eitaa logo
,🌹دوستان حسنیه کریم آل طه(ع),,🌹
162 دنبال‌کننده
580 عکس
1.4هزار ویدیو
0 فایل
مطالب گلچین قابل تأمل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 مردی در کوهستان سفر می‌کرد که سنگ گران قیمتی را در رودخانه‌ای پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. آن مرد کیف خود را باز کرد تا غذایش را با مسافر شریک شود. مسافرِ گرسنه، سنگ قیمتی را در آن کیف دید و بسیار از آن خوشش آمد و پس از کمی درنگ از آن مرد خواست که آن را به او بدهد! آن مرد بدون درنگ، سنگ را به او داد و از یکدیگر خداحافظی کردند. مسافر از این که شانس به او رو کرده بود بسیار شادمان شد و از خوشحالى سر از پا نمى‌شناخت. او مى‌دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى‌تواند راحت زندگى کند. بعد از چند روز مسافر برای پیدا کردن آن مرد به راه افتاد؛ بالاخره او را یافت و سنگ را به پس داد و گفت: خیلى فکر کردم! میدانم این سنگ چقدر با ارزش است، ولی آن را به تو پس مى‌دهم با این امید که چیزى را به من دهی که از آن ارزشمندتر است! آن مرد گفت چه چیزی؟! مسافر گفت اگر مى‌توانى، چیزی را به من بده که باعث شد چنان قدرتمند شوی که راحت از این سنگ دل بکنی و ‌آن را به من ببخشی. ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar♡••࿐
🔆 امام زمان (عج ) نورى بر دوش پدر  احمد بن اسحاق (وكيل امام حسن عسكرى در قم ) مى گويد: محضر امام حسن عسكرى عليه السلام رسيدم و مى خواستم درباره جانشين آن حضرت سؤال كنم . امام عليه السلام پيش از آن كه من سؤال كنم ، فرمود: اى احمد! خداوند متعال از لحظه اى كه آدم را آفريده تا روز قيامت ، زمين را از حجت خود خالى نگذاشته و نخواهد گذاشت و به ميمنت حجت الهى از اهل زمين گرفتاريها بر طرف مى شود، باران مى بارد و زمين بركاتش را خارج مى كند. عرض كردم : پسر پيامبر خدا! و جانشين پس از شما كيست ؟ حضرت با شتاب برخاست و به درون خانه رفت و بازگشت ، در حالى كه پسر بچه سه ساله اى را كه چهره اى همانند ماه شب چهارده داشت بر دوش ‍ گرفته بود. آنگاه فرمود: اى احمد بن اسحاق ! اگر نزد خداى متعال و حجتهاى او گرامى نبودى ، اين پسرم را به تو نشان نمى دادم ، همين پسرم همنام رسول خدا و هم كينه اوست . او كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند، همچنان كه پر ظلم و جور شده باشد. اى اسحاق ! مثل او در ميان امت من ، مثل خضر و ذوالقرنين است . به خدا سوگند او غايب مى شود، كه در زمان غيبت او كسى از هلاكت نجات نمى يابد مگر اينكه خداوند او را در عقيده به امامتش ثابت نگه دارد و موفق بدارد كه براى ظهور او دعا كند. عرض كردم : سرور من ! آيا نشانه اى در اين بچه هست كه قلب من به امامت او اطمينان بيشترى پيدا كند و بدانم كه او همان قائم بحق است ؟ در اين وقت ناگاه آن پسر بچه به سخن آمد و با زبان فصيح عربى فرمود: انا بقية الله ... من آخرين سفير الهى در روى زمين و انتقام گيرنده از دشمنان خدا هستم . سپس فرمود: اى احمد بن اسحاق ! اكنون كه با چشم خود، حجت حق را ديدى ، در جستجوى نشانه ديگرى مباش ! احمد بن اسحق مى گويد: شاد و خرم از محضر امام عسكرى عليه السلام اجازه گرفته ، بيرون آمدم . فرداى آن روز به خدمت امام عسكرى عليه السلام رسيدم ، عرض ‍ كردم : اى پسر رسول خدا! از عنايتى كه ديروز درباره من فرموديد (فرزند عزيزت با به من نشان داديد) بسيار شادمان شدم ، ولى نفرموديد علامتى از خضر و ذوالقرنين در اوست ، چه مى باشد؟ حضرت فرمود: منظورم غيبت طولانى اوست ...(1).(2) . 📚1-ب : ج 52 ص 25. 2- ب : ج 52 ص 25. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 امام حسن علیه السلام : بندگی و عبادت خداوند   درباره عبادت امام مجتبى عليه السلام روايت است كه آن حضرت در زمان خويش عابدترين، زاهدترين و برترين مردم به شمار مى‏رفت. هنگامى كه حج به جا مى ‏آورد، بسيارى از اوقات با پاى برهنه از مدينه تا مكه مى‏رفت. هر وقت به ياد مرگ مى ‏افتاد مى‏ گريست و اگر در حضورش سخن از قبر به ميان مى ‏آمد گريان مى‏ شد و چون به ياد قيامت و بر انگيخته شدن در محشر مى ‏افتاد اشك مى ‏ريخت و هر وقت به ياد عبور از صراط مى ‏افتاد گريه مى ‏كرد و هر گاه به ياد حضور مردم براى حساب در پيشگاه خدا مى‏ افتاد ناگهان فرياد مى‏ كشيد و از شدّت بيم و هراس از هوش مى ‏رفت و غش مى‏ كرد. هر زمان براى نماز آماده مى ‏شد، اعضايش از خوف خدا مى ‏لرزيد و هر وقت از بهشت و دوزخ سخن مى‏ گفت چون شخص مار گزيده مضطرب مى‏ گشت، آنگاه از خدا خواستار بهشت مى‏ شد و از آتش دوزخ به او پناه مى‏ برد و چون آيه ‏اى كه با «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»* شروع مى‏شود تلاوت مى ‏كرد، مى‏ فرمود: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ‏  بار خدايا! فرمانبردارم، فرمانبردار.«المناقب: 4/ 14؛ بحار الأنوار: 43/ 339، باب 16، حديث 13.». و نيز هنگامى كه مشغول وضو مى ‏شد اعضايش مى ‏لرزيد و چهره مباركش زرد مى ‏شد؛ وقتى كه مى ‏پرسيدند: چرا چنين حالى پيدا مى ‏كنى؟ مى‏ فرمود: سزاوار است كسى كه در برابر پروردگار عرش مى ‏ايستد، رنگش زرد و اعضايش دچار رعشه و لرزش شود. هر گاه به در مسجد مى‏رسيد روى به آسمان مى‏ كرد و مى ‏فرمود: خدايا! مهمان تو بر در خانه ‏ات ايستاده است؛ اى خداى بخشنده! گنهكار پيش تو آمده؛ اى خدا! اى مهربان! از گناهانم به خاطر بزرگواريت درگذر 📚«الأمالى، صدوق: 178، المجلس الثالث والثلاثون، حديث 8؛ عدة الداعى: 151؛ بحار الأنوار: 43/ 331، باب 16، حديث 1.». 📚منبع: اهل بیت  علیهم السلام (،عرشیان فرش نشین)،حسین انصاریان،انتشارات دارالعرفان،قم،ص124 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حکایت حضرت موسی علیه السلام و برخ الاسود هفت سال در بنى اسرائيل قحطى آمد، حضرت موسى عليه السلام با هفتاد هزار نفر بيرون رفتند تا دعا كنند كه باران بيايد. خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود: موسى! چگونه اجابت كنم دعاى جمعيّتى را