🌹✨🌹✨🌹
✨🌹✨🌹
🌹✨🌹
✨🌹
🌹 ﷽
💎کسی که به خداوند توکل دارد، اعتقادش باعث میشود که در تمام حالات و رفتار خویش، حضور پروردگار را در نظر بگیرد و در این حضور، احساس قدرت و توانمندی کند و خود را به وی وابسته ببیند و از این رو آرامش در دلش ایجاد میشود که با پدید آمدن حوادث سخت در زندگی دچار شک و تردید نمیشود و کارهایی را که مدیریت و برنامهریزی آنها خارج از تدبیر اوست به خدا واگذار میکند.
💎A person who trusts in God, his faith makes him consider the presence of God in all the situations and all his behaviors. having such consideration, he feels power and strength, also sees himself dependent on him; therefore it creates such a peace in his heart that when he faces with difficult events in life, he never falls into doubt and submits the tasks which are beyond his management and planning domain and his control, to God.
#توکل
#تولیدی
#مؤسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔️ @harimehayat
🌐https://eitaa.com/harimehayat
⚜کلام مشاور
🤲پروردگارا...
🌪اینک، سُکانِ زندگیِ طوفان زدهام را به تو میسپارم
میدانم که
نتیجهی این #اعتماد و #توکل،👇
💦#آرامـش است.
#مشاوره
#عکس_نوشته_تولیدی
#مؤسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
📕 #تنهامیانداعش
#قسمت_بیست_و_هشتم
💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه #وحشت کنم.
در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمردهاش به #شوق زنده ماندن یوسف گل انداخته و من میترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این #معجزه به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس #دعا کن بچهام از دستم نره!»
💠 به چشمان زیبایش نگاه میکردم، دلم میخواست مانعش شوم، اما زبانم نمیچرخید و او بیخبر از خطری که #تهدیدشان میکرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.»
و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!»
💠 رزمندهای با عجله بیماران را به داخل هلیکوپتر میفرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او میخواست #حسرت آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکمتر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلیکوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!»
قلب نگاهم از رفتنشان میتپید و میدانستم ماندنشان هم یوسف را میکُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت.
💠 هلیکوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزانمان را بر فراز جهنم #داعش به این هلیکوپتر سپرده و میترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پارههای تنمان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا #توکل کنید! عملیات آزادی #آمرلی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آزادی آمرلی نزدیکه!»
شاید هم میخواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمانمان کمتر دنبال هلیکوپتر بدود.
💠 من فقط زیر لب #صاحبالزمان (علیهالسلام) را صدا میزدم که گلولهای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظهای که هلیکوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاریهای برادرم را به #خدا سپردم.
دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدمهایم را به سمت خانه میکشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی میرفتم و باز سرم را میچرخاندم مبادا #انفجار و سقوطی رخ داده باشد.
💠 در خلوت مسیر خانه، حرفهای فرمانده در سرم میچرخید و به زخم دلم نمک میپاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره در حالیکه از حیدرم بیخبر بودم، عین حسرت بود.
به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد.
💠 نمیدانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش #اسیر عدنان یا #شهید است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بیاختیار به سمت کمد رفتم.
در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس #عروس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم.
💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس #انتظاری که روزی بهاریترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بیاختیار به سمت باطری رفت.
در تمام لحظاتی که موبایل را روشن میکردم، دستانم از تصور صدای حیدر میلرزید و چشمانم بیاراده میبارید.
💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست #دعا شده بود تا معجزهای شود و اینهمه خوشخیالی تا مغز استخوانم را میسوزاند.
کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن #امام_مجتبی (علیهالسلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند!
💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با #رؤیای شنیدن صدای حیدر نفسهایم میتپید.
فقط بوق آزاد میخورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان #امید پر کشید و تماس بیهیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد.
💠 پی در پی شماره میگرفتم، با هر بوق آزاد، میمُردم و زنده میشدم و باورم نمیشد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و #عشقم رها شده باشد.
دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه #خدا زار میزدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی میلرزید...
#ادامه_دارد
👈 لطفا با ارسال مطالب همراه لینک؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.
#داستان
#موسسه_آموزش_عالی_حوزوی_فاطمیه_دامغان
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
👈زن و شوهر در تدبير امور خانه و #خانواده وظايفى برعهده دارند كه برخى از آنها عبارتند از:🔰🔰
1. #تصميمگيرى
زن و شوهر بايد قبل از هر چيز براى چگونگى انجام #وظايف و مسئوليتهايى كه شرع مقدس اسلام برعهده آنها گذاشته، تصميمگيرى كنن و براى اين مقصد اطلاعات و آگاهيهاى دينىخود در زندگى مشترك را به دقت بررسى كنند و درصدد يافتن راه چاره باشند.
علاوه براينكه از #مشورت با يكديگر براى اداره بهتر زندگى غافل نشوند و با توجه به اين دو مسئله با #اعتماد_به_نفس و #توكّل بر خدا در امور مختلف زندگى زناشويى تصميم بگيرند.
📚 مديريت در خانه و خانواده
#خانواده
#عکس_نوشته_تولیدی
➖➖➖➖➖➖
👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺
🆔 @harimehayat
🌐 https://eitaa.com/harimehayat
#حکمت_های_علوی
✨✨✨✨✨
«قویترین مردم در #ایمان، با #توکل ترین آن ها به #خداوند سبحان است.»
📚غررالحکم حدیث۳۱۵۰
🌺🌺🌺🌺
👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺
🌐https://eitaa.com/harimehayat
#قسمت_چهارم
💠 چگونه شاد باشیم؟
😔 احساس بی پناهی در بحرانها بدترین ضربه را بر روح و روان انسان وارد میکند.
❤️ آغوش رحمت خداوند، آرامبخشترین ملجا و پناهگاه است.
🍀 مکتب توحید، رمز و راز خوشبختی را در قالبهای زیبا برای یک زندگی بانشاط ارائه نموده است. یکی از دستورات امید بخش در بحرانهای زندگی، موضوع توکل به خداست.
" حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ " آل عمران/ ۱۷۳.
🪴 توکل یعنی واگذاری و سرسپاری محض به درگاه خداوند.
📚خدایا چگونه شاد باشم؟ ص ۵۴
👈لطفا با ارسال مطالب ؛در نشر آموزه های دینی ما را یاری کنید.🌺
#نشاط
#توکل
🌐 https://eitaa.com/harimehayat