دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
🔶 ۹ پیشنهــــــاد خواندنی 🔶
♦️کتاب «حوض خون»
♦️کتاب «عزیز خانوم»
♦️کتاب «مادر ایران»
♦️کتاب «نعمت جان»
♦️کتاب «دختر تبریز»
♦️کتاب «ماهم جنگیدیم»
♦️کتاب «مرضیه»
♦️کتاب «نان سالهای جنگ»
♦️کتاب «روز آزادی زن»
🔶با 20 درصد تخفیف😍💥
⸤ Eitaa.com/hasebabu ⸣
#انتشارات_راه_یار #کتب_پر_فروش
#معرفی_کتاب
کتاب قصہۍ دلبری ، نوشتهۍِ
محمدعلیجعفری داستانزندگی
وشھادتشهیدمحمدحسینمحمدخانی
به روایت همسرش، مرجان درعلۍ است .
ـــــ ــــــــــ ـــــ ــــــــــ ـــــ ــــــــــ ـــــ
کتاب قصهی دلبری، روایتی متفاوت و خواندن
از زندگی شهید محمدحسین محمدخانے است.
او از فعالان بسیجدانشجویی بود ودرعلمیاتهای
تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت میکرد،
کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این
شهید است.کههمسرشاز روزهای آشنایی در
بسیجدانشجویی تا روزهای پس از شهادت او
را بازگو میکند.او با ماجراهایی که در دانشگاه
داشتند کتاب قصه دلبری را آغاز میکند و از
خواستگاریهای پی در پی او میگوید. تا به
زمانی که میرسد که نظرش عوض میشود و
تصمیم میگیرد که به این خواستگار جواب مثبت بدهد ...
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#پارت15 پسرکفلافلفروش اینقسمت#امربهمعروف _._._._._._ هادی پسری بود كه تک و تنها راه خودش را ادا
بسمحق...🍂
#پارت16
پسرکفلافلفروش
ادامه#امربهمعروف
_._._._._._
شخصی در محل ما ساکن بود که هيکل درشتی داشت. چفيه ميانداخت و شلوار پلنگی بسيجی ميپوشيد. اخلاق درستی هم نداشت، اهل همه جور خالفی بود.
او به شدت با مردم بد برخورد ميکرد. به مردم گير ميداد و اين لباس او باعث ميشد که خيلیها فکر کنند که او بسيجی است!
هادی يک بار او را ديد و تذکر داد که لباسترا عوض کن. اما او توجهینكرد.
دوباره او را ديد و به آن شخص گفت: شما با پوشيدن اين لباس و اين برخورد بدی که داريد، ديد مردم را نسبت به بسيج و نظام و رهبر انقلاب بد ميکنيد.
هادی ادامه داد: مردم رفتار شما را کهميبينند نسبت به نظام بد بين ميشوند.
بعد چفيه را از دوش او برداشت و به وی تذکر داد که ديگر با اين لباس و
اين شلوار پلنگی نگردد.
بار ديگر با شدت عمل با اين شخص برخورد كرد. ديگر نديديم که اين شخص با اين لباس و پوشش ظاهر شود و مردم را اذيت كند.
البته بايد يادآور شويم که هادی در پايگاه بسيج، تحت تأثير برخی افراد، كمی تند برخورد ميكرد.
او در امر به معروف و نهی از منکر شدت عمل به خرج ميداد. مثل همان رفقايی كه داشت.
اما بعدها ديگر از او شدت عمل نديديم. امر به معروف او در حد تذکر زبانی خلاصه میشد.
ادامه دارد...
#پسرک_فلافل_فروش
#شهدا
#امام_زمان
#حجاب
#شهید_هادی_ذوالفقاری
┏━🕊⃟📚━┓
@hasebabu
┗━🌿━
#پارت17
پسرکفلافلفروش
اینقسمت#اهلکار
_._._._._
بعضی از دوستان حتی برخی از بچههای مذهبی را ميشناسيم كه اخلاق خاصی دارند!
كارهايی كه بايد انجام دهند با كندی پيش ميبرند. جان آدم را به لب
ميرسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند.
اگر كاری را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم.
دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبی تمام شود.
اين معضل در برخی از نهادها و حتی برخی مسئولان ديده ميشود.
برخی افراد هم هستند كه وقتی بخواهند كاری انجام دهند، از همهی عالم و آدم طلبكار ميشوند.
همهی امكانات و شرايط بايد برای آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك
كوچكی پيدا كنند.
اميرالمؤمنين علی در بيان احولات يكی از دوستانشان كه او را برادر
خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كمهزينه بود.
اين عبارت مصداق كاملی از روحيات هادی ذوالفقاری به حساب ميآمد.
هادی به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود.
اهل كار بود. به كسي دستور نميداد. تا متوجه ميشد كاری بر زمين مانده، سريع وارد گود ميشد.
بارها ديده بودم كه توی هيئت يا مسجد، كارهايی را انجام ميداد كه كسی
سراغ آن كارها نميرفت؛
كارهايی مثل نظافت و شستن ظرفها و...
من شاهد بودم كه برخی دوستان مسجدی ما به دنبال استخدام دولتی و
پشت ميز نشيني بودند
و ميگفتند تا كار دولتی برای ما فراهم نشود سراغ كار ديگری نميرويم.
آنها شخصيتهای كاذب برای خودشان درست كرده بودند و ميگفتند
خيلی از كارها در شأن ما نيست!
اما هادی اينگونه نبود. شخصيت كاذب براي خودش نمیساخت.
او برای رهايی از بيكاری كارهای زيادی انجام داد. مدتها با موتور، كار پيك انجام ميداد. در بازار آهن مشغول بود و...
ميگفت: در روايات اسلامی بيكاری بدترين حالت يك جوان به حساب می اید بیکاری هزاران مشکل و گناه و... را در پی خود دارد..
ادامه دارد...
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#حجاب
┏━🕊⃟📚━┓
@hasebabu
┗━🌿━