهم اللّه و لا ینظر الیهم یوم القیمة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم شیخ زان و ملک جبار و مقل مختال (کافی ج ص ٣١١) . پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می فرماید: «سه طایفه اند که خداوند در قیامت با آنها سخن نمی فرماید (یعنی مورد غضب خدایند) و به نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و برایشان عذاب دردناکی است: پیرمرد زناکار، حاکم ظلم کننده، فقیر متکبر» پیری که آتش شهوت که در سن جوانی است در او نیست، هرگاه زنا کند معلوم می شود خیلی بی حیا است و اعتنائی به احکام خدا ندارد و لذا عقوبت پیرها در بیشتر گناهان بیش از جوانان است. اما نسبت به حاکم، چون قوه و سلطه ای که خداوند به او داده است برای بسط عدل است اگر ستم را پیشه کند، علاوه بر گناه، کفران نعمت خدا را که کرده در حقیقت منکر بندگی خود شده است. و اما گدای متکبر، چون یکی از اسباب بزرگی فروختن، مال است و کسی که ندارد و تکبر هم می کند، معلوم می شود خبیث و معاند با آفریدگار است. عن حکیم قال سألت ابا عبد اللّه علیه السّلام عن ادنی الالحاد فقال علیه السّلام ان الکبر ادناه (کافی ج ٢ ص ٣٠٩) . شخصی از حضرت صادق علیه السّلام می پرسد: کمترین درجات الحاد یعنی انحراف از حق چیست؟ حضرت فرمود: کمترین درجاتش کبر است. -العز رداء اللّه و الکبر ازاره فمن تناول شیئا منه اکبه اللّه فی جهنم (کافی ج ٢ ص ٣٠٩) . حضرت باقر علیه السّلام می فرماید: «اظهار عزت و بزرگی و کبریائی به منزلۀ دو لباس ویژۀ خدا است. (یعنی چنانچه در لباس مخصوص سلطان کسی حق شرکت ندارد، در این دو صفت هم هیچ مخلوقی حق شرکت با خدا را ندارد) پس هرکس به یکی از این دو صفت دست اندازد خداوند او را در دوزخ سرنگون می فرماید» https://telegram.me/HARIMn کبر شخص متکبر درحال تکبر کردن بندگی خود و اینکه همه چیزش از خدا است فراموش کرده و خود را مستقل می داند و فرعون وار می گوید من بزرگتر و بالاترم من چنینم و چنانم پس در آن حال در مقابل حضرت احدیت قرار گرفته، دعوی ربوبیت می کند. - وَ لَهُ اَلْکِبْرِیٰاءُ فِی اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ (سوره ۴۵ آیه ٣۶) . https://telegram.me/HARIMn ان فی جهنم لوادیا للمتکبرین یقال له سقرشکا الی اللّه عز و جل شدة حره و سأله ان یأذن له ان یتنفس فتنفس فاحرق جهنم (کافی ج ٢ ص ٣١٠) و حضرت صادق علیه السّلام می فرماید: «در دوزخ دره ایست ویژۀ متکبران که آن را سقر می گویند: از سختی گرمای خود به خداوند شکایت کرد و اجازه خواست دمی برزند پس دمی برکشید و دوزخ را سوخت» https://telegram.me/HARIMn معنای کبر و اقسام آن معنای کبر: حالتی است که در انسان از خودبینی پدید می آید که خود را بالاتر و بزرگتر از دیگری (یا دیگران) می داند و ظاهر ساختن این حالت را در گفتار و کردار تکبر می گویند. اقسام کبر بر سه گونه است: کبر در برابر خدا . کبر در برابر پیغمبر و امام. کبر با مردم. https://telegram.me/HARIMn کبر در برابر خداوند: الف:گاهی انسان جاهل و مغرور را حالتی دست می دهد که در آن حال خود را مستقل دانسته، هستی و تمام شؤون خود را از خودش می داند و حاضر نیست خود را مخلوق و زیر دست و تحت تدبیر و تربیت خدا بداند و به زبان حال و قال می گوید منم که چنین کردم و چنان خواهم کرد و در اثر توانائی محدود ظاهری و مستی مال و جاه، خدائی و پروردگاری آفریدگار را تصدیق ندارد و ظلمت کفر تمام دلش را گرفته است. - إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاّٰ کِبْرٌ مٰا هُمْ بِبٰالِغِیهِ (سوره ۴٠ آیه ۵۶) . نیست در سینه های ایشان مگر کبر و سرکشی که به آن نخواهند رسید. (و به مقتضای آن یعنی نه در دنیا و نه در آخرت به بزرگی و غالب شدن بر حق نخواهند رسید) فَالَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ. (سوره نحل آیه ٢٣) . کسانی که سرای دیگر را باور نمی کنند، دلهایشان انکارکننده است و ایشان تکبرکنندگانند. به: گاهی
