eitaa logo
حریم حرم
183 دنبال‌کننده
923 عکس
248 ویدیو
6 فایل
کانال پایگاه تخصصی «حریم حرم» به پایگاه مردمی و تخصصی #مقاومت_اسلامی خوش آمدید. نشانی سایت: harimeharam.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 «من از آن پسر خوشم نیامده بود» روز مقرر با بابا و مامان رفتیم حرم. هوا گرم بود و صحن هم خلوت. چند دقیقه‌ای توی صحن ایستادیم. زنی به همراه دو مرد از در روبه‌روی‌مان وارد صحن شدند. مردها چند قدم زن را همراهی کردند و کنار صحن ایستادند. زن هم چیزی در گوش مردی که به نظرم شوهرش می‌آمد گفت و بعد تنها آمد طرف‌مان. سلام و علیک کردیم و رفتیم تا گوشه‌ای توی سایه بنشینیم. زن تند تند با مادرم حرف می‌زد و از پسری که برادر شوهرش بود، تعریف می‌کرد. حرف‌هایش نه برای مامان مهم بود و نه من. چون هیچ‌کدام قصد نداشتیم جواب مثبتی بدهیم، اما با این حال بدم نمی‌آمد بدانم دربارۀ چه کسی حرف می‌زند. زیرچشمی نگاهی به پسر جوانی که دورتر ایستاده بود کردم. از همان فاصله ی دور سیاهی رنگ پوستش به چشمم آمد. صورتم را برگرداندم و با شیطنت توی دلم گفتم: «صدسال هم که بگذره، من به این سیاه سوخته شوهر نمی‌کنم!» از بس توی ظل آفتاب مانده بودیم، همین‌طوری شُرشُر عرق می‌کردیم. بی‌تفاوت توی صحن چشم می‌چرخاندم. گفتم: مامان کی برمی‌گردیم؟ مامان لبش را گزید و با آرنج زد توی پهلویم. ساکتی گفت و چشم‌هایش را گشاد کرد و با ابرو به آن زن اشاره کرد. معنی‌اش را خوب فهمیدم که یعنی دندان روی جگر بگذارم تا حرف‌های آن زن که انگار تمامی نداشت، ته بکشد و دست از سرمان بردارد. من از آن پسر خوشم نیامده بود، لابد او هم. زن بالاخره از خر شیطان پایین آمد و با مامان خداحافظی کرد و ما برگشتیم. خانه که رسیدیم با گردن کج رفتم توی اتاق و در را روی خودم بستم. کاش بزرگ نمی‌شدم و این حرف‌ها شروع نمی‌شد. دلم می‌خواست هنوز توی آن خانه بمانم. دلم برای بچگی‌هایم تنگ شده بود. یکی از صندلی‌های کنار پنجره را گذاشتم زیر پایم و از بالای کمد آلبوم رنگ‌ و‌ رورفتۀ بچگی‌های‌مان را آوردم پایین. جلدش را یک فوت محکم کردم. خط بزرگی از خاک از رویش بلند شد. از بچگی‌هایم زیاد عکس نداشتم، اما یکی، دوتا را خیلی دوست داشتم. مخصوصاً همانی که قنداق شده بغل مامانم بودم. وسط حیاط حرم حضرت معصومه (ع) محکم مرا به سینه‌اش چسبانده بود. هر بار که می‌دیدمش، دلم می‌خواست دوباره کوچک بشوم و بروم توی بغل مامان. بریده‌ای از کتاب «عروس یمن»؛ زندگینامه داستانی خانم فاطمه مؤمنی (پور حاج احمد)، بانوی مهاجر مقاومت (صفحات 16 و 17) نویسنده: زینب پاشاپور انتشارات: روایت فتح https://harimeharam.ir/news/44020 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زنده نگه داشتن یاد شهدا در بخش کرونایی بیمارستانی در شهر کرد گروه جهادی شهید آوینی شهر کرد هر روز تصویر یکی از شهدا را پشت لباس پرسنل بیمارستان هاجر نقاشی و شیفت آن روز را تقدیم به آن شهید می‌کند. پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
💠 چهارمین سالگرد عروج ملکوتی شهید نوید صفری 🌷 پنجشنبه 20 آبان- ساعت 14:30 🌷گلزار شهدای بهشت زهرا (س) - قطعه 53 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
