#جسارت_و_خسارت
روزی والی شهر می خواست شخص جسوری را به مأموریت خطرناکی بفرستد. شخص ساده لوحی داوطلب این مأموریت شد. حاکم خیال کرد وی شوخی می کند. خواست او را بیازماید. دستور داد آن شخص در همان جا بایستد و دستهایش را باز کند. بعد به یکی از کمانداران گفت: شب کلاه او را با تیر بزن!
تیرانداز، شب کلاه ساده لوح را با تیر سوراخ کرد. یارو از ترس نزدیک بود قالب تهی کند، اما به روی خودش نیاورد.حاکم یک بار دیگر به تیرانداز دوم گفت: پیراهن او را سوراخ کن! تیرانداز با تیری گوشه پیراهن وی را سوراخ کرد. طرف از ترس رنگ به چهره نداشت. اما باز هم به روی مبارک نیاورد. حاکم فرمان داد یک کلاه و یک پیراهن نو به وی بدهند.
شخص ساده لوح به حاکم گفت: اگر ممکن است، دستور بفرمایید یک شلوار نو هم به آنها ضمیمه کنند. حاکم پرسید: شلوار شما که سوراخ نشده. جواب داد: ولی بیش از آنها خسارت دیده!!
13 روز مانده تا غدیر....
#کانال_حسنکدری_ها
@hasanakdaraman