🔷 رفاقتم، رفاقتهای زمان جنگ🔷
🔊 سردار دلها نقل می کرد:
رفاقتهای زمان جنگ عجیب بود؛ یک فرمانده گردان به نام «ماشاءالله رشیدی» داشتیم، او شب عملیات «کربلای 5» میخواست وارد عملیات شود؛ دم خط ، به سنگر من آمد؛ گردان هنوز نرسیده بود، او موضوعی تعریف کرد.
رشیدی فرمانده گروهانی به نام زکیزاده داشت که دو روز پیش شهید شده بود؛
رشیدی میگفت: من و زکیزاده باهم عهد بستیم که هر کدام از ما زودتر شهید شد، وارد بهشت نشود، تا دیگری بیاید، دیشب زکیزاده را خواب دیدم که به من میگفت: «ماشاءالله مرا دم در نگه داشتی چرا نمیآیی؟!»
وقتی رشیدی این موضوع را تعریف کرد، فهمیدم که به زودی شهید میشود؛ او را نگه داشتم اما رفت و درگیر خط شد؛ بلافاصله هم شهید شد.
#خاطره
#رفاقت
#سردار_سلیمانی
https://eitaa.com/hasamansoori
خواب عجیب میرزای نایینی:
زمانی که روس ها از ناحیه خراسان، ایران را اشغال کردند، میرزای نائینی توسلاتی به امام عصر(عج) انجام داد که سرانجامِ دوستان شما چگونه خواهد شد؟
میرزای نایینی، شب امام زمان(عج) را در خواب زیارت کرد که حضرت(عج) کنار دیواری کج و متزلزل ایستاده اند و هر زمان دیوار میخواهد بیفتد، حضرت با انگشت اشاره می کنند و دیوار می ایستد.
امام زمان(عج) به میرزا فرمودند: «این دیوار، کشور ایران است، این کشور کج می شود اما خراب نمی شود، ما با انگشت خود ایران را حفظ کرده ایم زیرا ایران، کشوری شیعه و خانه جدم علی بن ابی طالب (ع) است و ما آن را حفظ می کنیم.»
♦️هر زمان بلای بزرگی بنا بوده است برای ایران به وجود آید، دست غیبیِ امام زمان(عج) از آستین خارج شد و بلا را دور کرده است.
#خواب
#دست_غیبی
#ایران
#میرزای_نائینی
#امام_زمان_علیه_السلام
https://eitaa.com/hasamansoori
❇️ یا صاحب الزمان (عج)
عصر هر جمعه ی دلگیر، تو را می خواند
دم به دم کوچه ی تقدیر تو را می خواند
مادری چشم به راه است بیایی از راه
کنج خانه پدری پیر تو را می خواند
ندبه ها اشک شد و از تو نیامد خبری
قطره ی اشک سرازیر تو را می خواند
عالمی منتظر جلوه ی مولایی توست
هر نفس قبضه ی شمشیر تو را می خواند
ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید
صبح و شب عرصه ی تدبیر تو را می خواند
یازده قرن گذشت از غم تنهایی تو
دل وامانده ی ما دیر تو را می خواند
مادری پشت در خانه صدایت می کرد
مادری خسته... زمین گیر تو را می خواند
دارد از حنجره ای خشک صدا می آید
دختری در غل و زنجیر تو را می خواند
از همان ساعت سه ساعت سر ساعت حزن
عصر هر جمعه ی دلگیر تو را می خواند
#شعر
#عصر_جمعه
#امام_زمان_علیه_السلام
https://eitaa.com/hasamansoori
🌴🌴🌴
🌴🌴
🌴
♦️🔹علامات مومن🔹♦️
📣قال الصادق علیه السلام
🔶 ثلاث من علامات المؤمن:
علمه بالله
و من یحب
و من یبغض
سه چیز از علامات مؤمن است:
1️⃣ شناختن خدا
2️⃣ شناختن دوستان خدا
3️⃣ شناخت دشمنان خدا
📗 اصول کافی، ج 3، ص 192
#حدیث
#علامات_مومن
#امام_صادق_علیه_السلام
https://eitaa.com/hasamansoori
📌📌📌
📌📌
📌
⚱گنهکار نمیتواند دیگران را ارشاد کند⚱
عمر بن خطاب در شب تاریکی بیرون رفت. پس در یکی از خانه ها روشنی چراغ دید و صدای سخنی، پس ایستاد کنار آن منزل که تفتیش کند.
پس غلام سیاهی را دید که جلویش ظرفی است که در آن شراب است و با او جماعتی هستند.
پس کوشش کرد که از در وارد شود نتوانست درب منزل بسته بود. پس از دیوار بالا رفت .
در حالی که شلاقش در دستش بود.
آن جماعت چون او را دیدند، همگی فرار کردند. غلام سیاه فرار نکرد و ایستاد و به عمر گفت:
ای خلیفه من گناهکارم و بر آن اعتراف می کنم و از کرده های خود پشیمان هستم .
ولی ای خلیفه! اگر من یک گناه کرده ام، تو سه گناه و خطا کرده ای.
اول اینکه تو تجسس کرده ای در حالی که خدا می فرماید:
"و لا تجسسوا" تجسس نکنید.
دوم اینکه تو از راه دیوار آمدی در حالی که خداوند می فرماید:
"و اتوا البیوت من ابوابها" از در خانه ها وارد شوید
سوم اینکه تو وارد خانه شدی و سلام نکردی در حالی که خداوند می فرماید
"لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانوا و تسلموا اعلی اهلها"
داخل منزلی غیر از منازل خودتان نشوید، مگر آن که با اهل آن مأنوس باشید و سلام کنید بر اهل آن خانه
📒الغدیر، ج 11، ص 239
#داستان
#سه_گناه
#عمر_علیه_اللعنه
https://eitaa.com/hasamansoori
♦️♦️کافرِ عادل یا مسلمانِ ظالم؟
♨️ هلاکو مغول در قرن ۷ به بغداد حمله کرد و المعتصم بالله را سر به نیست کرد.
وی همه علما از شیعه و سنی را جمع کرد و سوالی پرسید که شاید سوال بسیاری از ماست.
سوال او این بود:
به من بگویید کدام مقدم است: حاکم مسلمان ظالم یا حاکم کافر عادل؟"
سپس در را به رویشان بست.
گفت اگر تا ۳ روز جواب دادید که دادید و الا جانتان را ازدست می دهید.
سید بن طاوس بر خاست و گفت من جواب دارم :
حاکم کافر عادل مقدم بر حاکم مسلمان ظالم است.
گفت : دلیلت؟
گفت : مملکت با کفر می ماند، ولی با ظلم نمی ماند.
الملك یبقی مع الكفر و لایبقی مع الظلم
بقیه هم آن را تایید کردند که عدالت مهم تر از دیانت است.
📘 اعیان الشیعه، جلد ۸، صفحهٔ ۳۶۰
#داستان
#کفر
#ظلم
#عدالت
#دیانت
#سید_بن_طاووس
https://eitaa.com/hasamansoori
🔅علامه طباطبایی فرمود:
آخر شب قبل از خواب اعمالی را که در روز انجام داده اید بررسی کنید، هر یک از اعمالتان که خوب بود، برای آن خدا را حمد و سپاس گویید و توفیق بهتر انجام آن را در روز بعد از خداوند مسالت کنید.
#علامه_طباطبایی_ره
#بررسی_اعمال
https://eitaa.com/hasamansoori
❇️❇️❇️
❇️❇️
❇️
⚜انسانیت⚜
♦️ چارلی چاپلین می نویسد:
با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با چهار تا بچشون جلوی ما بودند.
وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهانرنگ صورت مرد،تغییر کرد!! نگاهی به همسرش انداخت، معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند.
ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت:
ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد.
مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کرد و گفت:
متشکرم آقا !!!
مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچهايش شرمنده نشود، کمک پدر را پذیرفت.
بعد از اينکه بچه ها به همراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن، ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم!
آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم!
💢 ثروتمند زندگی کنیم، بجای آنکه ثروتمند بمیریم!
#داستان
#انسانیت
#چارلی_چاپلین
https://eitaa.com/hasamansoori
🔹🔸🔹
🔸🔸
🔹
♦️نامه به خدا♦️
علامه حسن زاده آملی ماجرای جستجوی خانه در تهران و نامه ای که با شوخ طبعی به پیشگاه خدا نوشته و پاسخی که از خدا دریافت کرده را نقل کرده است.
