eitaa logo
حریم حیات
167 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
341 ویدیو
94 فایل
🍃مطالب کانال تولیدی هست و برای تهیه آن وقت صرف شده ،لطفا با ارسال مطالب؛ما را در نشر آموزه های دینی یاری فرمایید.🍃 _______________________________________
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜هر روز با کلام خدا 🦋فرشتگان در بوتۀ آزمايش! 🕋 وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(بقره /۳۱) 🕊سپس علم اسماء [= علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات‌] را همگی به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می‌گویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!» 🌟آدم به لطف پروردگار داراى استعداد فوق العاده‌اى براى درك حقايق هستى بود. خداوند اين استعداد او را به فعليّت رسانيد و به گفتۀ قرآن «به آدم همۀ اسماء (حقايق و اسرار عالم هستى) را تعليم داد». البتّه اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود. 🌟 در حديثى داريم كه از امام صادق عليه السّلام پيرامون اين آيه سؤال كردند، فرمود: «منظور زمينها، كوهها، درّه‌ها و بستر رودخانه‌ها (و خلاصه تمامى موجودات) مى‌باشد، سپس امام عليه السّلام به فرشى كه زير پايش گسترده بود نظرى افكند فرمود: حتّى اين فرش هم از امورى بوده كه خدا به آدم تعليم داد» ! همچنين استعداد نام‌گذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نام‌گذارى كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند و اين خود نعمتى است بزرگ! 🌟 «سپس خداوند به فرشتگان فرمود: اگر راست مى‌گوئيد اسماء اشياء و موجوداتى را كه مشاهده مى‌كنيد و اسرار و چگونگى آنها را شرح دهيد». 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال مطالب، همراه لینک در معرفی کانال، به دیگران ما را یاری دهید.🌹 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠دانستنی‌های فاطمی(فاطمه‌شناسی) ۲. این تعبیر در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها را چه کسی بکار برد؟ ✨«فاطمه سیده نساء العالمین»✨ پاسخ:حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمودند دخترم فاطمه سرآمد زنان عالم است. 🔥🚪🥀🔥🚪🥀🔥🚪🥀🔥🚪🥀 🎥حدیث سروری حضرت زهرا سلام الله علیها بر زنان بهشتی در منابع اهل سنت 🎥استاد:حجه‌الاسلام توحیدی 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
🦋فضیلت علم 🦋 وقتی اسکندر جهت فتح ممالک 🏇به شهری رسید که در آب‌وهوا 💦و نعمت🎄 نظیر آن را ندیده بود فرمان داد تا در آن حوالی سراپرده برپا نمایند. 🍁ناگاه به قبرستانی رسیدند دید بر قبر یکی نوشته شده یک سال عمرکرده و بر دیگری نوشته سه سال و بر دیگری پنج سال و خلاصه هیچ یک را عمر از پانزده سال و بیست سال بیش نبود. در حیرت 😳شد که چگونه در چنین آب‌وهوای خوب عمر اندک باشد. 🍂فرستاد جمعی از اعیان شهر را حاضر کردند و همه را کهنسال یافت از آنها عمر کم قبر ها را پرسید گفتند: اموات ما نیز مانند ما عمر زیاد کرده‌اندولی روش ما این است که از ایام زندگی خود آنچه برای تحصیل علم و دانش📝 و تکمیل نفس گذرانده از عمر خود شمرده و بقیه را باطل و بیهوده. 💧💦💧💦 💦💧💦💧💦 🍂 پس هر کس از ما درگذرد آن مقدار زمان را حساب کند و بر روی قبر او نویسند که با (علم و دانش )بوده است . اسکندر این سخن و عادت را بسیار پسندیده دید و آن‌ها را تحسین 👏👏👏کرد. 📚داستان‌هایی از فضیلت علم 👈لطفا با ارسال مطالب، همراه لینک در معرفی کانال، به دیگران ما را یاری دهید. 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 🏴🏴 ♠️غصب حق حضرت زهرا سلام‌الله♠️ 🔹پیامبر صلی الله علیه و آله روزی در جمع سلمان، ابوذر، مقداد و ابوایوب انصاری بر جانشینی علی علیه السلام تصریح کرد و در پایان سخنش فرمود: به خداوند شکایت امتم را می کنم که حق برادرم را انکار خواهند کرد و علیه او همدست خواهند شد و به او و فرزندانش ستم خواهند کرد و حقشان را خواهند گرفت. 🔸اصحاب گفتند: ای رسول خدا، آنچه فرمودید، به‌راستی رخ خواهد داد؟ 🔹پیامبر فرمود: آری. علی را به خشم می آورند و دلش را از غصه پر می کنند ولی او صبر پیشه می کند و عاقبت نیز کشته خواهد شد. 🔹وقتی فاطمه سلام الله علیها صدای پیامبر خدا را شنید، گریان نزد پدر آمد و گفت: شنیدم که چیزهایی درباره پسر عمویم، علی و فرزندانم می گفتید. 🔸رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه، تو نیز مورد ظلم قرار می‌گیری و حق تو را نیز می‌گیرند. تو اولین نفر از خاندانم هستی که به من ملحق می‌شوی.✨ ای فاطمه، من با آن کس که تو را دوست بدارد، دوستم و با هر کس که با تو بجنگد، در جنگم. تو را امانت به خداوند و جبرئیل و فرد صالحی از مؤمنین می سپرم.✨ 🔹سلمان پرسید: ای رسول خدا، فرد صالحی از مؤمنین کیست که دخترت فاطمه را به او می‌سپری؟ ⚜پیامبر فرمود: علی بن ابی طالب است. 📚بحارالانوار 👈 لطفا با ارسال مطالب همراه لینک؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat 🌐https://eitaa.com/harimehayat
📕 💠 انگار با بر ملاشدن احساسش بیشتر از نگاهم خجالت می‌کشید و دستان مردانه‌اش به نرمی می‌لرزید. موهای مشکی و کوتاهش هنوز از خیسی شربت می‌درخشید و پیراهن خیس و سپیدش به شانه‌اش چسبیده بود که بی‌اختیار خنده‌ام گرفت. 💠 خنده‌ام را هرچند زیرلب بود، اما شنید که سرش را بلند کرد و با مهربانی به رویم لبخند زد. دیگر از راز دلش خبر داشتم که تا نگاهم کرد از خجالت سر به زیر انداختم. تا لحظاتی پیش او برایم همان برادر بزرگتر بود و حالا می‌دیدم در برابر خواهر کوچکترش دست و پایش را گم کرده و عاشق شده است. اصلاً نمی‌دانستم این تحول عاشقانه را چگونه تعبیر کنم که با لحن گرم و گیرایش صدایم زد :«دخترعمو!» 💠 سرم را بالا آوردم و در برابر چشمان گرم و نگاه گیراترش، زبانم بند آمد و او بی هیچ مقدمه‌ای آغاز کرد :«چند روز بود بابا سراغ اون نامرد رو می‌گرفت و من نمی‌خواستم چیزی بگم. می‌دونستم اگه حرفی بزنم تو خجالت می‌کشی.» از اینکه احساسم را می‌فهمید، لبخندی بر لبم نشست و او به آرامی ادامه داد :«قبلاً از یکی از دوستام شنیده بودم عدنان خیلی به تکریت رفت و آمد داره. این چند روز بیشتر حساس شدم و آمارش رو گرفتم تا امروز فهمیدم چند ماهه با یه گروه بعثی تو تکریت ارتباط داره. بهانه خوبی شد تا پیش بابا عذرش رو بخوام.» 💠 مستقیم نگاهش می‌کردم که بعثی بودن عدنان برایم باورکردنی نبود و او صادقانه گواهی داد :«من دروغ نمیگم دخترعمو! حتی اگه اون‌روز اون بی‌غیرتی رو ازش ندیده بودم، بازم همین بعثی بودنش برام حجت بود که دیگه باهاش کار نکنیم!» پس آن پست‌فطرتی که چند روز پیش راهم را بست و بی‌شرمانه به حیایم تعرض کرد، از قماش قاتلان پدر و مادرم بود! غبار غم بر قلبم نشست و نگاهم غمگین به زیر افتاد که صدای آرامش‌بخش حیدر دوباره در گوشم نشست :«دخترعمو! من اون‌روز حرفت رو باور کردم، من به تو شک نکردم. فقط غیرتم قبول نمی‌کرد حتی یه لحظه جلو چشم اون نامرد باشی، واسه همین سرت داد زدم.» 💠 کلمات آخرش به‌قدری خوش‌آهنگ بود که دلم نیامد نگاهش را از دست بدهم؛ سرم را بالا آوردم و دیدم با عمق نگاهش از چشمانم عذر تقصیر می‌خواهد. سپس نگاه مردانه‌اش پیش چشمانم شکست و با لحنی نرم و مهربان نجوا کرد :«منو ببخش دخترعمو! از اینکه دیر رسیده بودم و تو اونقدر ترسیده بودی، انقدر عصبانی شدم که نفهمیدم دارم چیکار می‌کنم! وقتی گریه‌ات گرفت، تازه فهمیدم چه غلطی کردم! دیگه از اون‌روز روم نمی‌شد تو چشمات نگاه کنم، خیلی سخته دل کسی رو بشکنی که از همه دنیا برات عزیزتره!» 💠 احساس کردم جمله آخر از دهان دلش پرید که بلافاصله ساکت شد و شاید از فوران ناگهانی احساسش خجالت کشید! میان دریایی از احساس شفاف و شیرینش شناور شده و همچنان نگاهم به ساحل محبت برادرانه‌اش بود؛ به این سادگی نمی‌شد نگاه خواهرانه‌ام را در همه این سال‌ها تغییر دهم که خودش فهمید و دست دلم را گرفت :«ببین دخترعمو! ما از بچگی با هم بزرگ شدیم، همیشه مثل خواهر و برادر بودیم. من همیشه دلم می‌خواست از تو و عباس حمایت کنم، حتی بیشتر از خواهرای خودم، چون شما امانت عمو بودید! اما تازگی‌ها هر وقت می‌دیدمت دلم می‌خواست با همه وجودم ازت حمایت کنم، می‌خواستم تا آخر عمرم مراقبت باشم! نمی‌فهمیدم چِم شده تا اونروز که دیدم اون نانجیب اونجوری گیرت انداخته، تازه فهمیدم چقدر برام عزیزی و نمی‌تونم تحمل کنم کس دیگه‌ای...» 