هدایت شده از روایت منطقه ۱۹
🌔هر شب یک نوشته به مناسبت هفته دفاع مقدس🌖
#قطعه27
-خط استاندارد
-هرچیزی که ازخط قرمز(بخونید خط استاندارد)رد بشه برای همه جالب میشه . من هم از این ردشدن ها می نوسیم***
یه شب خواب دیدم یه قلم دستم بود. دستم بی اختیار خودم می نوشت . خط من نبود . نمی دیدم چی می نویسم . ترسیده بودم تایه صدا بهم گفت:مهدی اینا وصیت نامه نیست ولی باید بنویسی. صدا آرومم کرد وازخواب بیدارشدم. نزدیک نمازصبح بود . اون خط محمود بود. پسرخاله مادرم . قبل ازرفتن به سوریه وصیت نامه اش رونوشت ودر اخرین اعزام خود در دی 92 به یکی ازیاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفربرای او بی بازگشت است و از دوماه پیش از اعزام به دنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود.
اگر چیزی نوشتم که به دل نشست. مال اون قلم هست اگر هم دلنشین نبود مال ناخالصی منه....
تهران-پنجشنبه27شهریور -ساعت6صبح-قطعه 27بهشت زهرا س
مهدی نوخندانی رمضانقلعه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هفته_دفاع_مقدس
#شهدا
#ابوذر
@basij19
قرارگاه فضای مجازی ناحیه مقاومت بسیج ابوذر
هدایت شده از روایت منطقه ۱۹
🌔هر شب یک نوشته به مناسبت هفته دفاع مقدس🌖
#قطعه27
نامه ای برای محمود رضا بیضائی
باسلام ودرود خدا برامام زنده و حاضر حضرت بقیه الله و سلام و درود بی پایان برارواح مطهرشهدا
محمود جان سلام. میخواهم خاطرات امروزم را باتو در غالب گلایه بازگو کنم. امروز مورخه12تیر**13به مانند روزهای گذاشته ساعت 7صبح وارد ستاد شدم. ابتدا متوجه شدم برنامه زیارت عاشورا برقرار است لذا در برنامه زیارت عاشورا شرکت کردم برنامه خوبی بود. بعد رفتم به اتاقم جهت پیگری ماموریت امروز که از هفته قبل پیگیر بودم به مانند روال قبلی و همیشگی مجبور می شدم از گوشی تلفن همراه شخصی استفاده کنم با رعایت اصول و ملاحضات حفاظتی پیش خودم صحنه ای ازعملیات های دفاع مقدس را به ترسیم کشیده بودم حتما میگی چرا علتش صحبت سردار... بود شنیدم که می گفت حضرت اقا به گشت های امنیتی ... امید دارند ودل بسته اند با شنیدن این نقل قول شرمنده ترشدم چون کارکردن درشرایط فعلی با این امکانات و وضعیت و...خیلی سخت شده اما امیدم مثل همه روزها به اون بالاست. ساعت بود همکارانم درحال خروج از ستاد و ترک محل کار بودند و من به همراه تعدادی ازاعضای هیات رئیسه فرماندهی در ستاد بودیم .محمود باورش شاید سخت باشه جدیدا درجنب و جوش رفت و امد به ساختمان فرماندهی و دفترکارخودم نگاه بعضی از همکاران بهم عوض شده وحرفم اینه نباید خسته بشین با تمام مشکلات وسختیها وگرفتاری هایی که امروزگریبان این خاک و این سرزمن و این مردم عزیز ونجیب رو گرفته نباید خسته و ناامید وبی تفاوت بشین ، ما پاسدارانقلاب هستیم، به قول خودت ما شیعه به دنیا امده ایم که موثر درتحقق ظهور مولا باشیم.ساعت18عصر روز پنجشنبه-شب میلاد امام رضاست و رزمایش دسته های رزمی گروه های مقاومت شروع شده به همراه بازرسان اعزامی ازسپاه وقرارگاه جهت سرکشی ازوضعیت نقاط به دیدار اعضا رفتیم.
