eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
641 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔 می خواهیم امروز داستان زندگی شهیدی را تعریف کنیم که مدافع امنیت من و شماها بود 🥀 شاید برایتان جالب باشه که این شهید، مدافع حرم هم بود و برای دفاع از حرم عمه جانمان، به سوریه رفته بود 💯 آره، درست حدس زدید، روایت زندگی شهید امنیت؛ به روایت مادر در کتاب 📚 ✍️ به قلم: محمد علی جعفری ✓قیمت کتاب 80/000ت ♡قیمت با تخفیف 75/000 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🌹 اواخر بهمن 96 در ایام شهادت مظلومانه، حضرت زهرا (س) بود که خیابان پاسداران تهران، شاهد توحش‌ گروه موسوم به دراویش گنابادی و ایجاد ناامنی و به شهادت رساندن سه تن از نیروهای انتظامی بود.  💠 قصه پسر جوانی را می‌خوانید که در کف خیابان‌های شمال شهر تهران، شهید شد آن هم نه در دهه شصت؛ در همین 6 سال گذشته.. 📖 روایت زندگی شهید امنیت؛ به روایت مادر در کتاب ✍️ به قلم: محمد علی جعفری ـــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu
📖 🔺داستان زندگی شهید حریم امنیت به روایت مادر ✂️ انگار زخم پای محمدحسین ذره‌ذره روحم را می‌خورد. نمی‌توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دو تا توت خشک گذاشتم در دهانم. تا توت نم پس داد و مزه‌اش رفت زیر زبانم، هُرّی دلم ریخت. مزۀ شیرینی توت. بی‌هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقامهدی. @hasebabu