كه غرق در گناه هستند و گناهان بر ايشان سايه افكنده است و با خباثت باطن و غير يقين مرا مى خوانند و خود را از مجازات من ايمن مى دانند. اى موسى! برگرد و برو به نزد يكى از بندگانم به نام برخ كه دعا نمايد، تا دعاى او را بپذيرم. حضرت موسى عليه السلام در پى برخ رفت و او را پيدا نكرد، تا اين كه روزى حضرت در كوچه اى عبور مى كرد، ناگهان به بنده سياه پوستى برخورد كرد در پيشانيش آثار سجده نمايان بود و چادر شبى به خود پيچيده و گوشه آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت به نور خدا او را شناخت و بر او سلام كرد و گفت: اسمت چيست؟ گفت: اسم من برخ است. حضرت موسى عليه السلام گفت: مدّتى در جستجوى تو بوديم، حال بيا برويم براى ما دعاى باران بخوان، برخ به ميان جمعيّت آمد و چنين دعا كرد: اللَّهُمَّ ما هذا مْن فِعالِكَ وَ ما هذا مِنْ حِلْمِكَ وَ مَا الَّذى بَدا لَكَ انْقَضَتْ عَلَيْكَ عُيُونُكَ أَمْ عانَدَتْ الرِّياحُ عَنْ طاعَتِكَ أَمْ نَفَدَ ما عِنْدَكَ أَمْ إِشْتَدَّ غَضَبُكَ عَلَى الْمُذْنِبينَ، الَسْتَ كُنْتَ غَفَّاراً قَبْلَ خَلْقِ الْخاطِئينَ، خَلَقْتَ الرَّحْمَةَ وَ أَمَرْتَ بِالْعَطْفِ أَمْ تَرينا أَنَّكَ مُمْتَنِعٌ أَمْ تَخْشى الفَوْتَ فَتُعَجِّلُ بِالْعُقُوبَةِ. خدايا! اين خشكى و قحطى كار تو نيست، و اين سخت گيرى بر بندگان از بردبارى تو نيست. چه آشكار شده بر تو كه چشمه هاى تو كم آب شده است؟! آيا بادها از فرمانبرى تو روگردان شده اند؟! يا آنچه نزد توست به پايان رسيده است؟! يا خشمت بر گنهكاران شدّت يافته است؟! آيا تو پيش از آفريدن معصيت كاران آمرزنده نبودى و رحمت را نيافريدى؟ مگر به مهربانى دستور ندادى؟ آيا مى خواهى با اين سخت گيرى شوكت خود را به ما نشان دهى، آيا مى ترسى فرصت از دست برود و ما نميريم، پس قبل از مردن ما در كيفر شتاب نمودى؟! هنوز برخ نرفته بود كه باران رحمت خدا سرازير شد، و بارش بنى اسرائيل را فرا گرفت. برخ در بازگشت به حضرت موسى عليه السلام گفت: ديدى چگونه با پروردگار مشاجره كردم و او چگونه با من لطف و انصاف نمود.» از بزرگترين الطاف الهى بر بندگان اين است كه اسرار عموم مردم را پنهان نگه داشته و باطن ها را بر يكديگر پوشيده مى نمايد تا از اسرار و نقشه هاى درونى آگاهى نيابند. بنابراين به زندگى و ارتباط در امور به گونه عادى مشغول هستند. اگر پرده كشى بر ظاهر اعمال انسان ها نبود؛ اجتماع متلاشى شده و كار به سختى مى كشيد و هيچ كس ميل و علاقه اى به رابطه قلبى نداشت و بيشتر بندگان خدا از اين نعمت نهانى آگاه نيستند و نمى دانند كه آبروى فردى و اجتماعى آنان در گرو رحمت الهى است. اگر روزى گوشه اى از اين پرده براى رسوايى يا آزمايش كنار رود، هيچ كسى قدرت زندگى با ديگران حتى با نزديكان خود را نخواهد داشت. 📚تسلیه العباد در ترجمه مسکن الفؤاد، شهید ثانی،(ترجمه حسین جناتی)، انتشارات آستانه رضویه، ص123 ** این حکایت در کتاب مهجه البیضاء، فیض کاشانی، ج8، ص81 نیز نقل شده است ✾📚 @Dastan 📚✾