🔍بخش دوم نامهی سردار دلها به دخترش فاطمه🔎
🔹عزیزم از خدا خواستم همهی شریانهای وجودم را و همهی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سربازِ درِ خانهی هر مسلمانی میبینم که در معرض خطر است. و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعهی مظلوم که ناقابلتر از آنم؛ نه! نه!... بلکه برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجأی برایش نیست، برای آن زن بچهبهسینهچسباندهی هراسان و برای آن آوارهی در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است میجنگم.
🔹عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمیخوابد و نباید بخوابد، تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم شما در خانهی من در امان و با عزت و افتخار زندگی میکنید. چه کنم برای آن دختر بیپناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچچیز... که هیچچیز ندارد و همهچیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه میتوانم بمانم در حالی که همهی قافله من رفته است و من جا ماندهام.
🔹دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمیخواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشد! تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند. وقتی فکر میکنم آن دختر هراسان تویی، نرجس است، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم؟ بیخیال باشم؟ تاجر باشم؟ نه من نمیتوانم اینگونه زندگی بکنم.
✋والسلام علیکم ورحمةالله
🌐 منبع: ایسنا
❤️ انگار حاج قاسم همینجاست و دارد رمز موفقیتش را میگوید...🥺
😭 خوش به سعادتت سردار دلها
#سردار_دل_ها #نامه_عجیب #حاج_قاسم_زنده_است
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️