eitaa logo
حریم حیا
337 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
791 ویدیو
10 فایل
گروه فرهنگی حریم حیا محلی برای بالنده شدن 🌻 و زمانی برای بزرگ شدن 🌱 شما ما را از مسجدسلیمان دنبال می‌کنید شهری با استعدادهای درخشان💎
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• راضیه و ماادراک مالراضیه • یادی کنیم از و حضور مغتنم خانواده در این برنامه.
•خدا و فرشتگان و همه‌ی موجودات، حتی ماهیان‌دریا بر معلم درود می‌فرستند.• |پیامبر رحمت(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم)|
|معلم امانت‌دار است.|
|من از آداب مهمان‌داریت چیزی نمی‌دانم اما در شهر من رسم است می‌بوسند مهمان را...| 🌙
❓ چه وقت باید زکات فطره پرداخت شود؟
|عید رمضان آمد و ماه‌رمضان رفت...| 🌿
💠🌼💠🌼
گرانی ارزاق‏ نرخ گندم و نان روز به روز در مدینه بالا می‌رفت. نگرانی و وحشت بر همه مردم مستولی شده بود. آن کس که آذوقه سال را تهیه نکرده بود در تلاش بود که تهیه کند، و آن کس که تهیه کرده بود مواظب بود آن راحفظ کند. در این میان مردمی هم بودند که به واسطه تنگدستی مجبور بودند روز به روز آذوقه خود را از بازار بخرند. امام صادق علیه السلام از «معتب» وکیل خرج خانه خود پرسید: «ما امسال در خانه گندم داریم؟». بلی یاابن رسول الله! به قدری که چندین ماه را آنها را به بازار ببر و در اختیار مردم بگذار و بفروش. یا ابن رسول الله! گندم در مدینه نایاب است، اگر اینها را بفروشیم دیگر خریدن گندم برای ما میسر نخواهد شد. همین است که گفتم، همه را دراختیار مردم بگذار و بفروش. معتب دستور امام را اطاعت کرد، گندمها را فروخت و نتیجه را گزارش داد. امام به او دستور داد: «بعد از این نان خانه مرا روزبه روز از بازار بخر. نان خانه من نباید با نانی که در حال حاضر توده مردم مصرف می‌کنند تفاوت داشته باشد. نان خانه من باید بعد از این نیمی گندم باشد و نیمی جو. من بحمدالله توانایی دارم که تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترین وجهی اداره کنم، ولی این کار را نمی‌کنم تا در پیشگاه الهی مسئله‌ «اندازه گیری معیشت» را رعایت کرده باشم.» داستان راستان، ج ۲، ص۴۸ [متفکر شهید مرتضی‌مطهری]
•کانون بسیج مداحان شهرستان مسجدسلیمان برگزار‌می‌کند• -دوره آموزش مداحی(خواهران‌وبرادران) -با اعطای مدرک معتبر جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره‌های مندرج در پوستر تماس حاصل فرمایید.
💠 کارگاه آموزش نویسندگی با حضور نویسنده کتاب "حوض خون" سرکار خانم فاطمه سادات میرعالی 🌿💚 | http://Eitaa.com/harimhayaa
47.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 گزارش تصویری از کارگاه آموزش نویسندگی و تاریخ شفاهی با حضور مسئول مجموعه فرهنگی شهید زیوداری اندیمشک و نویسنده کتاب "حوض خون" 🌿💚 | http://Eitaa.com/harimhayaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه توجه 💠 مهلت ثبت‌نام در هفتمین مسابقه کتاب‌خوانی تمدید شد 😍 😉 📲 برای کسب اطلاعات بیشتر: ۰۹۰۵۴۵۷۸۳۵۳ 🌿💚 | http://Eitaa.com/harimhayaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک- تولد یکی از بچه‌هاست، به دلش می‌افتد در زادروزش کنار کسی بنشیند که شمع‌دلش ذره‌ذره در فراق آب شده،، ذره‌ذره آب شده و دریا‌دریا نور بخشیده! @harimhayaa
دو- به‌جای کیک و ریسه و شمع، نخود و رشته و لوبیا بردند، گفتند می‌خواهیم آش بپزیم، آش‌رشته فقط کنار مادر می‌چسبد! [پرسیدیم چرا آش؟ گفتند: پختن آش طول می‌کشید، می‌خواستیم بیشتر کنار مادر بنشینیم،،،] @harimhayaa
سه- در اثنای صحبت چندبار دیدم صورت مادر می‌چرخد روی قاب عکس پسرش، لبخندی می‌زند و می‌گوید: دا! مطمئنُم کاووس داره نگاتون اِکُنه! [کاووس داره نگاتون اِکُنه!] @harimhayaa
حریم حیا
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 سرود زیبای سلام فرمانده این بار در مسجدسلیمان🤩 ⌛️زمان : دوشنبه 2خرداد ⏰ساعت : 18:30 مکان: در جوار شهدای گمنام نفتک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عبدالکریم طهماسبی
به‌مناسبت ششمین سالگرد شهادت ⭕️ فراخوان مسابقه‌ی دلنوشته 👈 «کَـلاٰمــیٖ بــا مُــرَبــّیٖ اَدَبْ»👉 توضیــح در تصویــر👆👆👆 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 لطفاً اطلاع‌رسانی گسترده‌ی ویژهورود به صفحه‌ی ثبت دلنوشته ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🆔 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
برای ششمین بار مادر شدم و خدا یک دختر قشنگ قسمت و نصیبم کرد... 💠 برشی از کتابِ مسابقه به مناسبت زادروز شهیده "زینب کمایی" 🌿💚 | http://Eitaa.com/harimhayaa
•دخترِآسمان، تولدت مبارک•
[با همین چشم‌های‌خود دیدم، زیر باران بی‌امان بانو! درحرم قطره قطره می‌افتاد آسمان روی آسمان بانو! صورتم قطره‌قطره حس کرده‌ست چادرت خیس می‌شود اما به خدا گریه‌های من گاهی دست من نیست مهربان بانو!   گم شده خاطرات کودکی‌ام گریه‌گریه در ازدحام حرم باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان، بانو!   باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو دفترم دشت و واژه‌ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو... شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت: شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو!   شعر از دست واژه‌ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو!   این غزل گریه‌ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان‌بانو! کوچه در کوچه قم دیار من است، شهر ایل من، تبار من است زادگاه من و مزار من است، مرگ یک روز بی گمان، بانو!] 💫