#معرفی_کتاب
#فـــدک
📎📚کتاب فدک در تاریخ یکی از #عمیقترین و #دقیقترین کتابهایی است که در تحلیل بخشی از زندگانی #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها به نگارش درآمده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🦋ــــــــــــــــ
🔸فدک در این کتاب نقش تنهای تنومند از پژوهشی پُرشاخه را ایفا میکند؛ پژوهشی که در ۵ فصل سامان مییابد و با نظمی خاص افزون بر نقل و نقد دقیق ماجرای #فدک، به موضوعاتی عمیقتر در اندیشۀ دینی نیز میپردازد؛ تاآنجاکه شاید بتوان گفت که اساساً صدر فدک را بهمثابه دستمایهای برای بررسی نوع برداشت مسلمانان صدر اسلام از معنای دین، برگزیده است و ازاینرو همانقدر که این کتاب ماهیتی تحلیلیتاریخی دارد، میتواند پژوهشی در حوزۀ فلسفۀ دین نیز قلمداد شود.
ــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــ
@hasebabu
1️⃣علامه شهید سید محمدباقر صدر در فصل اول کتاب با نگارشی #خیالانگیز و #تصویرپرداز، چکیدهوار اشارهای به شرححال #حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها پس از #پیامبر صلیاللهعلیهوآله میکند و حرکت او برای ستیز درباره #فدک را به نمایش میکشد.
2️⃣در فصل دوم گزارشی دقیق و تفصیلی از آنچه بر فدک در طول تاریخ گذشته بهدست میدهد و با دلایلی انکارناشدنی اهمیت و جایگاه مادی و معنوی فدک را تبیین میکند.
ــــــــــــــــــــــــ📖ـــــــــــــــــــــ
@hasebabu🌱
#معرفی_کتاب
#نامیـــــرا
این اثر درباره دختر و پسری جوانی است که بین سرداران بزرگ برای حمایت از امام حسین (ع) و یزید تردید دارند؛ در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلال های مختلف به حقانیت امام حسین (ع) پی می برند.
ـــــــــــــــــــــــ📖ـــــــــــــــــ
#بریـــــده_ی_کتـــــاب
((ربیع آرام به او نزدیک شد و به کنایه سخن گفت:«از هانی نپرسیدی که چرا مسلمانان خون یکدیگر را میریزند تا دین رسول خدا را یاری کردهباشند؟! در حالیکه رسول خدا جز با مشرکان و کفار نمیجنگید؟!»▫️❗️
سلیمه انتظار چنین سخنی را از ربیع داشت و پیدا بود پیش از این نیز با یکدیگر بسیار گفتگو کرده بودند. خونسرد سر بلند کرد و به ربیع نگریست و گفت: «پرسیدم!»
اما ربیع انتظار این پاسخ را نداشت. پرسید:
«خب چه گفت؟»
«گفت بنیامیه از دین خدا بهره نمیگیرند، مگر آنچه آنها را به دنیا نزدیک میکند. آنها در عمل فرمان خدا را بر خود مشتبه میسازند تا عذری برای گناهانشان داشته باشند.»))🖇
✍🏻نویسنده:صادق کرمیار
▫️ناشر:کتاب نیستان
▫️رده سنی/مخاطب:عمومی
▫️قالب کتاب:رمان
📖تعداد صفحه:۲۳۴
ـــــــــــــــــــــــــــ🦋ـــــــــــــــــــ
📚قیمت کتاب ـــــــــــــــــــ.94,000
🎁خرید از ما با تخفیف ـــــــ :84,600
ــــــــــــــــــــــــــ🎁ـــــــــــــــــ
@hasebabu
هدایت شده از دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#معرفی_کتاب
#دختر_مو_شرابی»
داستانی تاریخی براساس سرگذشت تمام #دختران_ایرانی است.
همان کسانی که پشت دیوارهای مصلحت اندیشی و ساده انگاری قربانی شدند، اما همچنان پرچمدار تغییرات چشمگیر هستند، تغیراتی بزرگ که بخش کوچکی از آن را محمد حسینزاده از دوره قاجار تا به امروز برایمان روایت میکند.