ساعت شب بود وفرمانده حوزه چند بارتماس داشت- بهتربود به رسم ادب سرمی زدم- هم زمان گشت های امنیتی جهت ایجاد امنیت پایدار شروع شده بود ومن در صحنه میدانی درحال نظارت وهدایت وکنترل بودم تارسیدم و وارد حوزه شدم برادر عزیزم وفرمانده حوزه آقا محسن مرا در اغوش گرفت-واقعا خوشحال شد محسن وبچه های حوزه درقسمتی ازحیاط حوزه نشسته بودند ومنم به جمع اونها اضافه شدم ازتلاش های صورت گرفته و حضورخوب بچه های بسیج تشکر کردم ودرحالی که درحال گپ وگفت دوستانه با محسن بودم فرمانده گردان بردار عزیزتر ازجانم با لبخند جلوی بچه ها گفت حاجی امروز خوب اضافه کارانداختی ها ! با شنیدن این جمله فشارسنگینی روتحمل کردم و ازدرون به مانند آتشفشانی که هرلحظه امکان فوران داشت شده بودم-به هرصورتی بود خودموکنترل کردم ودرجواب گفتم به خدا منم مثل تو امروز اینجا هستم. منم امروزکنار توهم پاسدارم هم بسیجی- من تو روزهای عید نوروز امثال ، کنارشما هم پاسداربودم وهم بسیجی- دربرنامه ها بسیجی و......<ناگهان محسن روکرد به فرمانده گردان باتیکه کلام ولحجه خودش که بابا من مهدی رو20ساله میشناسمش. مهدی مثل خودمون خاکی و بسیجیه ، هادی این چه حرفی بود زدی. البته شاید باورش برا هادی عزیزم سخت باشه ولی خیالی نیست.
ساعت**:** شب داشتم ازستاد خارج می شدم و از منزل هم چند بار زنگ زده بودند. محمود جات خالی مادرم قرمه سبزی درست کرده بود. گفتم بخورید منم میام. محمود دعاکن خسته نشم دعاکن عاقبت بخیر بشم بخدا شرمنده تم – هم شرمنده تو وهم شرمنده این مردم عزیز-تواین گرفتاری های دنیائی- و هم شرمنده بچه های بسیج وهم شرمنده خانواده. محمود امشب میلاد امام رضاست اگه پیش اقائی بگو امام رضا - هواشو داشته باش جای دوری نمیره اگه امشب می خوای بری کربلا همین جمله و به اربابم بگو .یازهرا* وعده دیدار...
تهران-پنجشنبه12تیر –ساعت ** شب-ستاد........
مهدی نوخندانی رمضانقلعه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هفته_دفاع_مقدس
#شهدا
#ابوذر
@basij19
قرارگاه فضای مجازی ناحیه مقاومت بسیج ابوذر
هدایت شده از روایت منطقه ۱۹
🌔هر شب یک نوشته به مناسبت هفته دفاع مقدس🌖
#قطعه27
/دستهای خدا
آیا کسی هست دست خدا شود!
پدر،مادرخانواده را رها کرده بود ومادر توانسته بود به کمک یکی از همسایه ها درزمین منزل یکی ازاهالی کوچه 31 اتاقی به متراژ نزدیک به 12متراجاره کنه ،دوفرزند به نام های فاطمه خانم 4ساله وحسن پسربچه 2ساله داشت*به اتفاق دو نفر از خواهران بسیج ازپله های پایین رفتیم و وارد فضای زندگی آنها شدم، نفس کشیدن در زمین با هوایی نمناک وبدون نور و پنجره برایم سخت بود*کار شناسایی محرومان به منظور تهیه سبد کالا را در دستورکارداشتم. مادرخانواده به کمک همسایه ها و کارخدماتی امرار معاش داشت و از شرایط سخت خود وفرزندان به من گزارش می داد ودرحالی که داشت ازوضعیت زندگی سخت خود و فرزندان صحبت می کرد شروع به گریه کردن کرد*گریه های اودرکنارنگاه معصومانه وچهره رنگ پریده و زرد رنگ فاطمه خانم 4 ساله شرایط ناراحت کننده ای را ایجاد کرده بود*اون روز من دست های خدا شدم وتواستم درکنار خواهران بسیج کاری هرچند کوچک انجام دهم. واین یکی از صدها موردی بود در محله **** که گروهای جهادی درتلاش برای خدمت به محرومین و کمک به عمق بخشی انقلاب اسلامی هستند. ازان روزها نزدیک به 5سال است که می گذرد ،دست تقدیر روزگار مجدد مرا به همان کوچه کشاند و باعث شد خاطرات ان روز وفاطمه خانم 4ساله با ان چهره زرد رنگ وصورت رنگ پریده در ذهنم تداعی گردد. آیا کسی هست دست خدا شود؟
تهران-دوشنبه31شهرویور-ساعت16عصر-قطعه27بهشت زهرا س
مهدی نوخندانی رمضانقلعه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هفته_دفاع_مقدس
#شهدا
#ابوذر
@basij19
قرارگاه فضای مجازی ناحیه مقاومت بسیج ابوذر
هدایت شده از روایت منطقه ۱۹
🌔هر شب یک نوشته به مناسبت هفته دفاع مقدس🌖
#قطعه27
آخرین روزمسعود
30شهریور1380بود. دوخبرنگار کذایی باگروهی ازبرداران همکیش،دره پنجشیر رابه قصد خواجه بهاء الدین محل شهادتش ترک کردند. قاتلان 9روزتمام مصرانه از وزارت خارجه مجوز دیداربامسعود را داشتن وهمزمان عملیات بسیار وسیعی در قندوز درحال اجرا بود و او قبل از رفتن به تاجیکستان از خواجه بهاءالدین می بایست عبور کرد.