💢 مدیر بلند همت 🔻رهبر انقلاب، در دیدار خانواده شهید طهرانی‌مقدم: شهید طهرانی مقدم سراپا اخلاص بود من ۶-۲۵ ساله ایشان را از نزدیک می‌شناسم. همت خیلی بلندی داشت افقهای خیلی بلندی را می‌دید. یکی از خصوصیات برجسته ایشان مدیریت بود. پدر شما یک مدیر طبیعی بود درس مدیریت هم نخوانده بود اما واقعاً یک مدیر بود. ۱۳۹۰/۹/۱ 🌷 انتشار به‌ مناسبت سالگرد شهادت شهید حسن طهرانی‌مقدم پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
💢 دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا 🔻 رهبر انقلاب: حادثه‌ی خونین در یکی از مراکز پشتیبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به شهادت جمعی از عناصر ممتاز آن سازمان و در پیشاپیش آنان سردار عالی‌قدر، دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، سردار حسن مقدم انجامید، واقعیتی تلخ و اندوه‌بار بود. ۱۳۹۰/۸/۲۵ 🌷 انتشار به‌مناسبت سالگرد شهادت شهید حسن طهرانی‌مقدم پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
💠 مراسم گرامی‌داشت شهید مدافع حرم حامد جوانی 🌷 پنجشنبه 27 آبان- ساعت 15:30 🌷 تبریز - خیابان ملت - مجتمع فرهنگی دکتر مبیّن پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
💠 یادواره شهدای مدافع حرم، بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع) 🌷 جمعه 28 آبان- ساعت 18:30 🌷 تهران - ابتدای اتوبان کردستان - مجموعه فرهنگی ایوان شمس پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
عبادت جز خدمت خلق نیست پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
🌷انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید رسول خلیلی پوستر| گزیده‌ای از وصیت‌نامه «این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند. خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.» https://harimeharam.ir/news/43795 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
💢 چرا فرمانده مستشاران ایرانی در سوریه تغییر کرد؟ ⬅️ «مسعود اسداللهی» کارشناس ارشد مسائل منطقه: سردار غفاری جزو اولین مستشاران ایرانی بود که وارد بحران سوریه شد، ابتدا هم در دمشق در حفظ حرم حضرت زینب(س) فعالیت می‌کرد چون مسلحین پشت دیوارهای حرم رسیده بودند و هر آن احتمال سقوط حرم وجود داشت و چون نیروهای حزب‌الله در آن منطقه بودند و ایشان هم کاملاً نیروهای حزب‌الله را می‌شناختند، با آنها کار کردند. 🔸 آقای غفاری در عملیات حفظ حرم حضرت زینب(س) و در بحث غوطه غربی فعالیت مهمی داشت اما نقطه عطف حضور ایشان آنجا بود که سردار سلیمانی با توجه به اهمیت حلب به ایشان پیشنهاد دادند که قرارگاه حلب را راه‌اندازی کنند لذا از حوزه دمشق کلاً به حلب منتقل شدند و آن عملیات آزادسازی جاده خناسر به حلب طراحی شد و اینها رفتند و موفق شدند یک راه دسترسی به حلب پیدا کنند و در حلب مستقر شدند و در بهمن ماه 94 فرماندهی قرارگاه حلب را به‌عهده گرفتند که دوران اوج حضور ایشان همین مقطع بود و بعد از آن در سال 94 فرمانده‌کل نیروهای مستشاری شدند. 