هشت فصل این کتاب همگی با حضور دختران تحریر میشود، دختر گرجی، دختر میرزا، دختر قجری، دختر مشروطه، دختر نوغان، دختر کُرد، دختر شهرنو، دختر موشرابی و... که هر چند خط و چند بند و چند فصل کتاب را در دست گرفتهاند تا تکه ای از حقیقت را به زیبایی لطیف کلمات به تصویر کشند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
@hasebabu
هدایت شده از دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#بریده_کتــــــاب 🎀
#دختر_مو_شرابی
(آقا بهرام مقابل اجنبی و اجنبیپرست اگه سرت بالا نباشه، اگه سینت جلو نباشه، اگه عزت نداشته باشی، زمینت میزنن! نه اینکه جسمت رو بزنن که باکی نیست! آبروت رو زمین میزنن، عزتت رو بر باد! من تو این سید عزت میبینم! این سید خونش برای این ملت به جوش اومده! غیرت فرهاد داره این سید برای شیرینهای این مملکت تا دست دراز اجنبی و اجنبیپرست رو قطع کنه! آقا بهرام طناب دار یا جوخهٔ اعدام برای من شیرینتره تا ذلت تهمت به پسر حضرت زهرا(س)!
هدایت شده از دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#دختــر موشرابی
قیمت ـ80/000تومان 🦋
خرید از ما با تخفیف72/000🎁
#معرفی_کتاب
#گلستان_یازدهم
<بهناز ضرابیزاده> در این کتاب با قلمی روان از خاطرات پناهیروا، بعد از شهادت #علی میگوید. از فرزندش که بعد از شهادت همسرش به دنیا آمد. از خصوصیات اخلاقی و #سبک_زندگی_شهید_علی_چیتسازیان، و از زندگی خانواده ای جنگزده در همدان. #گلستان_یازدهم، خاطرات مستند و وضع حال روحی خانوادههایی است که در روستاهای جنگ زده فرزندان خود را به جبهه فرستادند و هرگز دوباره درآغوش نگرفتند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ــــــــــــــــــــــ
قیمت کتاب 85/000تومان
خرید ازماباتخفیف76500تومان
ــــــــــــــــــــــــ🦋ـــــــــــــــــــ
ثبت سفارش👇
@Yaa_zahra18✍
@hasebabu📚
ــــــــــــــــــــــــــ
#بریـــــده_ی_کتـــــاب 📖
#گلستان_یازدهـــم
همین که میدانستم توی آن اتاق است و دارد نفس میکشد برایم کافی بود❣. آرام شدم. دلم میخواست در آن حالت زمان متوقف بماند و هرگز جلو نرود. هرگز...💔
اما عقربههای ساعت 🕟با من سر لج داشتند از همیشه تندتر میچرخیدند، میچرخیدند و میچرخیدند، ساعت شد دو وربع. دست روی شانههایش گذاشتم و آرام شانهاش را تکان دادم و گفتم: (علی، علی آقا جان بیدار شو)...
.خیابان بی انتها را به سرعت طی کردیم. کسی چیزی نمیگفت. همه با بهت و سکوت از پشت شیشههای ماشین به زمینهای پوشیده از برف نگاه میکردیم. 😞کمی بعد، ته آن خیابان، کانتینری پیدا شد، پشت کامیونی بزرگ. چند ماشین پاترول سپاه هم دور و برش پارک شده بود. چند نفر از آمبولانس پیاده شدند و رفتند جلوی کانتینر. ما هم از ماشین پیاده شدیم. درِ یخچال کانتینر را باز کردند. تابوت را پایین آوردند. حاج صادق با قدی خمیده و شانههای پایین افتاده جلو رفت. آقا ناصر دوید و تابوت را در آغوش گرفت. مادر دستم را گرفته بود. درِ تابوت را باز کردند. منصوره خانم نالید: «الهی قربانت برم! مادرت بمیره علی! دیشب اینجا خوابیدی عزیزم!...» همه به گریه افتادند. مادر به هقهق افتاد. بیاعتنا به کسانی که دور و برمان ایستاده بودند گریه میکردم.»..😭.
ــــــــــــــــــــــــــــ🥀ــــــــــــــــــــــ
@hasebabu