eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
685 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌حق..:)🍂 پسرک‌فلافل‌فروش این قسمت _._._._._ اوایل کار بود به سختی مشغول جمع آوری خاطرات شهید هادی بودیم . شنیدم که قبل از ما چند نفر دیگر از جمله دونفر از بچهای مسجد موسی ابن جعفر (ع) چند مصاحبه با دوستان شهید گرفته اند. سراغ آنهارا گرفتم بعداز تماس تلفنی قرار ملاقات گذاشتیم . سید علی مصطفوی و دوست صمیمی او هادی ذوالفقاری با یک کیف پر از کاغذ آمدند . سید را ازقبل میشناختم . مسئول فرهنگی مسجدبود و بسیار دلسوزانه فعالیت میکرد اما هادی را برای اولین بار می دیدم. آنهاچهارمصاحبه انجام داده بودند که متن آنرا به من تحویل دادند بعد درباره ی شخصیت شهید ابراهیم هادی صحبت کردیم . دراین مدت هادی ذوالفقاری ساکت بود بعد روکرد به من و گفت : شرمنده ! ببخشید میتونم مطلبی رو بگم ؟ گفتم بفرمایید. هادی باهمان چهره ی باحیا و دوست داشتنی گفت : قبل ازما و شما چند نفر دیگر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم هادی رفتند اما ، هیچ کدام به چاپ کتاب نرسید ! شاید دلیلش این بوده که میخواستندخودشان را درکنار شهید مطرح کنند . بعد سکوت کرد. همین طورکه با تعجب نگاهش میکردم... همین طور که با تعجب نگاهش میکردم ادامه داد... خواستم بگویم همینطور که این شهید عاشق گمنامی بوده شماهم سعی کنید که.... حرفش را تا اخر خواندم از این دقت نظراوخیلی خوشم آمد. این برخورد اول سرآغاز اشنایی من و هادی ذوالفقاری شد . بعد از آن بارها از او برای برگزاری یادواره شهدا خصوصا شهید ابراهیم هادی کمک گرفتیم. اوجوانی فعال ، کاری ، پرتلاش اما بدون ادعا بود. هادی بسیار شوخ طبع و خنده رو و در عین حال زرنگ و قوی بود. ایده های خوبی در کارفرهنگی داشت اما دوست داشت گمنام باشد دلش نمیخواست مطرح شود. مدتی با چاپخانه های اطراف میدان بهارستان همکاری میکرد . پوسترها و برچسب های شهدارا چاپ میکردزیر بیشتر این پوسترها به توصیه ی او نوشته بودند : جبهه ی فرهنگی علیه تهاجم فرهنگی-گمنام رفاقت ما با هادي ادامه داشت. تا اينكه يك روز تماس گرفت. پشت تلفن فرياد ميزد و گريه ميكرد! بعد هم خبر عروج ملكوتی سيد علی مصطفوی‌را به من داد. سال بعد همه‌ی دوستان را جمع كرد و تلاش نمود تا كتاب خاطرات سيد علی مصطفوی چاپ شود. او همه‌ی كارها را انجام ميداد اما ميگفت: راضی نيستم اسمی از من به ميان آيد.... ادامه‌دارد... 📚 ┏━🕊⃟📚━┓ @hasebabu ┗━🌿━
هرکاری می‌تونی بکن، که گناه نکنی! وقتایی که موقعیت گناه پیش میاد... دقیقا قافله کربـلای حسین ِ زمان روبروت و یه دره عمیق خطرناک پشت سرت! اگه به گناه بله بگی، به هل من معینِ مهدیِ فاطمه(س) نه گفتی! +مهدی جان💔! من سرم گرم گناه است سرم داد بزن سینه‌ات سخت به تنـگ آمده فریاد بزن شبتون بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 راستی دردهایم کو؟ چرا من بی خیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟🥺 نکند خوابم؟ چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟🍃
یک شب از برادرم سوال کردم چطور اینقدر تغییر کردی🤔؟ گفت: کتابی هست به نام معراج السعاده🕊️. واقعاً اگر کسی می خواهد به معراج برسد یا به سعادت برسد باید هر شب یک صفحه از این کتاب را بخواند.🍃 بعد کتاب خودش را آورد و از روی کتاب برای ما می خواند و می گفت به این توصیه ها عمل کنید تا به سعادت برسید.☝🏻 مثلاً یک شب می گفت: سعی کنید سکوت 🤫شما بیشتر از حرف زدن باشد. هر حرفی می خواهید بزنید🗣️ فکر کنید که آیا ضرورت دارد یا نه؟!🤷🏻‍♂️ بی دلیل حرف نزنید که خیلی از صحبت های ما به گناه و دروغ و ... ختم می شود.❌ ★ برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش ـــــــــــــــــــــ کتاب معراج السعاده📘
کسی که نگران زندگی وعاقبت به خیریش باشه حتما نمازشو میخونه…👌🏻 حتی اگه گناه هم کردی بازم نمازتو بخون. نمازتــــو تــــــرک نکـــن.⚠️ حتی اگه حوصله نداشتی، بازم بخون هرکاره هستی ؛نمازتو بخون ✨ نماز نخوندن خط قرمزت باشه… همین نماز یه روز نجاتت میده😇 یه جاهایی  بهت کمک میکنه که خودتم نمیونی از کجا بودخودتم تعجب می کنی🍃 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•🕊•⊱ سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد ⊰•🕊•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
بسم‌حق..:)🍂 #پارت‌1 پسرک‌فلافل‌فروش این قسمت #گمنامی _._._._._ اوایل کار بود به سختی مشغول جمع آوری
بسم‌حــــق...:)🍂 پسرک‌فلافل‌فروش _._._._._ كتاب همسفرشهدا منتشر شد. بعد از سيد علی، هادی بسيار غمگين بود. نزديكترين دوست خود را در مسجد از دست داده بود. هادی بعد از پايان خدمت چندين كار مختلف را تجربه كرد و بعد از آن، راهی حوزه‌ی علميه شد.... تابستان سال 1391 در نجف، گوشه‌ی حرم حضرت علی 7 او را ديدم،يك دشداشه‌ی عربی پوشيده بود و همراه چند طلبه‌ی ديگر مشغول مباحثه بود. جلو رفتم و گفتم: هادی خودتي؟! بلند شد و به سمت من آمد و همديگر را در آغوش گرفتيم. با تعجب گفتم: اينجا چيكار ميكنی؟ بدون مكث و با همان لبخند هميشگی گفت: اومدم اينجا برا شهادت! خنديدم و به شوخی گفتم: برو بابا، جمع كن اين حرفا رو، در باغ رو بستند، كليدش هم نيست! ديگه تموم شد. حرف شهادت رو نزن. دو سال از آن قضيه گذشت. تا اينكه يكی ديگر از دوستان پيامكی برای‌من فرستاد كه حالم را دگرگون كرد. او نوشته بود:هادی ذوالفقاری، از شهر سامرا به كاروان شهيدان پيوست...! برای شهادت هادی گريه نكردم؛ چون خودش تأكيد داشت كه اشك را فقط بايد در عزای حضرت زهرا {س} ريخت. اما خيلی درباره‌ی او فكر كردم. هادی چه كار كرد؟ از كجا به كجا رسيد؟ او چگونه مسير رسيدن به مقصد را برای خودش هموار كرد؟ اينها سؤالاتی است كه ذهن من را بسيار به خودش درگير نمود. و براي پاسخ به اين سؤالات به دنبال خاطرات هادی رفتيم. اما در اولين مصاحبه يکی از دوستان روحانی مطلبی گفت که تأييد اين سخنان بود. او برای معرفی هادی ذوالفقاری گفت: وقتی انسانی کارهايش را برای خدا و پنهانی انجام دهد، خداوند در همين دنيا آن را آشکار ميکند. هادی ذوالفقاری مصداق همين مطلب است. او گمنام فعاليت کرد و مظلومانه شهيد شد. به همين دليل است که بعد از شهادت، شما از هادي ذوالفقاری زياد شنيده‌ای و بعد از اين بيشتر خواهی شنيد.... ادامه دارد... 📚 ┏━🕊⃟📚━┓ @hasebabu ┗━🌿━