eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
588 ویدیو
3 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ــــــــــــــــــ🖤ـــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ🖤ـــــــــــــــــــ نام و نام خانوادگی:مصطفی صدرزاده نام پدر:محمد نام جهادی:سیدابراهیم محل تولد:خوزستان-شوشتر تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ محل شهادت:سوریه ادرس مزار:شهرستان شهریار-بهشت رضوان ــــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ وضعیت تاهل:متاهل تعداد فرزندان:دو فرزند-یک دختر و یک پسر تاریخ ازدواج:۱۳۸۶ اولین دیدار باهمسرشان:یکی از دوستان شهید همسرشان را به ایشان معرفی کردند اما در یک پایگاه و مسجد فعالیت میکردند :) 🍃 چهارسال در حوزه امام صادق(ع)درس خواندند دانشگاه محل تحصیل:دانشگاه ازاد تهران 🌼 🌼رشته:ادیان و عرفان 🌼 🌼شغل:آزاد 🌼 🌼همسر شهید:در روز خواستگاری بجای اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من همسنگر میخواهم ✨🌿 🌼ارادت خاصی به حضرت عباس (ع)داشت ♥️ 🌼دغدغه اش کارفرهنگی بود گویی تمام زندگی اش فعالیت های فرهنگی بود ✌️🏻 🌼همسر شهید:بارزترین خصوصیت اخلاقی مصطفی عاطفی بودنش بود 🌼 ـــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ اولین اعزام:سال۹۲ 🌹 تقریبا دوسال نیم در سوریه بودند که ۸بار مجروح شدند 🕊آخرین اعزام:چهارشنبه۲۰مرداد 🕊 شهید دوبار با رزمندگان عراقی به جبهه نبرد رفت و در ماموریت دوم با رزمندگان فاطمیون آشنا شدند و از آن پس به عنوان یک نیروی افغانی به سوریه رفتند✌️🏻🌱 🍃🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا مصطفی یکی از رزمنده های مورد علاقه سردار سلیمانی بود؛به گونه ای که سردار میگوید من واقعا عاشقش بودم💕 شهید در شب حنابندان یا همان شب قبل از عملیات (شب تاسوعا)پیش بینی شهادتشان را کرده بودند که بخاطر این قضیه اخطار به اخراج از سوریه را به ایشان داده بودند زیرا این موضوع را تضعیف روحیه رزمندگان میدانستند 🌿 یک اتفاق عجیب :پیکر شهید بعد از۷؛۸ روز هم خونریزی داشت که مجبور شدند دوباره پیکر را غسل دهند.انگار خدا میخواست شرایطی فراهم اورد که فاطمه بتواند بهتر پدرش را ببیند🥀🕊 اتفاقی عجیب هنگام تدفین 🕊🥀 وقتی قران را بعد از اینکه تلقین خواندند بر روی صورت شهید گذاشتند شهید برای مدتی اندک چشم ها و دهانشان را بازکردند :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ــــــــــــــــــ🖤ـــــــــــــــــــ نام و نام خانوادگی:مصطفی صدرزاده نام پدر:محمد نام جهادی:سیدابراهیم محل تولد:خوزستان-شوشتر تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ محل شهادت:سوریه ادرس مزار:شهرستان شهریار-بهشت رضوان ــــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ وضعیت تاهل:متاهل تعداد فرزندان:دو فرزند-یک دختر و یک پسر تاریخ ازدواج:۱۳۸۶ اولین دیدار باهمسرشان:یکی از دوستان شهید همسرشان را به ایشان معرفی کردند اما در یک پایگاه و مسجد فعالیت میکردند :) 🍃 چهارسال در حوزه امام صادق(ع)درس خواندند دانشگاه محل تحصیل:دانشگاه ازاد تهران رشته:ادیان و عرفان 🌼 شغل:آزاد 🌼 همسر شهید:در روز خواستگاری بجای اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من میخواهم ✨ 🌼ارادت خاصی به (ع)داشت ♥️ دغدغه اش بود گویی تمام زندگی اش فعالیت های فرهنگی بود ✌️🏻 🌼همسر شهید:بارزترین