🔸این هم طبق همان روال سابق، غیررسانه‌ای انجام شد و آقای غفاری تودیع شدند و برادر جدیدی معارفه شدند، این موضوع به مقامات رسمی سوریه هم اعلام شد و از همان زمان هم انواع و اقسام مراسم‌های تودیع برای ایشان صورت گرفت، برای مثال گروه‌های داوطلب مانند دفاع وطنی و سایر گروه‌ها و همچنین اقشار مردمی این مراسمات را برگزار کردند چون خصوصیت ایشان مردم‌داری و داشتن روابط عمومی بالا بود و ارتباط خودشان را محدود به بحث نظام سوریه نمی‌کردند و به بحث‌های اجتماعی ورود می‌کردند که ببینند مشکلات مردم چیست. متن کامل مصاحبه در لینک زیر: https://harimeharam.ir/news/44022 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
🔻یادداشتی درباره کتاب خاطرات شهید مدافع حرم «مهدی طهماسبی»؛ 💢 کشف یک راز از لابه‌لای خاطرات خودنوشته شهید 📝 زینب شعبانی 🔺 در کتاب «راز پلاک سوخته» شاهد یک تفاوت مهم با سایر کتاب‌های شهدا هستیم؛ راویِ خاطرات این کتاب خود شهید است و متن کتاب برگرفته از دست‌نوشته‌ها و خاطره نگاری‌های روزانه‎‌ی او دراثنای دو بار اعزامش به سوریه است. «علی ابراهیمی گتابی»، گردآورنده‌ی کتاب، کوشیده است این دست‌نوشته‌ها را با قلمی گیرا و به شیوه‌ی داستانی در کنار یکدیگر قرار دهد و خاطرات شهید را بازنویسی کند. این کتاب که به همت «نشر شهید کاظمی» منتشرشده است، اثری ارزشمند و تأثیرگذار درزمینه‌ی مستند نگاری جنگ سوریه به شمار می‌رود. برجستگی این کتاب ازآن‌جهت است که شهید در نگارش خاطراتش نهایت صداقت، بی‌ریایی و سادگی، همراه با ذکر دقیق جزییات را در بحبوحه‌ی مأموریتش در سوریه به کار گرفته است. متن کتاب خالی از هرگونه شعارزدگی و اظهار احساسات شخصی است. خواننده با یک روایت صادقانه و بی‌تکلف مواجه است. ازآنجاکه این خاطرات از دل برآمده، به راحتی نیز بر دل می‌نشیند و مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد. 🔸 این اثر تنها روایت پنجاه‌ وشش روز سفر شهید، در دو بازه زمانی اعزام به سوریه است. بنابراین محتوای کتاب شرح زندگی‌نامه‌ی کامل شهید نیست، هرچند که در چند صفحه‌ی پایانی کتاب خلاصه‌ای از بیوگرافی شهید آورده شده است. با این توضیح، نگارنده می‌توانست در کنار گرداوری این دست‌نوشته‌ها تلاشی برای نگارش شرح زندگی‌نامه‌ی کامل شهید از کودکی تا شهادت انجام داده و اثر جامع‌تری را عرضه کند. بااین‌حال تدوین چنین کتابی به خودی خود ارزشمند و شایسته‌ی تقدیر است. متن کامل در سایت حریم حرم: https://harimeharam.ir/news/44023 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
اولین همایش بین المللی ذوالفقار حزب الله لبنان، شهید سید مصطفی بدرالدین، فرمانده شاخه نظامی حزب الله لبنان 🔶 پنجشنبه چهارم آذرماه ساعت ۲۰:۳۰، هیئت ثارالله زنجان 🔷 با حضور خانواده شهید بدرالدین 🔶 سخنرانان شیخ نعیم قاسم؛ جانشین دبیرکل حزب الله لبنان، دکتر اکبری؛ جانشنین دبیرکل بیداری اسلامی 🔷 با نوای ذاکرین اهل بیت: حاج مهدی رسولی و ذوالفقار سرور پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
🌹 انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم الیاس چگینی 🎥 مستند «بابای خوبم» مشاهده در لینک زیر 👇👇👇 https://harimeharam.ir/news/43363 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
📷 تبلیغات انتخابات در ونزوئلا با پوستری از حاج قاسم سلیمانی پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
