eitaa logo
💚🌦 حسنات 🌦💚
169 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
36 فایل
🌦گلچینِ مجازی💚 🔍 عموماً با زمینه‌ی مذهبی و اعتقادی 🌹نشر با حذف پیوند هم: صلواتی ✍️ مدیرِ «حسنات»: «سیدمحمدحسن صدری شال»، نمی از چشمه‌سار زلال حوزه‌ علمیه‌ قم @SADRI_SMH 🔻 إن‌شاءالله پاسخگوی سؤالات و شبهات مرتبط با معارف دینی و انقلابی خواهم بود.
مشاهده در ایتا
دانلود
تصمیم امیرالمؤمنین علیه‌السلام به پذیرش «حکمیت»، تصمیمی مدبرانه بود، اما آن‌ها که حکمیت را به او تحمیل کردند، با مخ در جهنم‌اند! تصمیم امام حسن علیه‌السلام به پذیرش «صلح» معاویه، تصمیمی عاقلانه بود اما آن‌ها که او را مجبور به پذیرش صلح کردند، همنشین دوزخی ابوموسی اشعری‌ شدند! تصمیم امام رضا علیه‌السلام به پذیرش «ولایت‌عهدی»، تصمیمی دوراندیشانه بود، اما آن‌ها که امام را در جایگاه ولایت‌عهدی نشاندند، همنشین دوزخی معاویه شدند! تصمیم امام خمینی بر پذیرش «قطعنامه‌ی ۵٩٨» تصمیمی مدبرانه بود اما آن‌ها که جام زهر را به امام خوراندند، بعدها «برجام» را به امام خامنه‌ای تحمیل کردند! ✍️زهرا محسنی‌فر ۵۹۸ ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
🟢 تیم یک نفره مذاکره‌کننده امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام با معاویه 🔸 براى اميرالمؤمنين عليه‌السلام نامه‌اى از معاويه رسيد. 🔹 حضرت مهر نامه را شكست و قرائت فرمود: 🔹 «از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين، معاوية بن ابى‌سفيان براى على! 🔹 اى على! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام‌المؤمنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!» 🔹 حضرت جواب نامه را اين‌گونه نوشت: از طرف عبدالله، تو به رياست مى‌نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه «أنا قاتل جدك وعمك وخالك. (من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم!)» 🔸 سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد: كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟ كسى جواب نداد. 🔹 دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: على جان! من حاضرم. 🔹 حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... . 🔹طرماح گفت: سمعاً وطاعةً... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد. 🔹 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند. 🔹 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تأثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد. 🔹 طرماح وقتى وارد شد و آن فرش‌هاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى‌اعتناء با همان كفش‌هاى خاك‌آلوده‌اش قدم‌ها را بر فرش‌ها گذاشت! 🔹 سپس خود را به معاويه رساند و همان‌طور كه او بر مسندش لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! 🔹 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت: تا آن مردك (معاويه) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! 🔹عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت: اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه‌ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. 🔹 معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى‌هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد: از نزد كه به خدمت كه آمده‌اى؟ 🔹 طرماح گفت: از طرف خليفه برحق، اسدالله، عين‌الله، اذن‌الله، وجه‌الله، اميرالمؤمنين على‌بن‌ابی‌طالب نامه‌اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى‌سفيان! 🔹 معاويه ناراحت از اينكه سى‌هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه‌السلام را ساكت كند، گفت: نامه را بده ببينم! 🔹 طرماح گفت: روى پاهايت مى‌ايستى، دو دستت را دراز مي‌كنى تا من نامه على عليه‌السلام را ببوسم و به تو بدهم. 🔹 معاويه گفت: نامه را به عمرو عاص بده. 🔹 طرماح گفت: اميرى كه ظالم است، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نمی‌دهم. 🔹 معاويه گفت: نامه را به يزيد بده. 🔹طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه‌اش! بالأخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند. 🔹 بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اين‌گونه بنويسد: «على! عده‌ لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش» 🔹 طرماح برخاست و گفت: من خودم جواب نامه‌ات را مى‌دهم: على عليه‌السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت. 🔹 سپس خواست برود كه معاويه گفت: «طرماح! سى‌هزار درهمت را بردار و سپس برو» 🔹 اما طرماح بى‌اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت. 🔹 معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت: حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يک ساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد، از من طرفدارى كند! 🔹 عمرو عاص گفت: به‌خدا اگر على به شام بيايد، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او می‌خوانم اما غذايم را سر سفره تو می‌خورم!! 📕 کتاب «الإختصاص»، نوشته‌ی شیخ مفید رحمه‌الله 💚🌦حسنات🌦💚 ‎