eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
576 ویدیو
3 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
برایم دنیای ِ تازھ‌ای است ؛ حرف‌‌ها و کارهای تازه . جوری جذب نوشته‌هایش می‌شوم که اگر بیخ گوشم توپ بترکانند ، حالی‌ام نمی‌شود. همانند آدم تشنه‌ای که بہ آب رسیده باشد ، هر جمله برایم یک جرعه آب گوارا است ؛ آب خنک ، صاف و زلال که بھ من جـآن می‌دهد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
اگر زیاد بخوانید، شما را کتاب‌خوانده به حساب می‌آورند😌؛ اما اگر زیاد تلویزیون نگاه کنید، شما را تلویزیون‌دیده خطاب نمی‌کنند🚶‍♂ @hasebabu
تمام آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست، ده‌ها 📚 می‌شود اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است: دوستت دارم... ـــــــــــــــــــــــ شبتون بخیر رفقا❥ مراقب خوبیهاتون باشین♡ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌دانی چرا این ها📚 آن‌قدر اهمیت دارند؟ زیرا، جان دارند💚. به عقیده من، جان یعنی کیفیت، یعنی جنس، یعنی بافت. این را می‌توان زیر میکروسکوپ🔬 برد و دید که تار و پود دارند📖. از زیر شیشه‌ی میکروسکوپ می‌توانی زندگی را ببینی که با سرعتی بی پایان از گذشته تا به امروز در جریان است.📝 سلام رفقای جان روزتون بخیر@hasebabu
مساله این نیست که خرید 📚 چقدر گرون تموم میشه،🤷‍♂ مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه!😉 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــ♡ـــــــــــــــ ♡ــــــــــــــــــــ ♡ــــــــــــــ صبــــــــح باشد، خــــــــــــدا باشد خــــــــــــــورشید باشد، تـــــــــــــــــــــــو باشی... دیگر چه می‌خواهم از زندگی؟ 😉راستی! دو فنجان چای و یک هم لطفا...|ꯁ ـــــــــــــــــــــــــــــ♡ـــــــــــــــــــ روزت بخیر رفیق جان مراقب خودت و خوبیهات باش♡✓ راستی ببین خدا بهت فرصت دوباره ی زندگی داده و سلامتی ✓ پس همین الان بگو خدایاااا شکرت ☆♡ @hasebabu
📚 دوست بی‌جایگزین ! 📗 هر چقدرم تکنولوژی پیشرفت کنه نیاز ما به کتاب کم نمیشه که هیچ، زیادم میشه!😉 📲 اصلا تکنولوژی هم خودشو با کتاب شارژ می‌کنه!🙃 📚
بین بچه‌ها احمد بیشتر از همه با پول توجیبی‌اش 📚 می‌خرید و برای اینکه آن‌ها را به ما بدهد ازمان پول می‌گرفت. ⭕️می‌گفت: "شما با پول‌هاتون خوراکی می‌خرید و من همهٔ پولم رو کتاب می‌خرم. حالا می‌خواید زرنگی کنید و کتاب مجانی بخونید؟" یک ریال می‌دادیم و کتاب‌هایش را امانت می‌گرفتیم و بعد از خواندن باید تمیز و تانخورده به او برمی‌گرداندیم. بعضی روزها هم با بچه‌های همسایه دایره‌وار می‌نشستیم و احمد مثل نقال‌ها وسط می‌ایستاد و داستان‌های کتابش را با شور و حرارت برایمان می‌خواند. داستان‌هایی حماسی از جنگ رستم و سهراب و یا دلاوری‌های مختار. ــــــــــــــــــــــ 📚 🦋 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
با که مانوس شوی،« » می‌شود بخشی از تفریحاتت. تفریحی که هم تو را سرِحال می‌آورد و هم تو را بزرگ می‌کند، و عمیق...😉 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام رفیقم، جانِ دلم روزت بخیر و نیکی💚 @hasebabu
گاهی روایت هایی می آیند که شرحشان درد است؛ درد واقعی.. دردهایی نشسته بر شانه های واقعیت و واقعیت گرایی.😢 تارشان از غرور است و پودشان از رنج مدام رج می خورد. این که می گویم غرور، واقعا غرور است. همان سرِ افراشته و قلبِ مطمئن. اوج غرور است که زن باشی و طوری پای کار بمانی که جز تو از هیچ کس برنیاید. می بینی و می مانی و دم نمی زنی تا خون بشود به دلت.💔 حوض خون همان خونِ دل است.. 📖| برگی از چند دقیقه آرام می شدم، دوباره با دیدن لباسی ترکش خورده به مادرهای شهدا نگاه می کردم و می زدم زیر گریه😭. غصهٔ دو سه سال جنگ و ترس از ماندن زیر آوار، گوشهٔ دلم بود😢. ولی دیدن لباس های خونی هزار برابر سخت تر از آن همه ترس و اضطراب بود. آن روز آن قدر گریه کردم که چشم هایم شدند کاسه خون........ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
ــــــــــــــــــــــــــــ شما مولف زندگیتان هستید ! طوری آن را بنویسید که در آخرت [ از خواندن آن اشک نریزید ] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
✂️گزیده برای زین أب: «بعضی شب ها در حیاطِ روبه روی حرم می نشستیم و با هم درس های کلاس را مباحثه می کردیم. به من می گفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده»! 💌آن قدر دوستش داشتم که هر چه می گفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین ها را تکرار کردم. یک دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف»! طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش». اصرار کردم که این کاررا بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی کفن؟!» - روایت‌زندگی‌شھید‌محمد‌بلباسیـ ـــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به گمان من یکی از و تنبلی‌ها،تنبلی در خواندن است. هرچه هم انسان به این تنبلی میدان بدهد، بیشتر می‌شود. ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