آن روزصبح مه هنوز به اندازه کافی محو نشده بود و بالگرد امکان پرواز نداشت ،برای صبحانه یک نان محلی آوردم،ازمن خواست از زنی که ان نان رابرایش اورده بخواهم با ما غذا بخورد،همیشه همسایه هایمان برای او چیزهای خوردنی درست می کردند واز این که می دیدند او از خوردن آنها لذت می برد بسیار خوشحال می شدند.
نان محلی را در حضور زن چشید محترمانه بدون این که به روی خودش بیاورد که این چه نان سوخته وخمیری است از او پرسید خودت این رو درست کرده ای و زن جواب داد نخیر زن برادرم آن را درست کرده است-آن روز چقدرخندیدیم-مسعودبسیار خوشحال بود ازاین که بعداز مدت ها در کنار من وبچه ها بود هرچند که قصد داشت فردا صبح خودش را به منطقه نبردبا طالبان برساند. بعدازظهر در اتاق بودم که صدای بلندش راشنیدم-پری ، پری اوعادت داشت وقتی وارد باغ می شد مرا صدا کند.
از پنجره خم شدم درحالی که سرش را به طرف بالا گرفته بود گفت مه-خیلی زیاد است-فردا اینجا راترک می کنم-دوربین فیلم برداری رو برداربیاپایین- بچه ها روصدا بزن بیایند-می خواهم ازتون فیلم و عکس یادگاری بگیرم-یادش بخیر فاطمه دخترش ازش جدا نمی شد.
شب شد-برایش انگور اوردم-ان را بالذت خورد و بعد رو کرد به طرفم گفت لطفا یه خوشه دیگر برایم بیاور-شاید این اخرین باری باشد که از این انگور این باغ می خورم وبا دیدن چشمات حیرت زده ما اضافه کرد که وقتی از خواجه بهاء الدین برمی گردم حتما فصل تابستان تمام شده است.
آخرشب بود طبق معمول اخرین دورش را در باغ زد تا با نقاط مختلف ان ارتباط برقرار کند. صدایم زد وگفت بیا در کنارم باش. رفتم و اون شب درمورد کاشت درخت وگل درنقاط مختلف باغ ودرس و مراقبت ازبچه ها و نگرانی هایش از جبهه مقاومت صحبت کردیم.
صبح روز موعود. ساعت 6صبح به تاریخ 18/6/1380درحالی که ازپله ها پایین می امد وتا لحضه ای که قصد داشت سوار بر بالگرد شود ودر کنار محافظانش نگاهش را از من برنگرداند ودرلحظه سوار شدن بر بالگرد دستانش را به بهانه خداحافظی تکان داد
-ساعت یک ظهرهمان روز مسعود توسط تیم تروریستی القاعده درپوشش خبرنگار به صورت عملیات انتحاری به شهادت رسید.
-18شهریور سالروز شهادت احمد شاه مسعود شیردره پنجشیر، فرمانده شجاع افغان است که در سال1380 توسط تیم تروریستی در پوشش خبرنگارارکشور امارات به شهادت رسید. به فاصله چند روز بعد ازشهادت وی حادثه 11سپتامبر رخ داد.
تهران-پنج شنبه19تیرتابستان -ساعت17عصر-قطعه27بهشت زهرا س
مهدی نوخندانی رمضانقلعه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هفته_دفاع_مقدس
#شهدا
#ابوذر
@basij19
قرارگاه فضای مجازی ناحیه مقاومت بسیج ابوذر
هدایت شده از روایت منطقه ۱۹
🌔 هر شب یک نوشته به مناسبت هفته دفاع مقدس 🌖
#قطعه27
دل نوشته ای برای شهید مصطفی محمود مازح
باسلام و درودخدا برامام زنده وحاضر حضرت بقیه الله وسلام و درود بی پایان بر ارواح مطهر شهدا
ای مولای من وآقای من،ای فرزند زهرا سلام الله علیه ، ای امید و فریاد رس فریاد کنان ای نجات دهنده ما، برما رحم کن و به فریاد ما رس، بیا برای نجات ما،به نام مادرت زهرا سلام ا....بیا برای نجات ما،به نام شهید مصطفی مازح بیا ای فریاد رس مظلومان ومستضعفان. به نام شهدایی که غریبانه در اروند رود شهید شدند. به نام آن شهیدی که جنازه اش رابا مرکب سه روز حمل نمودند تا به روستایش برسد و پدر مادرپیرش را زیارت نماید،به نام شهدای تفحص به نام سیدمرتضی آوینی، به نام حاج علی محمود وند و یارو دوست با وفایش مجید پازوکی جستجو گران سرزمین نور وحلقه وصل شهدا ومادرشان زهرا سلام ا.....،به نام محمد زمانی که مادر نداشت و دوست ویار همیشگی اش در تفحص رضا شهبازی، به نام شهدای گمنام وبه نام شهدای مدافع حرم ، بیا وبرما رحم کن ، نجاتمان ده.
اینها که یادم کردم ونام بردم بهترین هایی بودند که زمین از زمان امام حسین ع تا کنون به خود دیده بود، آقا جان دشمن با تمام نیروهایش وبا تمام امکاناتش بر شدت وهجمه هایش افزوده تا در صف مجاهدان فاصله و اختلاف و ناامیدی وصحبت از سازش وتسلیم در برابر شیطان ایجاد نماید، این ویروس ساخته دست شیطان هم عرصه را تنگ تر کرده و کار را برمجاهدان تو سخت تر کرده،یاصاحب الزمان ما را و مجاهدان را دراین راه تنها مگذار. مجاهدان تو تا اخرین قطره خونشان از اسلام واین انقلاب عزیز دفاع خواهند نمود.
پنجشنبه 16/5/** درکنار سنگ یاد بود شهید مصطفی مازح نشسته ام به چهره معصومانه اش نگاه می کنم-شهیدی که ایرانی نبود ولی برای شادی دل رهبر انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین جهان و برای شادی دل امام زمان عج وبرای شادی امت اسلام فرمان امامش را با خون پاک و مطهرش اجرا میکند. او دستور تاریخی امام را بی چون چرا اجرا می کند ولی ما اندرخم یک کوچه ایم. او کسی است که لرزه براندام دولت های غربی پایتخت روباه پیرانداخت وجواب یاوه گوئئ های سلمان رشدی ملعون و اربابان کثیفش را سریع به عنوان یک سرباز جبهه مقاومت می دهد. او شهید مصطفی مازح اهل گینه در قاره افریقا است.14 مرداد 1368 روزی است که در راه ارتداد سلمان رشدی ملعون و اجرای حکم تاریخی امام به شهادت می رسد. 8ماه بعد بقایای جسد مصطفی مازح در روستائئ در جنوب دفن گردید.
تقدیم به بسیجیانی که درگشت های امنیتی با تمام مشکلات و سختی ها غریبانه و مظلومانه در راه حفظ و امنیت این منطقه درحال مبارزه با دشمن هستند،تقدیم به فرماندهان گردان بیت المقدس و گروهان های امنیتی و تقدیم به فرماندههان گردان کوثر و خواهران بسیجی که در پشت سنگر جبهه مقاومت درحال خدمت به انقلاب اسلامی بودند و هستند تا اخرین قطره خون.
مهدی نوخندانی -تهران-شنبه 24مرداد-ساعت23-ستاد
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هفته_دفاع_مقدس
#شهدا
#ابوذر
@basij19
قرارگاه فضای مجازی ناحیه مقاومت بسیج ابوذر
هدایت شده از روایت منطقه ۱۹
🌔هر شب یک نوشته به یاد شهدا🌖
#قطعه27 ،قطعه ای از بهشت خدا
هر وقت از این شهر پر التهاب و آلوده خسته می شوم، اینجا آرام می شوم، اینجا حالم بهتر می شود!اگه گره ای تو زندگی برام پیش بیاد و یا به مشکلی بر بخورم که نیاز به کمک و پارتی بازی باشه! سریع هرجای این شهر باشم خودمو به قطعه27 می رسونم.در حالی که کنار سنگ یاد بود محمد زمانی نشسته ام و به چهره شهدای تفحص نگاه می کنم با اسم رمز یافاطمه به آرامش می رسم!فاطمه گره گشاست، فاطمه پارتی همه بچه های قطعه 27 است ، فاطمه مادر است،فاطمه مونس و همدم است در قطعه 27،فاطمه شاهد است ،شاهد من از تهمت ها و گرفتاری های دنیا و دلشکستگی های روزگار! و فاطمه مادر همه شهداست و اسم رمز است ، آری فاطمه همان محدثه است و اینجا همه مادری هستند .
مهدی نوخندانی- قطعه 27 بهشت زهرا
یا فاطمه زهرا سلام ا...علیها
#شهدا
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ابوذر
@basij19