پرداخت حق الناس حق مالی که بر عهدۀ شخص است بر دو قسم است: 1 مورد حق عین مال موجود نزد او است. ( مثلا یقین دارد که نصف دارائیش مال فلان شخص است یا معادل صد تومان از فلان دارائیش متعلق بفلان کس است) این مورد بر چهار قسم است👇 الف : مقدار مال و صاحبش معلوم است به اینکه می داند فلان مقدار از مالش متعلق به فلان شخص است در این صورت واجب است آن مقدار را تسلیم صاحبش کند و چنانچه مرده باشد به ورثه اش مطابق قانون ارث بپردازد. ب: مقدار مال معلوم و مالک مجهول : مقدار حق معلوم است لیکن صاحب حق معین نباشد بلکه مردد است. در صورتی که مردد بین چند نفر محصور باشد، مثلا می داند فلان مقدار از مالش مال یکی از سه یا پنج نفر معین است، پس احتیاط آن است که تمام آنها را از خودش راضی کند به هر جوری که بشود و در صورتی که راضی کردن آنها میسر نشد، در این مورد سه قول است، یکی آنکه به توسط قرعه یکی از آنها تعیین شود و آن مال را به او تسلیم کند، دیگر آنکه آن مال را به طور تساوی بین ایشان قسمت کند. سوم آنکه در حکم مجهول المالک است که باید باذن حاکم شرع (بنابر احتیاط) صدقه داده شود ٢. و در صورتی که مردد بین افراد غیر محصور باشد مثل اینکه اطراف شبهه صد یا بیشتر است یا اینکه اصلا صاحب حق را نمی شناسد. پس آن مال در حکم مجهول المالک است که باید بنابر احتیاط باذن حاکم شرع صدقه داده شود. د: مقدار حق معلوم نیست ولی صاحبش معین است: یعنی می داند مقداری از دارائیش متعلق به فلان شخص است ولی نمی داند ثلث مال یا نصفش متعلق به او است در این صورت واجب است طرف اقل که یقینی است، یعنی ثلث دارائیش را به آن شخص بدهد و احتیاط آن است که نسبت به مقدار زائد، او را راضی و مصالحه نماید. ج: مقدار مال و مالک هر دو مجهول: مقدار حق و صاحب آن هر دو مجهول باشد. با اینکه اجمالا یقین دارد مقداری از دارائیش که موجود است حرام و مال مردم است. ولی نه مقدار حرامش را می داند و نه صاحبان آن را حتی در عدد محصوره در این صورت واجب است خمس (یک پنجم) تمام دارائی خود را به اهل خمس بپردازد، آنگاه تمام مالش حلال می شود و مسائلش بکتاب خمس از رساله های عملیه مراجعه شود. 2 حق دیگری بر ذمه اش باشد نه در عین مالش-مانند قرضی که گرفته و مصرف کرده ذمه اش مشغول طلبکار است و مانند انواع ضمانها و نفقات واجبه این مورد هم دارای چهار قسم است: الف: مقدار حق و صاحبش هر دو معلوم باشد. شکی نیست که واجبست آن مقدار را در وجه صاحب حق بپردازد. ب: مقدار ذمه اش معلوم است لیکن صاحب آن معین نیست. پس اگر بین چند نفر محصور، مردد باشد باید آنها را از خود راضی کند بتفصیلی که در قسم اول گذشت و اگر بین افراد زیادی که غیر محصور است مردد باشد یا اینکه اصلا طلبکار را نشناسد باید آن مبلغی که در دمه اش هست به حاکم شرع بدهد یا باذن او بقصد صاحب واقعی آن صدقه دهد ج: مقدار ذمه مجهول لیکن طلبکار معین است. پس باید اقل آن را که یقینی است به آن شخص بدهد