📖 ماجرای زنده شدن علامه طبرسی📖
زماني سكتهاي بر علامه عارض ميشود و خاندانش به اين گمان كه او به رحمت ايزدي پيوسته است وي را به خاك ميسپارند.
او پس از مدتي به هوش آمده، خود را درون قبر ميبيند و هيچ راهي را براي خارج شدن و رهايي از آن نمييابد. در آن حال نذر ميكند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد كتابي را در تفسير قرآن بنويسد.
در همان شب قبرش به دست فردي كفن دزد نبش ميشود و آن گوركن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهاي او ميكند.
در آن هنگام علامه دست او را ميگيرد! كفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه ميافتد، علامه با او سخن ميگويد، ليكن ترس و وحشت آن مرد بيشتر ميشود.
علاوه طبرسي به منظور آرام ساختن او، ماجراي خود را شرح ميدهد و پس از آن ميايستد. كفن دزد نيز آرام شده، با درخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مينهد و به منزلش ميرساند.
طبرسي نيز به پاس زحمات آن گوركن، كفنهاي خود را به همراه مقدار بسياري پول به او هديه ميكند. آن مرد نيز با مشاهده اين صحنهها و با ياري و كمك علامه توبه كرده، از كردار گذشتهاش از درگاه خداوند طلب آمرزش ميكند.
طبرسي نيز پس از آن به نذر خود وفا كرده، كتاب مجمع البيان را مينويسد.
📔رياض العلماء، ج 2، ص 358
#داستان
#زنده_شدن
#شیخ_طبرسی_ره
#تفسير_مجمع_البیان
https://eitaa.com/hasamansoori