دو بال پرواز ما پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
🔻درباره شهید کم سن و سال مقاومت عراق، «خالد جابر البدری»؛ 💢 کوچکِ بزرگ 🔰 عاشق شهادت بود. انگار که با چشم دل، زیبایی مسیرش را دیده بود. زمزمه هر روزه‌اش با خدا شده بود؛ «اللهم الرزقنا شهاده». نوجوانی بود از اهالی «ذی‌قار». پر شور و پر هیاهو. اهل ورزش بود و کاراته کار می‌کرد. همیشه دوست داشت یک فرد قدرتمند و قوی به نظر برسد. از اینکه از آدم‌های ضعیف شکست بخورد بدش می‌آمد. به همین خاطر ورزش رزمی را انتخاب کرده بود. با وجود بازیگوشی‌اش در برابر خانواده احساس مسئولیت می‌کرد. همین امر باعث شده بود تا برای کمک به پدرش در تأمین معاش خانواده، درسش را رها کند. 🔸اگرچه برای بیان یکسری حرف‌ها کوچک به نظر می‌رسید اما حرف‌های بزرگی می‌زد. از رهایی می‌گفت و ترک دنیا. از جهاد و شهادت. حرف‌هایش اهل خانه را متعجب می‌کرد. زمانی که داعش وارد خاک سرزمین‌شان شد و فتوای جهاد صادر شد، خانواده تازه متوجه حرف‌های او شدند. متن کامل👇 👇 https://harimeharam.ir/news/44025 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
💠 مراسم وداع عمومی با پیکر مطهر شهید مدافع حرم محمدرضا بیات، دوشنبه هشتم آذر از ساعت ۱۵ در ستاد معراج شهدای تهران برگزار می‌گردد. 🕊 شهید بیات فروردین ماه ۱۳۹۵ در منطقه تل العیس سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکرش در منطقه ماند. 🌹خبر کشف و شناسایی پیکر مطهر شهید بیات امروز (یکشنبه ۷ آذر) به خانواده ایشان اعلام شد. پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
📚 ماجرای شهادت مظلومانه خانواده ایرانی به دست داعش شهید بتول مطهری و همسرش(حجت‌الاسلام بطحایی) به نجف اشرف هجرت کردند و حاصل این زندگی مشترک، سید محمدعلی سه‌ساله و فرزندی در شکمش بود که همگی به شهادت رسیدند. آنان از اولین خانواده‌های ایرانی هستند که به دست داعش به شهادت رسیدند. در خرداد 1393 که مصادف با ماه شعبان بود، برای انجام برخی کارهای تبلیغی در سامرا، از نجف بیرون می‌روند. به گفته‌ی خانم زهرا سادات بطحایی، خواهر حجت‌الاسلام بطحایی، هدف او از عزیمت به سامرا،‌ انجام تبلیغات برای مراسم نیمه شعبان بود و با توجه به این‌که شنیده بود ]شیعیان[ در سامرا امام جماعت ندارند، تصمیم گرفته بود با خانواده‌اش به این شهر سفر کند تا اگر شرایط برای زندگی آن‌ها مساعد بود، در آنجا بمانند. روز آخر، به زیارت حرم عسکریین علیهم‌السلام مشرف شده بودند. پس از زیارت و هنگام عزیمت به نجف، متوجه می‌شوند که حرم مطهر در محاصره‌ی داعش است و تیراندازی و انفجارهایی در اطراف به گوش می‌رسد. معلوم می‌شود که اوضاع امنیتی خراب شده و به همین دلیل، مجبور می‌شوند در داخل حرم امام هادی و امام حسن عسکری علیه‌السلام بمانند تا امکان تردد برقرار شود. یک هفته بعد، در 21 خرداد 1393 (سیزدهم شعبان 1435) با این تصور که امنیت برقرار شده، از حرم خارج می‌شوند و به‌سوی نجف به راه می‌افتند؛ ولی هرگز به خانه‌ی خود در نجف نرسیدند؛ بلکه به مأوای ملکوتی خویش بار یافتند. در مسیر سامرا به بغداد، گرفتار کمین نیروهای داعش شدند. مظلومانه و غریبان، به شهادت رسیدند. کسی نمی‌داند چگونه شهید شدند و پیکرشان