eitaa logo
شهید حسنعلی ترکیان
122 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
56 فایل
کانال رسمی شهید مدافع وطن حسنعلی ترکیان: @hasanalitorkian ارتباط و ارسال مطالب به مدیر کانال:👇 @Iamkana
مشاهده در ایتا
دانلود
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍مسابقه داریم چه مسابقه ای🤩🤩 ⭐️ با جوایز ویژه 😍 🔴فقط یادت نره محتوا هاتون با موضوع استکبار ستیزی👊 باشه تولیدات تون را به این شماره 09922358782 در شبکه های اجتماعی بفرستید 🔴🔴جزئیات مسابقه در فیلم 👆👆👆 وقت کمه زود باشید 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 حوزه بسیج دانش آموزی شهید فهمیده درچه 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️امر به معروف اسرای نوجوان به خبرنگار زن... 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀 تا پیش از سفر خیلی پسر شری بود ، همیشه در جیبش بود ، هم داشت. وقتی از سفر برگشت ازش پرسیده بود چه چیزی از خواستی؟! گفته بود یه نگاه به گنبد کردم و یه نگاه به انداختم و گفتم آدمم کنید . سه چهار ماه قبل رفتن به به کلی شد ، بعد از اون همیشه در حال و بود. را اول وقت می خواند . خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه بخوانم و کنم و در حال باشم. 💠یادشهداکمتر از شهادت نیست💠 🌹🍃🌹🍃 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🌷🌾‌ امیر خیلی بامعـــــرفت بود.. جلوی درب مسجد ایستاده بودیم، یه چرخی هم که بارش میوه ی طالبی بود جلو مسجد داشت میفروخت، یه آقایی که داشت سوا میکرد یه طالبی از دستش افتاد و له شد.🌱 بدون اینکه فروشنده ببینه گذاشت رو چرخ و بقیه رو خرید و رفت، امیر که این صحنه رو دید رفت جلو همون طالبی له شده رو خرید، اون طالبی رو خرید بدون اینکه فروشنده متوجه بشه.🌱 🌷شهیدی‌که‌ هر روز صبح ‌ پای‌ 🌾مادرش ‌را میبوسید... تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۹/۲🌹 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
.... 🌷ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتین هایش را واکس زده بودم. ساکش را بسته بودم. تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک می‌کردم. مادر آمد. گریه می‌کرد. _مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه. 🌷علی آقا گوشه‌ی حیاط گریه می‌کرد. خودش هم گریه‌ش گرفته بود. دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم می‌خواد دختر خوبی برای مادرم باشی.»   🌷....دستم را کشید، برد گوشه‌ی حیاط، گفت: «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشته‌م برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانواده‌ی شهید.... 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهيد حجت الاسلام مصطفی ردانی‌پور راوی: همسر شهید معزز 📚 کتاب "ردانی پور" انتشارات روایت فتح 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
🔸توی سن پانزده سالگی بود برای کمک به مسجد جمعه شب ها میرفت بهشت زهرا، توی سن نوجوانی وغرور ! 🔹وقتی بهش میگفتم مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، میگفت مامان خیلی لذت داره برا خدا گدایی کردن... 🔸مصطفي ازهمان نوجوانی درحال "خودسازی" بود و خیلی زجرکشید و اجرش رو دید ... 🌷 💐🍃🇮🇷🍃💐 @hasanalitorkian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا