🖤 سفره موسی بن جعفر (ع)
🤲 عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
از ما نگیرد کاش یا باب الحوائج را
هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد
🏴 ایام شهادت باب الحوائج #امام_موسی_کاظم «ع»
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
#دلخوشی_های_ما
وقتی پیامهای زیبای شما به دستمون میرسه😍
.
📘 هر چند کتاب #شهید_نوید_صفری تازه تمام شد، اما مگر اشک امان میدهد، غصه این داغ با هر صفحهای که خواندم تازه وتازهتر میشد...
😔 با تمام صفحات کتاب، نه، با تمام کلماتش گریستم، و اشک و اشکامان نمیداد...
🌷 شهید نوید یک نفر از بین خودمان بود با همه وسوسههای نفسانی،..
👌ولی جنگید وپیروز شد و از سیمهای خاردار نفس بالاخره عبور کرد...
🔖 چقدر شهید نوید در این دنیا دستش باز است...
کمک میکند، اصلاً انگار به قول خودش مانده که کارهای بر زمین مانده مردم رو حل کند....
🤲 با خواندن زیارت عاشورا وهدیه به روح پاکش حاجت روا شوید...
خدایا ما را به قافله شهدا برسان...
.
📚 قطعا این کتاب ها با زحمت های زیادی تولید و توزیع میشه که به دست شما مخاطبین عزیز برسه. وقتی که شما کتاب رو میخونید و نظرتون رو در موردش برامون میفرستین کلی انرژی میگیریم...
ــــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
#معرفی_کتاب
📚 #کتاب_شهید_نوید
روایتی از زندگی #شهید_مدافع_حرم_نوید_صفری
📖روایت زندگی پر از #خیر و #برکتی که 16تیر سال 1365 در محلهی تهرانپارس تهران، آغاز میشود و صحنهی آخرش در دل صحرای #بوکمال_سوریه، رقم میخورد. همانطور که خود #شهید_نوید آرزو کرده بود. همان طور #بیسر، همان طور بیسامان...
📗"شهید نوید" مجموعه #روایتهای #جذاب و خواندنی از زبان #خانواده، #دوستان و #همسرشهید است که در هر روایت بخشی از #خصوصیات بارز #اخلاقی شهید نوید را مطرح میکند.
📝قرار گرفتن عین متن دستنوشتههای شهید نوید در لابهلای روایتهای کتاب از خصوصیات ویژهی این اثر ارزشمند است که مخاطب را با فکر و اعتقاد شهید نوید به خوبی آشنا میکند.
شهید #نوید_صفری
📖 تعداد صفحات: ۲۰۸صفحه
🟢قیمت کتاب 100/000تومان
🔴قیمت باتخفیف: 95/000تومان
.......................................
@Yaa_zahraa18📲
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
⭕️ماجرای یک ازدواج متفاوت😳
📗 معرفی کتاب « #تب_ناتمام»
خاطرات جانباز #شهید_حسین_دخانچی به روایت مادر
✅ آن خانم به خواستگاری حاج حسین آمد و حسین شرایطش را پذیرفت! همسرش ماما بود، خودش درخواست کرده بود که با جانبازی ازدواج کند که درصد جانبازیاش بالا باشد. بنیاد هم حاج حسین را به او معرفی کرد. خانمش با یکی از مسئولان بنیاد شهید به خانه ما آمدند و با حاج حسین صحبت کردند. هرچه حاج حسین تلاش میکرد تا عروس خانم را از این امر منصرف کند، موفق نشد. حاج حسین میگفت من مانند یک نوزاد نیاز به مراقبت دارم، از صبح باید مشغول انجام امور من باشید و تمام کارها را با دقت انجام دهید... شرایط را برایش توضیح میداد. حاج حسین در انجام امورش خیلی دقیق بود، مثلاً دوست نداشت آبی که از لیوان میخورد، کمی روی گردنش بریزد، حساسیتها و دقت بالایی داشت، ما هم خودمان در خلال این چند سال یاد گرفته بودیم که چه کار کنیم.
بعد از صحبتهای حاج حسین با این خانم و توافق اولیه، یک سال و نیم طول کشید تا این خانم رضایت خانواده خود را جلب کنند. بعد از خواندن خطبه عقد هم، خانمشان بلافاصله به خانه ما آمد، میخواست خودش یاد بگیرد که چطور از حاج حسین پذیرایی کند و امور را در دست بگیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌺 قسمتی که خواندید، تنها بخشی از کتاب تب ناتمام بود.
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
🌷 نظر یکی از مخاطبین کتاب تب ناتمام
ـــــــــــــــــــــــــــــ
👌 با تمام تعریفهایی که از این کتاب، شنیده بودم، ترغیب شدم که کتاب چاپی را تهیه کنم و بخوانم
کتاب چند روز پیش بدستم رسید و من با عشق طی یک روز (که تازه یک وعده از یک روز را هم، شام مهمان داشتم) خواندم...
تمام وجودم درد شد و از چشمم چکید😢
چقدر در دنیای آنها
عشق و محبت خالصانه
همدلی و همدردی
گذشت و ایثار
پاکی و صداقت
رضایت و تسلیم قلبی
صبوری و مقاومت
امید و آرامش
شاکر بودن
....
💯موج میزد
چیزی که متاسفانه در دنیای ما جای بسیاریش خالیه...
🥀اگر یک شهید یک بار شهید میشه، اما یه جانباز لحظه به لحظه شهید میشه و مادرش هم لحظه به لحظه مادر شهید 😭
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
#تب_ناتمام🌱
[روایتی عاشقانه از یک مادر که برای حفظ فرزندش دست به هر کاری میزند]
تب ناتمام» روایتی مادرانه از #عشقی است که ۱۷سال،شهلا منزوی، مادر جانباز شهید حسین دخانچی بردوش کشیدهاست. خطوط این کتاب به قلم زهرا حسینی مهرآبادی نوشتاری از خاطرات روزهای کودکی، یادگاریهای میدان رزم و نقشی از صبر و سرفرازی مجاهد دفاع مقدس است که سال ۱۳۶۷ در عملیات بدر قطع نخاع و در سال۱۳۸۱ مسافر آسمان شد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
🟢قیمت کتاب 75/000ت
🔴قیمت با تخفیف 70/000ت
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
#باغ_حاج_علی📚
کتاب باغ حاج علی از ارسال اول به جبهه آغاز شده است. این کتاب با خرد جمعی که در جبهه حاضر بوده است، نوشته شده و به دست آمده است و مرور خاطرات آنها با ترکیبی است. این خاطرات شامل عملیات کربلای ۸ هم میشود.
نام این کتاب به یاد فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به نام « #حاج_علی_فضلی» بهوسیلهٔ «مهدی سلحشور» انتخاب شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
✓قیمت کتاب 150ت
♡قیمت با تخفیف 135ت
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
#بریده_کتــــــاب 📚
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال پر از آب و برف بود و به سختی میتوانستیم حرکت کنیم، سرما هم فشار میآورد. با خودم گفتم: «خدایا، کاش شهید بشم تا از این سرما نجات پیدا کنم!» از شدت سرما دستهایم کبود شده بود و حتی نمیتوانستم گلنگدن اسلحه را بکشم. به قدری دستهایمان یخ زده بود که اسلحه را به زمین تکیه میدادیم و گلنگدن را با پا میکشیدیم. حتی نمیتوانستیم اسلحه را از ضامن خارج کنیم، با سنگ روی ضامن میزدیم تا جابهجا شود. نمیدانستیم سرنوشتمان چه خواهد شد.
ناگهان سعید طاهرخانی از بین جمع بلند شد و کنار یک جنازه رفت و آرام آن را جابهجا کرد. درست زیر جنازه یک گلوله آرپیجی بود. جنازه از کی آنجا بود؟! نمی دانستیم، اما به بدنه گلوله گلهای خشک چسبیده بود. سعید سرنیزهای در آورد و شروع کرد به تراشیدن گلهای روی گلوله آرپیجی تا بتواند آن را در قبضه جا بزند. هیچ فرصتی نداشتیم و دل توی دلمان نبود. سعید ایستاد و در همان تاریکی شب قرآنی را مقابل صورتش گشود و شروع کرد به خواندن دعا.گاهی به آسمان نگاه میکرد و گاه به قرآن. نفسها در سینهها حبس شده بود. یکی دو دقیقهای طول کشید. سید جلال از کوره در رفت و گفت: «برادر، اگه نمیزنی، بده من بزنم! عراقیا رسیدنها! یالاعجله کن!»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
https://abzarek.ir/service-p/msg/1440876
جانم؟!
گپ و گفتی، سوالی، انتقادی، پیشنهادی!؟
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
میگفت:
-بعضی از آدمها به طور ِبیرحمانهای خوبن(:
#ارسالی_اعضا
۱۶ بهمن ۱۴۰۲