eitaa logo
حریم حیا
335 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
807 ویدیو
11 فایل
گروه فرهنگی حریم حیا محلی برای بالنده شدن 🌻 و زمانی برای بزرگ شدن 🌱 شما ما را از مسجدسلیمان دنبال می‌کنید شهری با استعدادهای درخشان💎
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای خودش نوشته بود: من زین پس برای همیشه سعی میکنم روی مهربانی در امروز تمرکز کنم؛ نه حسرت دیروز و نه نگرانی فردا !‌ 🦋@harimhayaa🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صديقه در خرداد سال ۵۹، از طرف جهادسازندگی برای انجام کارهای جهادی به شهر بانه کردستان اعزام شد. در بانه در روستاهایی که پاکسازی می شدند، کلاس های عقیدتی و قرآن برگزار می کرد. با توجه به شرایط بسیار سخت آن روزهای کردستان، دوشادوش پاسداران بانه فعالیت می کرد، درحالیکه هیچگاه اظهار خستگی نکرد. در سپاه بانه مسئول آموزش اسلحه به خانم ها بود. علاوه بر آن مخابرات سنندج نیزمحل فعالیت او به شمار می آمد. آنقدر فعال بود که یکی دوبار منافقان برایش پیغام فرستادند که، اگر دستمان به تو بيفتد، پوستت را از کاه پر می کنیم... او درتاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۵۹پس از تعلیم سلاح به عده ای از خواهران، با گلوله یکی از آنها، که سلاحش را به سوی اونشانه گرفته بود، به شهادت رسید. این شهیده در یکی از نوشته هایش، نگاشته بود: امشب در دلم غوغایی بپاست غوغای دل کندن و رفتن، رفتن و از خانه گسستن وازخانه ولذت این جمع بریدن میروم و خاطرات کودکی وخنده ها و گریه هارا در تو می گذارم چرا که فرا راهم نباشد می روم به خطه عاشورای ایران می پیوندم... شب پس از اقامه نماز شب، ساعتها با خدا راز و نیاز می کرد... 🦋@harimhayaa🦋
🔮مروارید های بی نشان🔮 🧕🇮🇷 خبر شهادت پسر اولم را که دادند سریع وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. هیچ وقت حال و هوای آن نماز از یادم نمی رود. اگر دو رکعت نماز، در سراسر عمرم قبول افتاده باشد، همان دو رکعت بوده است... مدتی بعد خبر دو فرزندم را با هم آوردند... به انبوه جمعیت نگاه کردم هيچ محرمی برایم نمانده بود. هیچ محرمی نمانده بود. چگونه از میان این خیل جمعیت بگذرم و بر سر خاک شهیدانم بروم؟.. به یاد حضرت زینب افتادم که عصر عاشورا دیگر محرمی نداشت. آه زینب مظلوم، چه کشیده ای، یکبار دیگر چشم انداختم، دایی پیرم را دیدم... نه هیچکس به بی کسی زینب کبری نبود. از دائیم خواستم دستانش را دوسویم بگیرد و او با دو دست لرزان و داغديده بدرقه ام کرد. لحظاتی بعد بر سر مزار بچه هایم بودم... بین دو پسر شهیدم نشستم، خم شد، گاه صورتم را به صورت علیرضا می ساییدم و گاه سر رسول را می بوییدم... راوی:مادر شهیدان خالقی پور 🌹 🍃 🍀 🦋@harimhayaa🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هروقت دیدی سخته نماز خوندن ! یاد بیوفت و ببین در چه شرایطی ارباب نماز خوند بگو نمازتو بخون 🦋@harimhayaa🦋
حریم حیا
به ما خُرده نگیرید که چرا اینقدر از حجاب می گوییم در جبهه های جنگ ما به ازای هر زینب، عباس ها داده ایم 🧕 🦋@harimhayaa🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی 🌸عشق محمد بس است و آل محمد 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃@harimhayaa🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