چه شد. چندی بعد، ماشین مچاله شده و سوخته‌شان در اطراف سامرا پیدا شد، برای بزرگداشت این خانواده‌ی شهید حریم آل الله، بنای یادبودی در قبرستان وادی‌السلام نجف مقابل آرامگاه شهید ذوالفقاری ساختند. ازجمله یادگارهایی که از شهید بتول مطهری باقی‌مانده، یادداشت‌های روزانه‌‌ی اوست. در یادداشتی که در سفری به کربلا نوشته، آمده است: اینجا کربلا است و من قریب ده روز است،‌ میهمان آقایی هستم که تمام ذرات وجودم هم اگر روضه‌ی وداع بخوانند. باز نمی‌توانم وداع کنم. چگونه من اینجا حیات یافته‌ام و اکنون... نمی‌دانم شاید اگر فرصت داشتم، سر روی دفترهایم می‌گذاشتم و سال‌ها گریه می‌کردم. ولی می‌خواهم زود بروم زیارت. دلم تنگ‌شده. می‌خواهم بروم تا همه بگویند قرار نیست وداع کنم. آقا!‌ من بی‌طاقت می‌شوم وقتی برایم می‌خواهند از وداع بگویند. کمکم کن آقا! دلم برایت تنگ است یا حسین! (28 شوال، شنبه، پشت خیمه‌گاه) بریده‌ای از کتاب «ریحانه‌های گلگون»؛ گذری بر زندگی بانوان طلبه‌ی شهید (صفحات 79 تا 81) نویسنده: سمیه آزادی انتشارات: صریر https://harimeharam.ir/news/44027 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
🌹 انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم «حسین محرابی» http://harimeharam.ir/news/43222 پایگاه تخصصی حریم حرم @harimeharam_ir
📷 گزارش تصویری| وداع با پیکر مطهر دو تن از شهدای تازه تفحص شده فاطمیون مراسم وداع پیکر مطهر دو تن از شهدای مدافع حرم از لشکر فاطمیون عصر امروز در معراج شهدای تهران برگزار شد. این شهدا که ۵ سال پیش در منطقه خانطومان به شهادت رسیده‌اند در جریان عملیات تفحص پیکر مطهر شهدای سوریه پیدا شده و هویتشان از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. شهیدان غلامرضا جعفری و علی میرزایی هر دو مهاجر افغانستانی و ساکن پیشوای ورامین بودند. مشاهده تصاویر: https://harimeharam.ir/news/44028 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
پوستر| تیرِ خلاصِ بی‌تفاوتی گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم «حامد کوچک‌زاده»: «دشمن با تمام قوا از زمین و آسمان، در حال حمله به مرزهای اعتقادی و ایمانی ماست. حرکتی کنید. امروز دشمن در خصوصی‌ترین لحظات ما و به خصوصی‌ترین مکان‌های ما نفوذ کرده و بنیان خانواده که یکی از ارکان مهم جامعه می‌باشد را از هم پاشیده. و چگونه است که ما نسبت به این مسائل بی‌تفاوتیم. و الله قسم که اگر هر کدام از ما به اینجا (بی‌تفاوتی) برسد، یعنی اینکه دشمن تیر خلاص به ما زده است. بی‌تفاوتی یعنی هر کس به فکر خور و خواب و خشم و شهوت باشد و لا غیر.» https://harimeharam.ir/news/44029 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir
