هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
#حکایت_شنیدنی📚
عطار چگونه عطار شد
شیخ فریدالدیّن عطاّر نیشابوری
روزی در دکان عطاری مشغول و مشعوف معامله بود.
درویشی به آنجا رسید و چند بار شیءٌللهّ گفت. (کمکم کن در را خدا)
وی به درویش نپرداخت،
و درویش گفت : ای خواجه! تو چگونه خواهی مرد ؟
عطار گفت : « چنان که تو خواهی مُرد »
درویش گفت : « تو همچون من میتوانی مُرد؟ »
عطار گفت : « بلی »
کاسه ای چوبين داشت زیر سر نهاد و گفت: « اللهّ » و جان بداد.
عطار را حال متغير شد و دکان بر هم زد و به طریق معرفت درآمد.
📚نفحا ت الانس
عبدُ الرحّمان جامی
@Hasanabbasi_students