خصوصیت اخلاقی مصطفی عاطفی بودنش بود 🌼 ـــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ اولین اعزام:سال۹۲ 🌹 تقریبا دوسال نیم در سوریه بودند که ۸بار مجروح شدند 🕊آخرین اعزام:چهارشنبه۲۰مرداد 🕊 شهید دوبار با رزمندگان عراقی به جبهه نبرد رفت و در ماموریت دوم با رزمندگان فاطمیون آشنا شدند و از آن پس به عنوان یک نیروی افغانی به سوریه رفتند✌️🏻🌱 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا مصطفی یکی از رزمنده های مورد علاقه بود؛به گونه ای که سردار میگوید من واقعا عاشقش بودم💕 شهید در شب حنابندان یا همان شب قبل از عملیات (شب تاسوعا)پیش بینی شهادتشان را کرده بودند که بخاطر این قضیه اخطار به اخراج از سوریه را به ایشان داده بودند زیرا این موضوع را تضعیف روحیه رزمندگان میدانستند 🌿 یک اتفاق عجیب :پیکر شهید بعد از۷؛۸ روز هم خونریزی داشت که مجبور شدند دوباره پیکر را غسل دهند.انگار خدا میخواست شرایطی فراهم اورد که فاطمه بتواند بهتر پدرش را ببیند🥀🕊 اتفاقی عجیب هنگام تدفین 🕊🥀 وقتی قران را بعد از اینکه تلقین خواندند بر روی صورت شهید گذاشتند شهید برای مدتی اندک چشم ها و دهانشان را بازکردند :) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ــــــــــــــــــ🖤ـــــــــــــــــــ نام و نام خانوادگی:مصطفی صدرزاده نام پدر:محمد نام جهادی:سیدابراهیم محل تولد:خوزستان-شوشتر تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ محل شهادت:سوریه ادرس مزار:شهرستان شهریار-بهشت رضوان ــــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ وضعیت تاهل:متاهل تعداد فرزندان:دو فرزند-یک دختر و یک پسر تاریخ ازدواج:۱۳۸۶ اولین دیدار باهمسرشان:یکی از دوستان شهید همسرشان را به ایشان معرفی کردند اما در یک پایگاه و مسجد فعالیت میکردند :) 🍃 چهارسال در حوزه امام صادق(ع)درس خواندند دانشگاه محل تحصیل:دانشگاه ازاد تهران رشته:ادیان و عرفان 🌼 شغل:آزاد 🌼 همسر شهید:در روز خواستگاری بجای اینکه بگوید همدم و همسر میخواهم به من گفت من میخواهم ✨ 🌼ارادت خاصی به (ع)داشت ♥️ دغدغه اش بود گویی تمام زندگی اش فعالیت های فرهنگی بود ✌️🏻 🌼همسر شهید:بارزترین خصوصیت اخلاقی مصطفی عاطفی بودنش بود 🌼 ـــــــــــــــ💕ــــــــــــــــــ اولین اعزام:سال۹۲ 🌹 تقریبا دوسال نیم در سوریه بودند که ۸بار مجروح شدند 🕊آخرین اعزام:چهارشنبه۲۰مرداد 🕊 شهید دوبار با رزمندگان عراقی به جبهه نبرد رفت و در ماموریت دوم با رزمندگان فاطمیون آشنا شدند و از آن پس به عنوان یک نیروی افغانی به سوریه رفتند✌️🏻🌱 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا مصطفی یکی از رزمنده های مورد علاقه بود؛به گونه ای که سردار میگوید من واقعا عاشقش بودم💕 شهید در شب حنابندان یا همان شب قبل از عملیات (شب تاسوعا)پیش بینی شهادتشان را کرده بودند که بخاطر این قضیه اخطار به اخراج از سوریه را به ایشان داده بودند زیرا این موضوع را تضعیف روحیه رزمندگان میدانستند 🌿 یک اتفاق عجیب :پیکر شهید بعد از۷؛۸ روز هم خونریزی داشت که مجبور شدند دوباره پیکر را غسل دهند.انگار خدا میخواست شرایطی فراهم اورد که فاطمه بتواند بهتر پدرش را ببیند🥀🕊 اتفاقی عجیب هنگام تدفین 🕊🥀 وقتی قران را بعد از اینکه تلقین خواندند بر روی صورت شهید گذاشتند شهید برای مدتی اندک چشم ها و دهانشان را بازکردند :) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•