🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🤔 #عبرت_از_روزگار 🖍نقاشی در پشت بام خانه اش دبه همراه دوستش درحال اتمام تابلوی نقاشی بسیار زیبا بود. که میبایست در مراسم ازدواج شاهزاده ای نمایش داده میشد. نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود که ناخودآگاه در حالیکه آن نقاشی را تحسین میکرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن پشت سرش را نگاه نکرد که یک قدم به لب بام ساختمان بلندش فاصله دارد. ناگهان دوستش متوجه شد که نقاش چه میکند. خواست فریاد بزند، اما احتمال داشت نقاش بر اثر ترس غافلگیر شود و به عقب برود و از بلندی ساختمان پرت شود، دوست نقاش به سرعت قلمویی را برداشت و دوید و بر روی آن تابلوی نقاشی زیبا را خط خطی کرد. نقاش که این صحنه را دید باسرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن دوستش را بزند. اما آن دوست واقعی، واقع قضیه را بیان کرد که چگونه در حال سقوط بود. این داستان زندگی خیلی از ماهاست که براستی گاهی آینده مان را بسیار زیبا ترسیم میکنیم اما گویا خالق هستی میبیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای ما را خراب میکند. 👈 گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت میشویم ⏪اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم که خدای مهربان همیشه بهترین را برایمان می خواهد و از خراب شدن آنچه خودمان در زندگی ساخته ایم ناراحت نشویم چرا که وجود آن زیبایی ممکن است باعث سقوط ما شود!!!