🏴 درد دل جانسوز حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر بریدهی أباعبدالله الحسین علیهالسلام تحت عنوان «تقسیم کار امام حسین و حضرت زینب سلامالله علیهما»
😭 شعری جانکاه و عالی
#امام_حسین #حضرت_زینب #درد_دل
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
44.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎵 آهنگ «مدیون توأم»
🎤 با صدای دلنشین: شهروز حبیبی
✍ شاعر فارسی: قاسم صرافان
✍ شاعر ترکی: استاد کلامی زنجانی
#مدیون_توأم #شهروز_حبیبی #محرم
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 خبری در راه است ...
💐 شروع به کار اثر جدید جبههی ماح 🌙
🌐 نشانی کانال جبههی ماح در ایتا:
http://eitaa.com/j_mah_ir
#جبهه_ماح #اثر_جدید #محرم_و_صفر
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
❗️عاشورای خونین در نیجریه؛ هفت نفر از یاران شیخ زکزاکی به شهادت رسیدند.
🔹 دفتر شیخ زکزاکی اعلام کرد مراسم عزاداری عاشورای حسینی امسال به شکل مسالمتآمیز در بیش از ۴۸۰ شهر و محلهی نیجریه برگزار شد.
🔹 در شهر «زاریا» اما نیروهای امنیتی با یورش به عزاداران، هفت نفر از جمله برادرزادهی شیخ زکزاکی را به شهادت رسانده و بیش از ۴۰ نفر دیگر را مجروح کردند. برخی از عزاداران نیز بازداشت شدند.
#عاشورا_خونین #نیجریه #شیخ_زکزاکی
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
29.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با خانوادهی سردار شهید «حسین همدانی»؛ بزرگ مردی که یار حاجقاسم بود و در سوریه او را «ابو وهب» صدا میزدند.
🔻بازپخش به مناسبت توهین مزدور داخلی داعش و اسرائیل (میرحسین خبیث)
#سردار_پرافتخار_شهید_همدانی #حاج_قاسم #ابووهب
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اشعار زیبای میثم مطیعی در هیئت با حضور دختران دهه نودی و هشتادی
عاشقای مکتبی حسینیم
دخترای زینبی حسینیم
#دخترای_زینبی #عاشقای_مکتبی #میثم_مطیعی
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بدون تعارف با «رضا علیپور» جوان استهبانی که با سنگپرانی بسیاری را از سیل اخیر استهبان نجات داد.
#سیل_استهبان #انسانیت #رضاعلیپور
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
✅ خاطرهای زیبا از زبان مرحوم حجةالإسلام سیدعلیاکبر ابوترابی رحمهالله:
✍️ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد.
روزی جوان هفده سالهی ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان میگویی؟ بیا جلو»!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».
آن بعثی گفت: «او اذان گفت».
برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه میکنی. من اذان گفتم».
مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلانفلانشده! او اذان گفت، نه تو».
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.
وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».
به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.
آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراقی) میدادند که بیشتر آن خمیر بود.
ایشان میگفت: «میدیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه میشوم. نان را فقط مزهمزه میكردم که شیرهاش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب میآورد، ولی میریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار میکرد».
میگفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم.
گفتم: یا فاطمهی زهرا! امروز افتخار میكنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنهکام به شهادت برسم» .
سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار میکنم. این شهادتِ همراه با تشنهکامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرامت، این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن.
دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جانآفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است.
در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین.
از پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام.
اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق میکند و دارد گریه میکند و میگوید: بیا آب آوردهام.
مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که آب را از دستش بگیرم.
عراقیها هیچ وقت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها قسم نمیخوردند. تا نام مبارک حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند».
همینطور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم.
لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم.
او گفت: به حق فاطمهی زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چیست، حلالت نمیکنم.
گفت: دیشب، نیمهشب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا سلاماللهعلیها دختر رسول الله صلیاللهعلیهوآله شرمنده کردی؟
الان حضرت زهرا سلاماللهعلیها را در عالم خواب زیارت کردم.
ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آوردهای را به دست بیاور اگر نه همهی شما را نفرین خواهم کرد.
🔻 منبع: «کتاب حماسههای ناگفته» (به روايت سیدعلیاكبر ابوترابی)،
عبدالمجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان، چاپ اول : ۱۳۸۸، صفحات ۱۲۵-۱۲۷
#سالروز_بازگشت_آزادگان #بازگشت_پرستوها #مرحوم_ابوترابی
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
🔹امام خمینی رحمهالله:
سلام مرا به اسرا برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.
📸 سالروز بازگشت افتخارآمیز آزادگان سرافراز به میهن عزیزمان گرامیباد.
#سالروز_بازگشت_آزادگان #بازگشت_پرستوها
☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بیانیه جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم.pdf
215.2K
بیانیه جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم
⛔️ توجه لطفا ⛔️
دو روز قبل اقای محسنی اژه ای در دیدار قضات کشور سخنانی را در طعن به معاویه مطرح کرده اند که این مساله موجی از اعتراضات را در اهل سنت کشور به راه انداخته و موجب صدور دهها بیانیه تا کنون شده و حتی در میان انبوه اعتراضات اهل سنت، توهین به اهل بیت هم به راه افتاده!
احتمالا امروز موج اعتراضات اهل سنت به تریبونهای نماز جمعه خواهد کشید و این غائله را داغ تر خواهد کرد.
با توجه به لزوم واکنش حوزه علمیه قم و دفاع از اقای اژه ای در برابر هجمه مخالفین، نیاز به پاسخی علمی ضروری بود که جمعی از فضلای حوزه علمیه قم زحمتش را کشیدند و این فایل جالب👆 تهیه و آماده انتشار شد.
لطفا ابتدا خودتون مطالعه و سپس همه جا منتشر کنید.