💢 فرار از نگاه به مولا علی (ع)
تو شهر حلب دو تایى سوار موتور میرفتیم.
دیدم حسن سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین على علیه السلام رو میخوند من ترکش نشسته بودم.
ترسیدم. فقط میتونست دو سه متر جلو رو ببینه. گفتم داداش مواظب باش تصادف میکنیم ولى توجه نکرد.
همینطور که میخوند، با ناراحتى گفتم: سر تو بیار بالا خیلى خطرناکه. باز هم به حرفم توجه نکرد.
داشتم عصبانى میشدم که با جدیت گفت: چه کارم دارى نمیخوام سرمو بیارم بالا.
یک لحظه توجه کردم به دور و برمون.
دیدم اطوافمون پر از زنهاى بى حجابه. میترسید چشمش بیوفته به نامحرم و ...
به نقل از همرزم #شهید_حسن_قاسمی_دانا
#راهی_که_شهدا_رفتند
🔎 @harimeharam_ir
💢 شال عزا
شال مشکیش رو فقط محرم دور گردنش می انداخت. بعد من میشستم و میذاشت کنار تا محرم سال بعد .
محرم 92 می خواست جمع کنه گفتم: هنوز نشستم. گفت: می خوام همینطورى نگه دارم. روز رفتنش شالشو از من خواست و با خودش برد تا روز وفات حضرت زینب (س) تو سوریه استفاده کند ولی دراون روز مشهد تشییع شد.
به نقل از مادر #شهید_حسن_قاسمی_دانا
#راهی_که_شهدا_رفتند
🔎 @harimeharam_ir
💢 شال عزا
شال مشکیش رو فقط محرم دور گردنش می انداخت. بعد من میشستم و میذاشت کنار تا محرم سال بعد .
محرم 92 می خواست جمع کنه گفتم: هنوز نشستم. گفت: می خوام همینطورى نگه دارم. روز رفتنش شالشو از من خواست و با خودش برد تا روز وفات حضرت زینب (س) تو سوریه استفاده کند ولی دراون روز مشهد تشییع شد.
به نقل از مادر #شهید_حسن_قاسمی_دانا
#راهی_که_شهدا_رفتند
🔎 @harimeharam_ir
🔻روایت سالها جهاد و شهادت فرمانده تخریب #فاطمیون در بوکمال و تدمر
هر چند مدتی است که از پایان حکومت داعش در سوریه میگذرد و دست خیلی از گروههای تروریستی و تکفیری از اشغالگری در این جغرافیا کوتاه شده ایت اما هنوز پاکسازی و امنیت بخشیدن به جبهه مقاومت از رزمندگان شهید می گیرد. شهدایی که سرافرازانه به سوی همرزمانشان شتافته و به آنان میپیوندند. سید ناصیر حسینی یکی از همین شهداست. یکی از رزمندگان کهنه کار و تخریبچی های سپاه محمد(ص) که برادرش نیز در افغانستان به شهادت رسیده بود. او از همان ابتدای تشکیل فاطمیون به رویه حضور در سوریه لبیک داده و برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) راهی شد. این استاد رزم و فرمانده تخریب 48 ساله بود که چند روز پیش حین پاکسازی به شهادت رسید و حالا دو پسر و دو دختر از او به یادگار مانده است.
سید یحیی حسینی پسر عمو و همرزم #شهید_سید_ناصر_حسینی با اشاره به آغاز جهاد سید ناصر میگوید: سید ناصر 16 ساله بود که افغانستان توسط اتحادیه جماهیر شوروی اشغال شد، در منطقه ما جهاد علیه شوروی شروع شد. چون پدر سید ناصر در جبهه بود، ادامه دهنده راه پدرش بوده و جهاد و مقاومت را از همان زمان شروع کرد. برادرش در جهاد هشت سال دفاع مقدس حضور داشت و در این نبرد جانباز شد. خودش در کنار پدر کاسبی میکرد که بعد از آن دوباره به افغانستان برگشت. آن موقع جنگ داخلی در افغانستان شروع شده بود. تکفیریها در حال توطئه بودند. سید ناصر آنجا در یک گردان خدمت میکرد. 5 سالی آنجا بود و متاسفانه منطقه ما به اشغال درآمد.
ادامه #مصاحبه در لینک زیر:
harimeharam.ir/news/42827
🔎 @harimeharam_ir
💢 مراسم اختتامیه رزمواره مدافعان حرم، ساعت ۱۷ روز ۲۴ اردیبهشت ماه در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار خواهد شد
رزمواره مدافعان حرم تلاش دارد تا در مقوله دفاع از حریم اهل بیت، تقویت حرکت هنری ـ رسانهای در حوزه مدافعان حرم، معرفی مدافعان حرم و خانوادههای آنها به عنوان محصول و رویش انقلاب اسلامی و تقویت روحیه انقلابی و جهادی، قدمی موثر بردارد.