و نسبت بزیادتر با او مصالحه نماید. د: مقدار ذمه و صاحب آن هر دو مجهول باشد. در این صورت با حاکم شرع به مبلغی که حد وسط بین کمتر و بیشتر باشد صلح کرده و آن مبلغ را از طرف صاحب واقعی آن صدقه دهد. https://telegram.me/HARIMn گناه کبیره کبر(غرور) أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْویً لِلْمُتَکَبِّرِینَ (سوره ٣٩ آیه ۶١) . «آیا نیست در دوزخ آرامگاه تکبرکنندگان» سوره رمز کبر شیطان او را به هلاکت رساند. أَبیٰ وَ اِسْتَکْبَرَ وَ کٰانَ مِنَ اَلْکٰافِرِینَ (سوره ٢ آیه ٣۴) .سوره بقره خطبه از حضرت علی علیه السلام در باب کبر:👇 الحمد لله الذی لبس العزو الکبریاء و اختار هما لنفسه دون خلقه و جعلهما حمی و حرما علی غیره و اصطفاهما لجلاله و جعل اللعنة علی من نازعه فیهما من عباده الی ان قال فاعتبروا بما کان من فعل اللّه بابلیس اذا احبط عمله الطویل و جهده الجهید و کان قد عبد اللّه ستة آلاف سنة لا یدری امن سنی الدنیا ام من سنی الاخرة علی کبر ساعة واحدة فمن ذا بعد ابلیس یسلم علی اللّه بمثل معصیته کلا ما کان اللّه سبحانه لیدخل الجنة بشرا بامر اخرج منها ملکا و ما بین اللّه و بین احد من خلقه هوادة. فی اباحة حمی حرمه اللّه علی العالمین-الخ (نهج البلاغه خطبه قاصعه ١٩١) . «از آنچه از کار خدا دربارۀ ابلیس شد عبرت بگیرید زمانی که باطل کرد عمل دراز و جد و جهد بی اندازه اش را، درحالی که خدا را در ظرف شش هزار سال عبادت کرده بود و معلوم نیست آیا از سالهای دنیوی بوده یا از سالهای اخروی (که هر روزش هزار سال است) به سبب کبر یک ساعت که با آدم نمود. پس کیست پس از ابلیس که از عذاب خدا سلامت بماند که به مثل معصیت او اقدام کرده باشد؟ این طور نیست که خداوند آدمی را داخل بهشت کند به امری که به سبب آن از بهشت ملکی را بیرون کرد و جز این نیست که حکم خداوند در حق اهل آسمان و زمین یکی است و میان خدا و کسی از خلقش رخصتی نیست
این غرور و نخوت و کبر شدیدتر شده و از خودش تجاوز می کند و دربارۀ دیگران هم دعوی ربوبیت و الوهیت می کند و می گوید: من فلان جمعیت را اداره می کنم و آنها تحت تصرف و تربیت منند. چنانچه فرعون احمق می گفت: من پروردگار بزرگتر شمایم. و برای مدعای خودش دلیل می آورد که «آیا برای من سلطنت و تصرف در ملک مصر نیست و جمیع شؤون این مملکت که از آن جمله جریان نهرها از زیر قصرهای من است آیا مال من نیست» و گاهی می گفت غیر از خودم برای شما خدائی سراغ ندارم» و مانند نمرود بدبخت که حتی زندگانی و مرگ را از خودش می دانست و می گفت «من زنده می کنم و می میرانم. ج: گاهی نیز در اثر جهل و غرور، از بندگی و اطاعت اوامر و نواهی خداوند تکبر می کند هرچند منکر خدا نیست. چنانچه در سورۀ نساء می فرماید: لَنْ یَسْتَنْکِفَ اَلْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلّٰهِ وَ لاَ اَلْمَلاٰئِکَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبٰادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعاً فَأَمَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَمَّا اَلَّذِینَ اِسْتَنْکَفُوا وَ اِسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذٰاباً أَلِیماً (سوره ۴ آیه ١٧٢ و ١٧٣) . اباء و امتناع ندارد مسیح علیه السّلام و ملائکه مقربین که بندۀ خدا باشند و کسی که از بندگی خدا امتناع ورزیده و تکبر و سرکشی کند، پس به زودی همگی ایشان را بسوی خود جمع فرماید پس آنهائی که ایمان آوردند و