علامه حسن زاده نقل مى كند:
وقتى در تهران آن قدر به این كوچه و آن كوچه و این بنگاه و آن بنگاه سرگردان شده ام كه متحیره و حیرت آمدند و تو را طاقت نباشد از شنیدن ، از هر كسى كه سراغ خانه مى گرفتم ، نخستین پاسخ پرسشم این بود كه بچه دارى ؟ مى گفتم آرى ، فقط دو نفریم و یك طفل رضیع بنام عبدالله داریم .
جواب مى شنیدم كه خانه اجاره اى نداریم . آن هم با اخمى كه بدتر از صد زخم حتى به طفل شیر خوارم رحم نكرده اند تا بالاخره در مسافرخانه اى یك باب اطاق محقر اجاره كردیم و مدتى در آنجابه سر مى بردیم . با آن وضع آشفته و آلفته ، به درس و بحث خود و ادراك محضر مبارك اساتید آرام و شادكام بودم ، و حشرم با الم نشرح بود كه فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا .
🔶در آن حال به اقتضاى طبع جوانى ژولیده و شوریده ، نامه اى منظوم ، شیرین و دلنشین ، بیش از یكصد و پنجاه بیت به پیشگاه خداوند سبحان تقدیم داشتم . پس از ارائه ارادات و وظیفه و مطالبى خواندنى ، عرض كردم :
فاعلاتن مفاعل فعلن
لطف فرما نگر به حال حسن
من به فرمان تو گرفتم زن
اوفتادم به كوچه و بر زن
تو خود اى سرور من آگاهى
هر كجایى كه بود بنگاهى
پاسخ پرسش من از خانه
اولا بچه دارى تو یا نه
از تحیر سر او فكنده به زیر
چه كنم در جواب او تقریر
نه دروغ است ، و راست با اما
با لن و لیس و لم و لما
با همه فضل و دانش و فرهنگ
كج و معوج شدم چو یك خرچنگ
بس كه گشتم به كوچه بس كوچه
شدم از لاغرى چو یك جوجه
كوچه و جوجه را پرشانى
كرده هم قیافه كه خود دانى
گر تو باشى بگو چه چاره كنى
خانه اى بهر خود اجاره كنى
ار حسن زاده ات گنهكار است
كاینچنین رنج را سزاوار است
رحم بر طفل شیر خوارش كن
یا به مامان دل فگارش كن الخ
🔶حق تعالى نیز جواب نامه را به نظم بیش از شصت بیت بدین عنوان مرحمت فرموده است .
اى جوانمرد پاك آزاده
دوست مهربان حسن زاده
تا پس از چند بیتى به تفقد خوابگى و دلجوئى و بنده پرورى فرموده است :
فاعلاتن مفاعلن فعلن
چشمها شد به نامه ات روشن
نامه اى كاین چنین بلند بود
باید از تو چون ارجمند بود
آفرین بر تو باد و نامه تو
نقش شیرین شهد خامه تو
آن دبیر فلك عطارد ما
از دبیرى بداد استفعا
كه كسى را چنین قلم باشد
خود دبیرى من ستم باشد
زهره از وجد چنگ زد در دف
زده كف الخضیب كف بر كف
شده بر حبیس مشترى كه بها
مى دهد در ازاى آن خود را
آنچه در آسمانم افراشته است
دست از كار خود فرو هشته است
مشك را با گلاب بسرشته است
نسخه اى بهر خویش بنوشته است
شد فضاى فلك پر از به به
زهره از شعر تو زند چهچه
لیك اى پادشاه ملك سخن
حسن آملى پاك دهن
هر چه بینى در این نشیب و فراز
همه با حكمتى بود دمساز
هر كه او را روان بیدار است
داند هر جا گل ا ست با خار است
گر بسر القدر خبر یابى
خیر بر خیز سر به سر یابى
📗درس هیئت، ج ۱، ص ۳۲۰-۳۲۲
#داستان
#نامه_به_خدا
#علامه_حسن_زاده_ره
https://eitaa.com/hasamansoori