بخش خبرگزاریها و رسانه های مکتوب، یکی از بخشهای این جشنواره فرهنگی و هنری است. در این بخش، مطالبی که مطبوعات، خبرگزاریها و پایگاهای خبری تولید کرده باشند مورد ارزیابی قرار میگیرند.
ادامه #خبر در لینک زیر:
http://harimeharam.ir/news/42830
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir
📷 باید مستند را دید تا فهمید مادرشهید بودن یعنی چه.
#یادداشت کامل در لینک زیر:
http://harimeharam.ir/news/42828
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir
💢 روایتی 17 دقیقهای از شهید 17 ساله مقاومت «نجباء»
حسن مجیدیان: چند شب پیش از این، مستند «هفده» از شبکه افق سیما پخش شد. جدیدترین اثر «محمد حاجی مقصودی» که قبلا «روی خط آتش» او را خیلیها دیده و پسندیده بودند.
مستند «هفده» در باره شهید «حسن الکریدی» نوجوان ۱۷ سالهای است که در سوریه به شهادت رسید. او از رزمندگان جنبش مقاومت «نجباء» عراق بوده که برای دفاع از حریم اهل بیت (علیهم السلام) در ۱۷ سالگی و در نهایت نوباوگی و نوجوانی جانش را هدیه داده است.
مستند ۱۷ دقیقه ای «هفده» با تصاویری از بازی نوجوانان در زمین فوتبال آغاز می شود. بچهها غرق بازی هستند. چه در داخل مستطیل سبز و چه در کلوپهای پرهیجان بازیهای رایانهای. این تصاویر پیامش روشن است و آن اینکه ۱۷ ساله جماعت، کاری جز بازی ندارد. اینها دلشان بازی میخواهد و افق فهم و ادراکشان، نسبتی با معرکه نبرد و درگیریهای بزرگ ندارد.
موسیقی مستند از نقاط قوت کار است که خوب روی کار نشسته است. تصاویر کیفیت خوبی دارند. دادهها و اطلاعات مستند روی هم رفته، آشنایی نسبی از شهید به دست ما میدهد.
ادامه #یادداشت در لینک زیر
http://harimeharam.ir/news/42828
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir
19.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شوخی های دو شهید مدافع حرم #شهید_حسن_قاسمی_دانا و #شهید_مصطفی_صدرزاده (سیدابراهیم)
#فیلم
#راهی_که_شهدا_رفتند
🔎 @harimeharam_ir
💢 اگر رفتم و برنگشتم گریه نکنی
با نگاهی خیس رو کرد به مادر: «تا حالا روی تل زینبیه ایستادی و به حرم نگاه کردی؟»
با شنیدن این سؤال انگار زن واقعاً آنجا بود، روی تل زینبیه ایستاده بود و به حرم نگاه میکرد. حسن دوباره گفت: «تا حالا فکر کردی حضرت زینب س از اون بالا توی گودی قتلگاه چه ها دیده؟ دلم می تپه ... کاش بودم و آقا حسینم رو یاری میکردم ...» و شروع کردن به نوحه خوانی و اشک ریختن: «امان از دل زینب؛ چه خون شد دل زینب»
بغض زن اشکی شد و از گوشه چشمش پایین سرید. با روسری، خیسی اشک را گرفت. با تمام وجود حس کرد در مخالفتش حرفی برای گفتن ندارد.
_ هر چی از بچگی براتون گفتم، واقعاً از ته دل بود ... می تونی بری؛ بابا رو راضی کن.
شاید اول باورش نشد که این جملات از دهانش بیرون آمده باشد اما بالاخره گفته بود: «برو»
-فقط حواستون باشه نمیخوام جز بابا و برادرا کسی بفهمه ... به فامیل نگین رفته سوریه. هر کی پرسید، فقط بگین رفته کربلا.
زن با تعجب گفت: «چرا؟ اینکه دروغه!»
- نه مامان! سوریه هم نشونی از کربلاست؛ اصلاً ادامه کربلا سوریه هست، منتهی در این زمانه. به همه بگو رفته کربلا.
- خب! مردم نمیگن سفر کربلا که این قدر طول نمی کشه؟
حسن شانهای بالا انداخت: «هر کسی پرسید بگو برای بازسازی حرمین ائمه (ع) رفته. دوست ندارم هیچ کس جز خونواده بدونن سوریهام. فقط چند تا سفارش دارم. اگه رفتم و برنگشتم، گریه نکنی.»