کارهای شایسته بجای آوردند پس مزدهایشان را به ایشان تمام می دهد و از فضل خود به آنها زیاده می دهد. اما آنهائی که زیر بار اطاعت و بندگی او نرفته تکبر و سرکشی کردند پس آنها را عذاب می فرماید عذاب دردناکی. https://telegram.me/HARIMn در حقیقت ترک عبادت و اطاعت از روی کبر و سرکشی کفر و انکار الوهیت و ربوبیت خداوند است که او را سزاوار ستایش و پرستش نمی داند. زیرا کسی که خود را به بندگی و خدا را به خدائی شناخت و خود و جمیع شؤونش را مخلوق و مربوب او دانست محال است در برابر او گردن کشی کند و اگر گناهی از چنین کسی سر زند و امر خدای را مخالفت کند در اثر غفلت و غلبۀ شهوت و هوای نفس است نه انکار ربوبیت و کبر در مقابل خدا-چنانچه حضرت سجاد علیه السّلام در دعای ابو حمزه عرض می کند: «خداوند زمانی که تو را گناه کردم منکر خدائی تو نبودم و امر تو را خوار و کوچک نشمردم و وعدۀ عذاب تو را سبک نگرفتم و خود را از روی سرکشی در معرض قهر تو قرار ندادم لیکن گناهی بود که از من سر زد و نفسم برایم جلوه داد و فریبم داد و هوای بر من غالب شد» الهی لم اعصک حین عصیتک و انا بربوبیتک جاحد و لا بامرک مستخف و لا لو عیدک متهاون و لا لعقوبتک متعرض و لکن خطیئة عرضت و سولت لی نفسی و غلبنی هوای و اعاننی علیها شقوتی. . . (دعای ابو حمزۀ ثمالی) . هر گناهی که از روی کبر و سرکشی باشد قابل آمرزش نیست زیرا شاهد بر کفر صاحبش می باشد. و از اینجا کفر ابلیس ظاهر می گردد. چون امر خدای را که سجدۀ به آدم بود از روی سرکشی ترک کرد و گفت: «هرگز برای بشری که او را از خاک آفریدی سجده نمی کنم» و خداوند در پاسخش فرمود: «نمی رسد ترا که در عالم بالا تکبر کنی بیرون شو که تو از پستهائی»و نیز می فرماید: «ابلیس اطاعت امر خدا را نکرد و تکبر نمود و از کافرها بود» https://telegram.me/HARIMn د: ترک دعا از روی کبر نیز کفر است وَ قٰالَ رَبُّکُمُ اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ اَلَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبٰادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دٰاخِرِینَ (سوره ۴٠ آیه ۶٢) . «و گفت پروردگارتان که مرا بخوانید تا شما را پاسخ گویم. جز این نیست آنان که از پرستش من سرکشی کنند، زود باشد که در دوزخ درآیند درحالی که ذلیل و خوارشده گانند» https://telegram.me/HARIMn حقیقت دعا عبودیت است و چون حقیقت دعا یعنی سؤال در حال احتیاج از روی عجز و انکسار از حضرت آفریدگار، همان عبودیت و پرستش خداوند است. پس کسی که از روی کبر ترک دعا کند، یعنی خود را نیازمند او نداند، خدا را سزاوار پرستش ندانسته و آن کفر محض و موجب خلود در آتش است. فسمیت دعائک عبادة و ترکه استکبارا و توعدت علی ترکه دخول جهنم داخرین (دعای ۴۵ صحیفه سجادیه) . پروردگارا سؤال کردن از حضرتت را عبادت نامیدی و عبادت نکردن را استکبار نامیدی. ان احب العباد الیک من ترک الاستکبار و جانب الاصرار و لزم الاستغفار و انا ابرء الیک ان استکبر (دعای ١٢ صحیفه سجادیه) «محبوب ترین بندگان نزد تو کسی است که تکبر را رها کند و از اصرار بر گناه دوری نماید و استغفار را ملازم باشد و من به سوی تو بیزاری می جویم از اینکه تکبر کنم و تو را نخوانم» https://telegram.me/HARIMn تکبر نسبت به حُرُمات خداوند: از انواع تکبر، با خدا تکبر کردن در برابر اموری است که به خدا نسبت دارد و از حرمات الهیه است. مان
