eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
759 ویدیو
5 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
یه تیکه از کتاب رو با هم بخونیم✂️ رضا، تو می‌دونی تو پادگان کسوه که بودیم، خیلی احساس غرور داشتم.😍 – از چی؟ – از این‌که پادگان ما تو چندکیلومتری اسرائیل بود و اون نمی‌تونست هیچ غلطی بکنه.😁💪 علی‌پور نگاهش می‌کند. بابک با هیجان ادامه می‌دهد: این می‌دونی یعنی چی، رضا؟ یعنی که ما صاحب قدرت‌ایم؛ یعنی به اون‌ها هم ثابت شده با ما نمی‌تونن دربیوفتن. رضا، ما تو چند کیلومتریِ اون‌ها بودیم و هیچ کاری نتونستن بکنن.😌 💢هیجان به صدایش اوج می‌دهد: می‌دونی علت همه‌ی این‌ها چیه؟ علی‌پور در سکوت سر تکان می‌دهد. در این مدت، بابک هیچ‌‌وقت این‌همه حرف نزده بود. ❗️بابک در جیب پیراهنش دست می‌کند. قرآن کوچکی در می‌آورد و زیر لب صلوات می‌فرستد و لایش را باز می‌کند: – به خاطر وجود و درایت ایشونه. رضا، این آرامش و امنیت، این غروری رو که من امشب ازش حرف می‌زنم، مدیون بودن این مرد هستیم؛ همه‌ی ما. علی‌پور خم می‌شود روی عکس. تصویر حضرت ، زیر نور اندک ماه روشن می‌شود.🥺❤️ ــــــــــــــــ