دل زن هری ریخت. دست روی قلبش گذاشت: «باشه ... ولی نمی تونم بهت قول بدم؛ دست خودم نیست»
حسن ادامه داد: «دوست ندارم دشمن شاد بشه و بگه پسرش رفته و حالا مادرش گریه می کنه»
به رفتار بیقرار پسرش فکر کرد؛ درست مثل پرندهای توی قفس که خود را به میلههای آهنی میکوبید یا کبوتری با بالهای شکسته! برای همین دوباره گفت: «حالا که بهم سفارش میکنی، خودت کمکم کن».
- هر وقت دلت برام تنگ شد، تو خلوت گریه کن مادر ...
قلب زن چنگ شد، حس کرد پسرش از تمام داشتههایش دل کنده است! حتی از او...
حس کرد حسن خیلی وقت پیش همه دلبستگیهایش را رها کرده است. قبلاً یک ماشین، یک موتور تریلو و دو تا اسلحه شکاری داشت که همیشه میگفت: «این موتور و اسلحهها باید بمونه برای نوه هام». اما وقتی ماشین، موتور و یکی از سلاحهایش را فروخت، زن هم فهمید که باید از حسن دل بکند.
بریدهای از #کتاب «بهوقت اردیبهشت (شهید حسن قاسمی دانا)» (ص 64 و 65)
نویسنده: مریم عرفانیان
انتشارات به نشر
http://harimeharam.ir/news/42831
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir
💢 حزب الله لبنان پیکر مطهر دو تن از شهدای اخیر خود که در دفاع از حریم اهل بیت در سوریه به شهادت رسیده بودند را تشییع کرد
#خبر
@harimeharam_ir
حریم حرم: حزب الله لبنان پیکر مطهر دو تن از شهدای اخیر خود که در دفاع از حریم اهل بیت در سوریه به شهادت رسیده بودند را تشییع کرد
پیکر مطهر شهید «محمد عدنان بیز» در شهرک «مشغره» واقع در استان «بقاع» لبنان تشییع و خاکسپاری شد. زمان شهادت این رزمنده جوان حزب الله با نخستین سالگرد شهادت پدرش مصادف شده است.
شهید «محمد عدنان بیز» فرزند شهید «علی محمد بیز» ملقب به «ابو حسن بلال» از فرماندهان بارز حزب الله لبنان بود. شهید «ابو حسن بلال» سال گذشته در چنین روزهایی در سلسله کوه های «الشومریه» در جنوب شرق ریف «حمص» در حین مبارزه با تروریستهای تکفیری به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
ادامه #خبر در لینک زیر
http://harimeharam.ir/news/42833
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیکر پاک شهید مدافع حرم #شهید_سید_ناصر_حسینی امروز در پیشوا تشییع شد.
#فیلم
🔎 @harimeharam_ir
💢 شفاعت شهید گمنام
یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بیصدا به اتاقش رفت.
صدا کرد: مادر، برایم چای میآوری؟ برایش چای ریختم و بردم.
وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست.
پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.
پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازهام بکش».
خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری».
اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است»
وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند».
نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود....
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#راهی_که_شهدا_رفتند
🔎 @harimeharam_ir
💢 راه ناتمامِ تمام زاده
«شهدا زندهاند. این را از وقتی علیآقا شهید شده، بیشتر درک میکنم.» این را مادر #شهید_علی_تمام_زاده (ابوهادی) میگوید. او از روزی میگوید که وجود پسر شهیدش را در کنار خودش بیشتر از همیشه حس کرده است: «روز سالگرد قمری شهادت علیآقا خیلی دلم گرفته بود. میخواستم حتماً قبل از اذان (یعنی در ساعتی که شهید شده بود) سر مزارش بروم. آن روز آسانسور خراب بود. هر چه منتظر ماندم، آسانسور درست نشد. خیلی دلم گرفت. همانجا نشستم، زیارت عاشورا خواندم. بعد از نماز هدیه، برای خودم روضه میخواندم و گریه میکردم. ناگهان علیآقا آمد و کنارم نشست. خودش بود! احوالم را پرسید و دلداریام داد. نمیتوانستم حرف بزنم، فقط گوش میدادم. از من خواست ساک برادرش را بدهم و راهیاش کنم که به سوریه برود؛ چون هرچه تلاش میکرد، راضی نمیشدم او هم برود. بعد علیآقا برخاست که برود، گفت: «برم به بچهها یه سر بزنم.»
وقتی رفت، کاملاً آرام شده بودم و دلتنگیام رفع شده بود؛ دیگر احساس نمیکردم حتماً باید سر مزارش بروم. وقتی دید من نمیتوانم سر مزار بروم، خودش آمد تا آرامم کند.»
ادامه #مصاحبه در لینک زیر:
harimeharam.ir/news/42835
پایگاه تخصصی حریم حرم
🔎 @harimeharam_ir