ند: اوامر و نواهی خدا و مانند ماههای حرام مخصوصا ماه مبارک رمضان مانند بیت اللّه الحرام و مشاهد مشرفه بلکه عموم مساجد. چون در قرآن مجید به طور کلی مساجد را به خودش منسوب فرموده است. پس تکبر در برابر هریک از این امور اگر متضمن هتک آنها باشد قطعا حرام و گناه کبیره است و در حقیقت تکبر با خداوند است. یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تُحِلُّوا شَعٰائِرَ اَللّٰهِ (سوره ۵ آیه ٢) سوره مائده ای کسانی که ایمان آورده اید حلال ندانید ترک حرمت و تعظیم شعائر خدای را» یعنی اموری که به خدا منسوب است و از نشانه های او است، احترامش را نگهدارید. https://telegram.me/HARIMn آثار تکبر الف:ذلت دنیا و آخرت می آورد فی الصحیح عنه صلّی اللّه علیه و آله من تواضع لله رفعه اللّه و من تکبر خفضه اللّه. (بحار الانوار جلد ١۶ باب التواضع صفحه ١۵٠) . پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می فرماید: «هرکس برای خدا فروتنی کند خداوند او را بلند می کند و هرکس تکبر کند خدا او را پست می فرماید» داستان ذلت مردی متکبر👇 در شرح صحیفه از عمر بن شیبه نقل می کند که گفت: در مکه معظمه بین صفا و مروه بودم، مردی را دیدم سوار بر اشتری است و غلامانش مردم را از اطرافش دور می کردند و مزاحمت می کردند. پس از چندی داخل بغداد شدم مرد پژمرده ای را با پای برهنه و ژولیده با موهای دراز دیدم باو نگریستم. به من گفت: چرا این طور به من می نگری؟ گفتم: تو را شبیه می بینم بمرد متکبری که بین صفا و مروه متکبرانه سعی می کرد و چنین و چنان می نمود گفت: من همان مردم گفتم: چه شد که به این روزگار سیاه افتاده ای؟ گفت: در جائی که همه مردم آنجا فروتنی می کنند، من تکبر کردم پس خداوند پست کرد مرا در جائی که همه مردم بلندپروازی می کنند (یعنی در بغداد) https://telegram.me/HARIMn بدهی قال النبی صلّی اللّه علیه و آله لاصحابه أ تدرون من المفلس قالوا المفلس فینا من لا درهم و لا مال و لا متاع له قال ص ان المفلس من امتی من اتی یوم القیمة بصلاة و صیام و زکوة و حج و یأتی قد شتم هذا و اکل مال هذا و هتک دم هذا و ضرب هذا فیؤتی هذا من حسناته و هذا من حسناته فان فنیت حسناتة قبل ان یقضی ما علیه اخذ من خطایاه فطرحت علیه ثم یطرح فی النار (جلد ٣ بحار الانوار) . رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به اصحاب خود فرمود: آیا می دانید مفلس کیست؟ گفتند: مفلس نزد ما کسی است که نه درهم دارد و نه مال و نه متاع. حضرت فرمود: «جز این نیست که مفلس از امت من، کسی است که با داشتن نماز و روزه و زکات و حج، می آید روز قیامت کسی که به او فحش داده و دیگری می آید که آن شخص مالش را خورده و دیگری می آید که خونش را ریخته و دیگری می آید که او را زده است. پس از حسنات آن شخص گرفته و به هریک از صاحبان حق باندازه حقشان داده می شود و اگر پیش از آنکه صاحبان حق به حق خود برسند، حسناتش تمام شود، از گناهان صاحبان حق برداشته می شود و بر او می اندازند، آنگاه او را بجهنم می افکنند» بدهی موارد بدهی: دین مال کلی است که بر ذمه شخص برای دیگری، به سببی از اسباب ثابت شده. مانند قرض گرفتن که قرض گیرنده مبلغی را که گرفته بر ذمه اش ثابت است که در وجه طلبکار بپردازد. و مانند جنسی را که به معامله سلف (پیش فروش) فروخته که ذمه فروشنده به آن جنس مشغول است که سر موعد به مشتری بپردازد. و مانند ثمن (پول) در معاملۀ نسیه ای که جنس را گرفته باید پولش را به فروشنده بپردازد. یا مانند مال الاجاره که مستأجر به