💠 و حرارت احساسش به‌قدری بالا رفته بود که دیگر نتوانست ادامه دهد و حرف را به جایی جز هوای عاشقی برد :«همون شب حرف دلم رو به بابا زدم، اونقدر استقبال کرد که می‌خواست بهت بگه. اما من می‌دونستم چی‌کار کردم و تو چقدر ازم ناراحتی که گفتم فعلاً حرفی نزنن تا یجوری از دلت در بیارم!» سپس از یادآوری لحظه ریختن شربت روی سرش خنده‌اش گرفت و زیر لب ادامه داد :«اما امشب که شربت ریخت، بابا شروع کرد!» و چشمانش طوری درخشید که خودش فهمید و سرش را پایین انداخت. 💠 دوباره دستی به موهایش کشید، سرانگشتش را که شربتی شده بود چشید و زیر لب زمزمه کرد :«چقدر این شربت امشب خوشمزه شده!» سپس زیر چشمی نگاهم کرد و با خنده‌ای که لب‌هایش را ربوده بود، پرسید :«دخترعمو! تو درست کردی که انقدر خوشمزه‌اس؟» 💠 من هم خنده‌ام گرفته بود و او منتظر جوابم نشد که خودش با شیطنت پاسخ داد :«فکر کنم چون از دست تو ریخته، این مزه‌ای شده!» با دست مقابل دهانم را گرفتم تا خنده‌ام را پنهان کنم و او می‌خواست دلواپسی‌اش را پشت این شیطنت‌ها پنهان کند و آخر نتوانست که دوباره نگاهش را به زمین انداخت و با صدایی که از طپش‌های قلبش می‌لرزید، پرسید :«دخترعمو! قبولم می‌کنی؟»... 👈 لطفا با ارسال مطالب همراه لینک؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید. 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
🏴🏴🏴 🏴🏴 🏴 ⚜موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه دامغان برگزار می‌کند: 🏴به مناسبت اولین سالروز شهادت سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی به پاس زحمات شبانه‌روزی این شهید بزرگوار اقدام به برگزاری پویش تغییر پروفایل نموده است. ✍لذا از همه شما عزیزان دعوت می‌شود با تغییر عکس پروفایل خود به این پویش بپیوندید. 👈لطفا با ارسال مطالب، همراه لینک در معرفی کانال، به دیگران ما را یاری دهید.🌹 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دانستنی‌های فاطمی(فاطمه‌شناسی) ۳. یکی از نام‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، محدثه می‌باشد علت نامگذاری حضرت به این نام چه می‌باشد؟ ✍پاسخ: زیرا ملائکه بر آن حضرت نازل می‌شدند و با حضرت سخن می‌گفتند همان‌طور که بر حضرت مریم سلام الله علیها نازل می شدند. 🎥استاد: حجه‌الاسلام و المسلمین محمدی 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
⚜ایام الله ۹ دی ، روزهای جلوه ی ویژه ی خدای متعال است؛ گاهی ، ، ، یک چنین روزی را می آفریند . رهبر معظم انقلاب ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
📣📣📣 📣📣📣 موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه دامغان برگزار می‌کند: مسابقه دل‌نوشته با عنوانِ: 🌹 شهید قاسم سلیمانی قهرمانِ من 🌹 👈ویژه کودکان (۷ تا ۱۱ ساله) ⏳مهلت ارسال آثار تا پایان‌ دی ماه ۱۳۹۹ علاقمندان به شرکت در این مسابقه می‌توانند آثار خود را در شبکه اجتماعی ایتا به آدرس @mza313 ارسال نمایند. 🍃منتظر دریافت آثار شما هستیم🍃 👈لطفا با ارسال مطالب، همراه لینک در معرفی کانال، به دیگران ما را یاری دهید.🌹 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat
🕊 🕊 🕊 🕊 رهبر معظم انقلاب: 🌸🌼جهاد سردار شهید قاسم سلیمانی جهاد بزرگی بود و خداوند نیز شهادت او را شهادت بزدگی قرار داد.حاج قاسم باید همین جور به شهادت می رسید.خوشا به حال حاج قاسم که به آرزویش رسید. او شوق شهادت داشت و برای آن اشک می ریخت و داغدار رفقای شهیدش بود.🌼🌸 ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ 👈لطفا با ارسال مطالب، همراه لینک در معرفی کانال، به دیگران ما را یاری دهید. 🆔 @harimehayat 🌐 https://eitaa.com/harimehayat