eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
659 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 خاطرات شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی ❤ 🌸🌱شهید محمد حسین محمدخانی اصالتی یزدی دارد اما به تاریخ 9 تیرماه 1364 شمسی در تهران متولد شده است. وی سال های دانشجویی خود را در رشته ی مهندسی عمران در یزد سپری کرد و از فعالان بسیج دانشجویی بود. محمدحسین به صورت داوطلبانه به یگان های مدافع حرم بانوی مقاومت در سوریه ملحق شد و سرانجام به تاریخ 16 آبان 1394 شمسی، طی نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی، در عملیات محرم، خلعت شهادت پوشید. ۸۰.۰۰۰ ت با تخفیف ۷۵٠٠٠ ۳۲۸ صفحه 📱برای ثبت سفارش 👇 @Yaa_zahraa18
در کتاب «زین أب» از مجموعه انتشارات شهید کاظمی، سمیه اسلامی و فاطمه قنبری به سراغ روابت لحظات شهید مدافع‌حرم، رفته‌اند که پس از زندگی پربارش در منطقه «خان طومان» ، پس از مبارزه با تروریست به رسید و پیکر مطهر ایشان پس از سالها در سال۱۳۹۹ به کشور بازگشت.   در بخشی از کتاب می‌خوانیم ((خصلتی که محمد داشت و احتمالاً از خیلی‌ها شنیدید، آتش به‌اختیار بودنش بود. اگر می‌دید کاری روی زمین افتاده است، منتظر کسی نمی‌ماند؛ خودش شروع می‌کرد به حلِ مسئله. حالا می‌خواست رفتن به آذربایجان برای کمک به زلزله‌زدگان هریس باشد یا شستن سرویس‌های بهداشتیِ محل اسکان زائران راهیان نور. بدون این‌که حرفی بزند، تلاش می‌کرد تا تواضع شهدا را در خودش پیاده کند. ساده‌تر بگویم، مَنِ درونش را به زمین می‌زد تا کند.)) ـــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــ قیمت کتاب ــــــــــــــــــــ 120/000ت خرید از ما با تخفیف ــــ 108/000ت ـــــــــــــــــــــ🦋ــــــــــــــــــــــــ @hasebabu🌱
قبل از خواب زمزمه کنیم: اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُحْرِمُنِي الْحُسَيْنُ خُدایا گناهانی را که مرا از حسین (علیه‌السلام) محروم میکند ببخش💔 شبتون بخیر رفقا♡ ___________________ @hasebabu
☆بسم رب الحسین ع☆ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ وَ عَلیَ الْمُسْتَشْهِدِینَ بَینَ یَدَیکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهْ» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
ــــــــــــــــــــــــــــــــ✨ـــــــــــــــــــــــــــــــ هر صبح پلک‌هایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می‌زند سطر اول همیشه این است: ” خدا همیشه با ماست . “ پس بخوانش با لبخند☺️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلااام رفقا صبحتون پر از عشق و امید🦋 @hasebabu
♡| |♡ لبخندی به رنگ شهادت🦋 اثری است که ، را در بیست و هفت فصل دلنشین روایت می‌کند💬 📕این کتاب از نشر سوره‌مهر در حقیقت معرفی اسوه ای کم‌نظیر برای و است که زندگی سراسر تکاپوی خود را برای کسب رضای خداوند رقم زد‌♡🌸▫️ 👈در بخشی از آن نوشته‌است: ((خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش می شنوم، صدای حرم می آید، گوش عالم کر است ... خیام می سوزد اما دلمان آتش نمی گیرد. مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جستجو نمی کنیم؟ روحمان از بین رفته. سرگرم بازیچه دنیاییم ..))💔 ✍🏻نویسنده:مومن دانشگر_محسن حسن زاده ▫️ناشر:سوره مهر ▫️رده سنی/مخاطب:عمومی ▫️قالب کتاب:خاطرات و زندگینامه 📖تعداد صفحات: ۳۴۲ 🕊 ــــــــــــــــــ قیمت کتاب 120/000ت🦋 خــرید از ما با تخفیف108/000ت🎁 @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#خداحافظ_دنیا🥀
شهید محمد شالیکار از همرزمان سردار شهید حاج حسین بصیر و سردار علی اصغر بصیر در دوران دفاع مقدس بوده است. شهید شالیکار جانباز بالای 50 درصد بوده که از ناحیه سر دچار جانبازی در جنگ هشت ساله شده بود و از یادگاران دفاع مقدس فریدونکنار به شمار می رفت. وی یکی از نیروهای داوطلب مدافع حرم برای مقابله با تکفیری های تروریست به کشور رفته بود که با اصابت گلوله ای مجروح شد. وی که از ناحیه کتف و ریه دچار آسیب جدی شده بود، سرانجام پس از مجاهدت های فراوان، به جمع پیوست. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ـــــــــــــــــــــ به خوابم آمد و گفت: من به خواسته ی خودم که شهادت بود، رسیدم. وقتی برای دومین بار با خانم شهربانو نوروزیان، همسر شهید حاج محمد شالیکار، هماهنگ می کنم تا کارهای مربوط به کتاب را انجام دهیم، همان شب دوباره خواب او را دیدم. انگار نه خواب بودم و نه بیدار. آمد و گفت: کتاب رو بده ببینم چه کار کردی! جزوه ی آماده شده ای را جلوی او گذاشتم. جزوه را برداشت و به چند صفحه اش نگاهی انداخت و با لحن تلخی پرسید: از حضرت زینب چی نوشتی؟ نگاه مبهوتم به چشم های نافذش گره خورده بود. بعد از سکوت کوتاه زبان باز کردم و با شرمندگی گفتم: چیزی ننوشتم! گفت: از مصیبت حضرت زینب(ع) بنویس... . از خواب برخاستم. ناخودآگاه می گریستم و می گفتم: الله اکبر... الله اکبر... الله اکبر.. ــــــــــــــــــــــــــــ قیمت کتاب 100/000تومان🌱 قیمت با تخفیف 90/000🎁 @yaa_zahraa18📲 @hasebabu📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا