#از_زبان_مادر👇
دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت...
من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین به او میدادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه میرفت...
و با پولش کتاب📚 برای مجروحین جبهه میخرید و هفتهای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا میرفت و کتابها📔 را به جانبازان هدیه میکرد.
چند بار هم با آنها مصاحبه کرد🎤 و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانشآموزان پخش میکرد...
#شهیده_زینب_کمایی🌹
Eitaa.com/harimhayaa