صاحب ملک مدیون است. و مهر زن که بر عهدۀ شوهر می باشد، و مانند نفقه زوجه دائمه، و انواع ضمانها که در کتب فقهی ذکر شده است. و فروعاتش بسیار است که به مناسبت بحث به بعضی از مسائل مهم آن اشاره می شود اقسام بدهی: بدهی دو قسم است: حالی یعنی دینی که مدت ندارد یا اگر داشته باشد تمام شده است. و مؤجل یعنی بدهی مدت دار-در دین مدت دار، بستانکار حق مطالبۀ بدهی خود را پیش از تمام شدن مدت ندارد. بلی هرگاه شخص مدیون بمیرد، دین مؤجلش، معجل و حالی می شود. مثلا اگر شخصی به دیگری بدهی داشت که در رأس یک سال باید بپردازد و پیش از رسیدن موعد بمیرد، باید بدهیش را از مالش پیش از تقسیم ارث اداء کنند و ورثه نمی توانند بگویند مدت دین هنوز تمام نشده است. ولی اگر طلبکار بمیرد و طلبش مدت داشته باشد، ورثه اش نمی توانند از مدیون، پیش از رسیدن مدت، مطالبه بدهی کنند. بدهی پرداخت بدهی واجب است👇 در صورتی که بدهی مدت نداشته باشد یا مدت آن تمام شده باشد و طلبکار مطالبه کند، فورا واجب می شود که سعی کند بدهی خود را بپردازد، بهر وسیله ای که باشد، هرچند بفروختن بعضی چیزهائی که زائد بر ما یحتاج زندگی او است. و هرچند به کمتر از قیمت آن جنس بخواهند بخرند. بهر قیمت که بخرند باید بفروشد و بدهی خودش را بپردازد. مگر آنکه آن قدر کم بخرند که در عرف این معامله را تضییع و اتلاف بگویند. در این صورت بعید نیست
که بر بدهکار فروش آن چیز واجب نباشد و چنانچه از ما یحتاج خود چیزی مانند فرش یا لباس و اثاثیه خانه و مغازه و غیره نداشته باشد تا بفروشد، باید از طریق کار، دین خودش را بدهد، یعنی برای طلبکار، در صورتی که بخواهد مثلا شاگردی کند، یا مشغول کسب دیگری شده که لایقش باشد و بخرج نیفتد و از آن راه بدهیش را بپردازد. بطور کلی بر مدیون، پرداخت دین واجب است و مسامحه کردنش بهر حال حرام و حبس حق از گناهان کبیره است. ما یحتاج زندگی مانند خانه ای که در آن زندگی می کند، اگر از شأن و حال او زیاد نباشد و همچنین لباس و فرش و ظرف و سایر چیزهائی که در زندگی کردن به آن نیازمند است، به طوری که اگر بخواهد آنها را بفروشد در مشقت و سختی می افتد و موجب منقصتش می گردد، این قبیل اشیاء را لازم نیست بفروشد و طلبکار نمی تواند او را مجبور بفروش آنها نماید. بلی برای شخص مدیون جایز است، مشقت را تحمل کرده و لوازم زندگی خود را بفروشد و بدهی خود را بپردازد و طلبکار هم می تواند در این صورت که مدیون خودش اقدام بفروش آنها کرده طلبش را بگیرد، لیکن سزاوار است راضی نشود بدهکار در حرج و زحمت بیفتد و لوازم زندگی خود را بفروشد سزاوار است که او را مهلت دهد تا خداوند فرج کند هرچند خود مدیون راضی باشد. عن ابن زیاد قال قلت لابی عبد اللّه علیه السلام ان لی علی رجل دینا و قد اراد ان یبیع داره فیقضینی فقال ابو عبد اللّه علیه السّلام اعیذک باللّه ان تخرجه من ظل رأسه (وسائل کتاب التجاره باب ١١ ج ١٣ ص ٩۵) از عثمان بن زیاد مرویست که به حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد: طلبی شخصی دارم و می خواهد خانه اش را بفروشد و طلب مرا بدهد. حضرت سه مرتبه فرمود: اعیذک باللّه ان تخرجه من ظل رأسه» یعنی تو را در پناه خدا می سپارم از اینکه او را از خانه ای که در آن زندگی می کند بیرون کنی. و نیز مرویست که جناب محمد بن ابی عمیر که از خواص اصحاب حضرات موسی بن جعفر و رضا و جواد علیهم السّلام و شغل وی بزازی بود، مالش از دستش خارج و فقیر می شود. از شخصی ده هزار درهم طلب داشت پس شخص بدهکار، خانه خود را فروخت به مبلغ ده هزار درهم و آن را در خانه ابن ابی عمیر آورد و گفت: این طلب تو است بگیر. فرمود: آیا این مبلغ از ارث به تو رسیده؟ گفت نه: گفت: آیا کسی به تو بخشیده؟ گفت نه. فرمود: آیا ملکی داشتی و فروختی؟ گفت نه، بلکه خانه ای که مسکن من بود فروختم تا دین خود را به تو بپردازم. آن جناب فرمود: از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرد مرازریح المحارب که فرمود: «لا یخرج الرجل من مسقط رأسه بالدین» نباید مدیون را بواسطه بدهی که دارد از خانه اش بیرون کنند. پس فرمود: این مبلغ را برگردان که من در آن تصرف نمی کنم؛ با اینکه به خدا سوگند در این وقت به یک درهم آن محتاجم لیکن یک درهم از این مال را تصرف نمی کنم. و سبب فقر آن جناب با اینکه سرمایه اش پانصد هزار درهم بود این است که، بواسطه بستگی به حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام او را گرفتند و تازیانه بسیار زدند و مدت چهار سال زندانش کردند و هرچه داشت از او گرفتند رضوان و رحمت بی پایان خداوند به روانش باد . وسائل الشیعه (ج ١٣ ص ٩۵ باب التجارة) بدهی پرداخت بدهی واجب است عن جعفر بن محمد علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام عن النبی صلّی اللّه علیه و آله فی حدیث المناهی انه قال صلّی اللّه علیه و آله و من مطل «یبطل. ح. ل» علی ذی حق حقه و هو یقدر علی اداء حقه فعلیه کل یوم خطیئة عشار. (کتاب التجارة وسائل الشیعه ابواب الدین باب ٨ ج ١٣ ص ٨٩) پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می فرماید: کسی که مسامحه کند و از رساندن حق به صاحبش درنگ نماید درحالی که توانائی دارد، هر روزی که می گذرد گناه عشاری بر او است (عشار کسی است که به امر ظالم از مردم ده یک می گیرد) شهید هم مدیون است👇👇 کل ذنب یکفره القتل فی سبیل اللّه الا الدین لا کفارة له الا ادائه او یقضی صاحبه او یعفو الذی له الحق (وسائل الشیعه باب ۴ ج ١٣ ص ٨٣) و حضرت باقر علیه السّلام می فرماید: کسی که در راه خدا شهید شد از هر گناهی پاک می شود مگر بدهی که کفاره ندارد. یا باید دینش پرداخت شود یا طلبکار ببخشد وگرنه شهید هم گرفتار بدهیش هست. اول قطرة من دم الشهید کفارة لذنوبه الا الدین فان کفارته قضائه (وسائل الشیعه باب ۴ ج ١٣ ص ٨۵) و نیز می فرماید: نخستین قطره خونی که از شهید ریخته می شود، تلافی تمام گناهانش می شود مگر بدهی که علاجش منحصر به پرداختش می باشد. بدهی حتی امام علیه السلام نیز دینش را باید پرداخت کند👇👇 ان رجلا من الانصار مات و علیه دیناران دینا فلم یصل علیه النبی صلّی اللّه علیه و آله و قال صلوا علی صاحبکم حتی ضمنهما عنه بعض قرابته و قال الصادق علیه السّلام ان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله انما فعل ذلک لیتعظوا و لیرد بعضهم علی بعض و لئلا یستخفوا بالدین. . . (تجارت وسائل ابواب دین باب ٢ ج ١٣ ص ٧٩) . و برای اهمیت مط
لب همین بس که مردی از انصار مرد و دو دینار بدهکار بود، پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بر او نماز نخواند تا اینکه بعضی از بستگانش ضامن شدند که بدهی او را بپردازند. آنگاه آن حضرت بر او نماز گزارد . و مرویست که معاویة بن وهب، این حدیث را بر حضرت صادق علیه السّلام عرضه داشت فرمود: درست است و جز این نیست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله چنین فرمود، برای آنکه مسلمانان اندرز بگیرند و اهمیت دین را بدانند و آن را کوچک نشمرده و به صاحبش رد کنند وگرنه هریک از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام و حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام زمانی که از دنیا رفتند، مدیون بوده و به ادای دین خود وصیت فرمودند و پس از فوت هریک وصی او دینش را اداء کرد.( ۴) -کافی ج ۵ ص ٩٣ باب الدین )