📚 اسلام‌آوردن یک بهایی با رفتار شهید رجایی‌فر ما توی کلاسمان یک هم‌کلاسی بهایی داشتیم. گاهی که حرف و بحثی پیش می‌آمد، از سر ناآگاهی به مقدسات ما توهین می‌کرد. یک روز همین‌طور که داشت بدوبیراه می‌گفت، من اعصابم خرد شد و با هم‌کلاسی‌ام دعوایم شد. معاون مدرسه‌مان که فهمید، ‌از من خواست پدرم فردا بیاید مدرسه. بابا فردا آمد. ما دو تا را صدا زدند و از کلاس رفتیم به دفتر مدیر. بابا تا هم‌‌کلاسی‌ام را دید، پرسید: - پسرم اسمت چیه؟ - ماکان - چرا تو و محمد با هم دعوا کردین؟ - از خودش بپرس! قبل از اینکه بابا بپرسد،‌گفتم: - این به اسلام و پیامبر و ناموسمون فحش داد، منم ناراحت شدم! بابا از هم‌کلاسی‌ام با آرامش و ملایمت پرسید: - محمد رو می‌بخشی؟ - نه! - سعی کن محمد رو ببخشی پسرم! - نه؛ نمی‌بخشم! بابا سر تکان داد. ابروهایش در هم بود. خیلی فکرش مشغول شد. همه‌ی افسوس و ناراحتی‌اش از این بود که چرا هم‌کلاسی من حلالیت نداد. کمی بعد که تنها شدیم. با جدیت و محکم از من خواست که نشانی خانه‌ی هم‌کلاسی‌ام را بگیرم. از چند نفر پرسیدم و نشانی خانه‌شان را پیدا کردم. بابا یک کتاب زندگی چهارده معصوم و یک قرآن و یک مفاتیح‌الجنان و یک زیارت عاشورا خرید و گفت: - این هدیه رو می‌بری می‌دی بهشون تا ناراحتی‌شون برطرف بشه! - بابا! این‌ها دارن به اعتقادات ما فحش می‌دن، من قرآن ببرم دم خونه‌شون؟ - تو ببر؛ بقیه‌اش با من! - من ولی هدیه‌ها را بردم مدرسه که بدهم به هم‌کلاسی‌ام. دادم اما قبول نکرد. خیلی به غرورم برخورد. احساس کردم دارم منتش را می‌کشم؛ در حالی که به نظر من؛ کسی که باید عذرخواهی می‌کرد، ‌او بود، نه من. با احساس سرشکستگی برگشتم خانه. هدیه‌هایم توی کیفم خیلی سنگینی می‌کرد. وقتی بابا را دیدم،‌ گفتم: - بردم دادم،‌ ولی قبول نکرد. - آدرس خونه‌ش رو داری؟ - آره! - خودم حلش می‌کنم! هدیه‌ها را برداشتیم و رفتیم دم خانه‌شان. در زدیم. هم‌کلاسی‌ام دم در ما را که دید، جا خورد. بابا گفت: - پدرت هست: رفت پدرش را صدا زد. کمی بعد با هم آمدند دم خانه، ‌بابا سلام و احوال‌پرسی کرد و گفت: - اومده‌ام بری عذرخواهی؛‌ از اینکه دعوایی شد و بین بچه‌هامون ناراحتی پیش اومد. این تواضع بابا خیلی برای پدر هم‌کلاسی‌ام تکان‌دهنده بود. بابا دویست هزار تومان هدیه هم گذاشه بود لای قرآن. همه‌چیز کادو شده بود. هدیه را داد و گفت: - این کتاب‌ها که هدیه دادم، ‌برای ما خیلی مقدس و عزیز هستند. نمی‌خونید،‌ نخونید؛ اما بی‌احترامی نکنید. همین‌که این کتاب‌ها در منزل شما باشه. گره‌ها رو باز می‌کنه. لای قرآن هم یه مبلغی گذاشتم به نیت خرج خانه. اما شما رو قسم می‌دم که اول از این پول برای منزل خرج کنید تا تمام بشه؛ بعد از پول خودتون استفاده کنید! آن روز بابا یک‌پنجم حقوقش را داد به ‌آن‌ها. هم‌کلاسی‌ام چند وقت بعد به من گفت که پدرش زیارت عاشورایی را که لای کتاب‌ها بود،‌ می‌خواند و اشک می‌ریخت. بعد هم که متحول شد و پیش روحانی مسجد محله‌شان اسلام آورد. می‌گفت: «مادرم خیلی مخالفت نشان می‌دهد، اما پدرم دارد تلاش می‌کند که مادرم را هم مسلمان کند.» از بابا پرسیدم: «چرا اصرار داشتی اول از پول تو خرج کنند؟» گفت: «این پول خرج محرم امسالم بود. گذاشته بودم کنار که برای مجالس امام حسین علیه‌السلام خرج کنم.» انگار لطف امام حسین علیه السلام کار خودش را کرده بود. همان قطره‌های اشک،‌ راه را باز کرده بود؛ ‌نجاتشان داده بود. (به روایت محمد رجایی‌فر، فرزند شهید) بریده‌ای از کتاب «حواله عاشقی»؛ خاطرات مرد خستگی ناپذیر خانطومان،‌ شهید مدافع حرم حسن رجایی‌فر (صفحات 85 تا 87) نویسنده: مصیت معصومیان انتشارات: شهید کاظمی https://harimeharam.ir/news/44030 پایگاه تخصصی حریم حرم 🔎 @harimeharam_ir