🔹تشرف شیخ حر عاملی خدمت امام زمان علیه السلام
خود ایشان چنین تعریف می کند:
من در زمان كودكى و سن ده سالگى به بیمارى سختى مبتلا شدم و چنان حالم منقلب و دگرگون شد كه بستگان و نزدیكان من جمع شده و گریه مىكردند و یقین پیدا كردند كه من در آن شب خواهم مُرد و از این رو آماده سوگوارى براى من گردیدند.
در این اثناء در میان خواب و بیدارى، پیغمبر و دوازده امام «صلوات اللّه علیهم» را دیدم بر آنان سلام كرده با یكیك، آن بزرگواران مصافحه نمودم و میان من و حضرت صادق علیه السّلام سخنى گذشت كه در خاطرم نماند. تنها به خاطر مانده كه آن حضرت در حق من دعا فرمود.
پس به حضرت صاحب علیه السّلام سلام كردم و با آن جناب، مصافحه نمودم و گریستم و عرض كردم:
اى مولاى من، مىترسم در این بیمارى بمیرم در حالىكه مقصد خود را از علم و عمل به دست نیاوردهام.
آن حضرت فرمود:
نترس زیرا در این بیمارى از دنیا نخواهى رفت بلكه خداوند تبارك و تعالى تو را شفا مىدهد و عمرى طولانى خواهى داشت.
آن گاه قدحى را كه در دست مباركشان بود به دست من دادند و من از آن آشامیدم و همان وقت، سلامتى خود را باز یافتم و بیمارى من به كلى مرتفع گردید و نشستم و نزدیكان من تعجّب مىكردند لیكن من جریان را براى آنان نگفتم تا بعد از چند روز كه این قضیّه را براى آنان نقل كردم.
📒 اثبات الهداة، ج 5 ، باب معجزات
#کرمان_تسلیت
#داستان_تشرف
#شیخ_حر_عاملی_ره
#امام_زمان_علیه_السلام
https://eitaa.com/hasamansoori
♦️حضرت صاحب الزمان علیهالسلام با اینکه از نظر ما غایب هستند، اما همواره از اعمال آگاهند، و این گناهان ماست که باعث شده تا ایشان را نبینیم، و تعداد کمی از افراد قادر به دیدار با ایشان هستند.
🔹تشرّف سید عبدالکریم کفاش
سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد.
روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند:
«سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»
سید عرض کرد:
«آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم»
حضرت چیزی نفرمودند و سید مشغول کارش شد. پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند:
«سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»
سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت:
«قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید!»
حضرت لبخند زدند و فرمودند:
«خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.»
📙کتاب روزنه هایی از عالم غیب
#داستان_تشرّف
#امام_زمان_علیه_السلام
#سید_عبدالکریم_کفاش
https://eitaa.com/hasamansoori