مساله این نیست که خرید 📚 چقدر گرون تموم میشه،🤷‍♂ مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه!😉 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آن‌قدر برای پدرم کتاب می‌خواندم که سرم گیج می‌رفت... 🔹خاطرۀ شنیدنی انقلاب♡ از انس و علاقه پدرشان به 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
گاهی روایت هایی می آیند که شرحشان درد است؛ درد واقعی.. دردهایی نشسته بر شانه های واقعیت و واقعیت گرایی.😢 تارشان از غرور است و پودشان از رنج مدام رج می خورد. این که می گویم غرور، واقعا غرور است. همان سرِ افراشته و قلبِ مطمئن. اوج غرور است که زن باشی و طوری پای کار بمانی که جز تو از هیچ کس برنیاید. می بینی و می مانی و دم نمی زنی تا خون بشود به دلت.💔 حوض خون همان خونِ دل است.. 📖| برگی از چند دقیقه آرام می شدم، دوباره با دیدن لباسی ترکش خورده به مادرهای شهدا نگاه می کردم و می زدم زیر گریه😭. غصهٔ دو سه سال جنگ و ترس از ماندن زیر آوار، گوشهٔ دلم بود😢. ولی دیدن لباس های خونی هزار برابر سخت تر از آن همه ترس و اضطراب بود. آن روز آن قدر گریه کردم که چشم هایم شدند کاسه خون........ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
✂️گزیده برای زین أب: «بعضی شب ها در حیاطِ روبه روی حرم می نشستیم و با هم درس های کلاس را مباحثه می کردیم. به من می گفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده»! 💌آن قدر دوستش داشتم که هر چه می گفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین ها را تکرار کردم. یک دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف»! طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش». اصرار کردم که این کاررا بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی کفن؟!» - روایت‌زندگی‌شھید‌محمد‌بلباسیـ ـــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🦋 📕 .... کتابخون همیشگی مون از ❤️ ، رسولی ست که زندگی را در دستانت به تماشا می گذارد تا لحظه های تنهایی ات را با خویش خلوت کنی و دل به معبود بسپاری.... مبارکتون باشه مهربون❤️ @hasebabu
✂️گزیده برای زین أب: «بعضی شب ها در حیاطِ روبه روی حرم می نشستیم و با هم درس های کلاس را مباحثه می کردیم. به من می گفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده»! 💌آن قدر دوستش داشتم که هر چه می گفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین ها را تکرار کردم. یک دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف»! طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش». اصرار کردم که این کاررا بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی کفن؟!» - روایت‌زندگی‌شھید‌محمد‌بلباسیـ ـــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
گاهی‌وقتا‌دل‌بریدن‌از‌یہ‌سری‌چیزای‌ِخوب باعث‌میشہ‌چیزای‌بهتری‌رو‌بدست‌بیاری:) 🌱 -------------------------------------------------
تمام آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست، ده‌ها 📚 می‌شود اما تمام چیزی که در دلم هست فقط دو کلمه است: دوستت دارم... ـــــــــــــــــــــــ شبتون بخیر رفقا❥ مراقب خوبیهاتون باشین♡ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
✂️گزیده برای زین أب: «بعضی شب ها در حیاطِ روبه روی حرم می نشستیم و با هم درس های کلاس را مباحثه می کردیم. به من می گفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده»! 💌آن قدر دوستش داشتم که هر چه می گفت، برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همین ها را تکرار کردم. یک دفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از این جا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف»! طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش». اصرار کردم که این کاررا بکنیم. غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بی کفن؟!» - روایت‌زندگی‌شھید‌محمد‌بلباسیـ ـــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌دانی چرا این ها📚 آن‌قدر اهمیت دارند؟ زیرا، جان دارند💚. به عقیده من، جان یعنی کیفیت، یعنی جنس، یعنی بافت. این را می‌توان زیر میکروسکوپ🔬 برد و دید که تار و پود دارند📖. از زیر شیشه‌ی میکروسکوپ می‌توانی زندگی را ببینی که با سرعتی بی پایان از گذشته تا به امروز در جریان است.📝 سلام رفقای جان روزتون بخیر@hasebabu
💠 ✅ شاعر لحظات عاشقانه جوانان امروزه فاضل نظری است. با هر مجموعه غزل تازه‌اش اندازه چند چاپ مردم صف می‌کشند. 🔴 مجموعه کتاب های فاضل نظری 🔸 قیمت: 145/000 تومان 👈 130/000🎁 🔸 قیمت: 115000 تومان 👈 110/000🎁 🔸 قیمت: 140/000تومان 👈 130/000🎁 🔸 قیمت: 115/000 تومان 👈 110/000🎁 🔸 قیمت: 125/000 تومان 👈 115/000🎁 🔸 قیمت: 125/000 تومان 👈 115/000🎁 🔸 قیمت: 115/000تومان 👈 110/000🎁 — — — — — — — — — — — —
اگر زیاد بخوانید، شما را کتاب‌خوانده به حساب می‌آورند😌؛ اما اگر زیاد تلویزیون نگاه کنید، شما را تلویزیون‌دیده خطاب نمی‌کنند🚶‍♂ @hasebabu