ترک عمدی نماز از گناهان کبیره است 👇👇👇 https://telegram.me/HARIMn اگر منکر وجوب نماز باشد، کافر و از دین اسلام بیرون است اگر منکر وجوب نماز نباشد و به قرآن و رسالت رسول اکرم ایمان دارد ولی از روی تنبلی و مسامحه کاری نمیخواد، چنین شخصی فاسق است. پیامبر اکرم :چیزی که مسلمان را کافر میکند ترک عمدی نماز است یا سبک شمردن آن که آن را نخواند. مجلسی در شرح کافی می فرماید: بعضی از این اخبار دلالت دارد که ترک همۀ واجبات یا برخی از آنها از روی عمد کفر است و این خود یکی از معانی کفر است که در آیات و اخبار وارد شده چنانکه رسیده است که تارک نماز عمدا کافر است یا تارک زکات کافر است و هرکه حج را ترک کند کافر است. و همین است سر اینکه ترک واجبات بالخصوص جزء گناهان کبیره در روایات وارده ذکر نگردیده است. و شاید جهت آن این است که در بجا آوردن محرمات غالبا شهوت بر انسان غالب شده و او را به گناه وامی دارد. مانند زنا یا اینکه غضب بر او مستولی می شود و او را به گناهانی مانند ظلم و فحش و زدن و کشتن وامی دارد، در ترک واجباتی مثل نماز هیچ جهت شهوت و غضبی در کار نیست که او را به ترک نماز وادارد و سبب منحصر آن سبک و خوار گرفتن و سستی نمودن در امر دین است. و بنابراین ترک واجبات، داخل عنوان کفر به خدا است و چون استخفاف به دین، در ترک نماز ظاهر و روشن تر است در این حدیث خصوصا ترک نماز را کفر دانسته است. زیرا در ترک زکات و حج گاهی حرص به مال باعث آن می شود و در ترک روزه شهوت شکم، ممکن است مانع روزه گرفتن بشود ولی در ترک نماز هیچ باعثی جز سبک گرفتن دین نیست. https://telegram.me/HARIMn
هدایت شده از قلوب الوالهه
هیچ کس جز آنکه دل به خدا سپرده است، رسم دوست داشتن نميداند. شهید آوینی https://eitaa.com/sheydaei @valehasheg
هدایت شده از قلوب الوالهه
انسان را در ایمانش با بلا بیازمایند تا ببینند راسخست یا خیر، استقامت دارد یا خیر، پایبند به ارزش ها می ماند یا هر روز دستخوش حادثه و بلایی رنگ عوض میکند. بدان که در بلا رستگاری با کسی است که استقامت کند و صبر پیشه سازد و از ایمان روی برنتابد و پایبند به ارزش ها باشد. أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (۲)عنکبوت آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مى شوند و مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (۱۵۵)بقره قطعاً شما را به چيزى از [قبيلِ ] ترس و گرسنگى، و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماييم؛ و مژده ده شكيبايان را. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (۱۵) در حقيقت، مؤمنان كسانى اند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شكّ نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده اند؛ اينانند كه راستكردارند. - یا اِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَةُ اَلّا تَخافُوا وَ لَا تَحزَنوا وَ اَبشِروا بِالجَنَّة به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است. 30\فصلت @valehasheg https://eitaa.com/sheydaei