بی مقدمه بگویم😊 . . .
لمسِ صفحات این کتاب هم عبادت است !✨
عباس ، نورِ رستگاری را نشانمان میدهد ☝.
وقتی کتابِ آخرین نماز در حلب را میخواندم ؛ قلبم هیجانِ غیرقابل وصفی را لمس میکرد که مطمئنم از طرف خود شهید حواله شده بود . . در عرضِ دو روز تمامِ صفحاتش را خواندم .. عجیب و عمیق بود . سراسر عشق بود و امید ، راه بود و نگار ، شوق بود و قرار .
بیش از این نمیگویم ..
بخرید ، بخونید ، کیف کنید . مثل همیشه - ✌
ــــــــــــــــــــــــــ
✒️ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
📝برشی از دلنوشته شهید عباس دانشگر :🌷
همتم نسبت به آرمانم محکوم است . تلاش و جهدم نسبت به تکلیفم محکوم است . قلبم عشقی طلب میکند که عقل به او نداده است . عشق طلبکار ، عقل طلبکار است . من بدهکارم ...
- #آخرین_نماز_در_حلب 📚
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✒️ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•💠عاشقانه ترین کتاب مدافعان حرم
#یادت_باشدـ
✒️ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
•💠عاشقانه ترین کتاب مدافعان حرم #یادت_باشدـ ✒️ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
💠|بریده اے از #یــادت_باشد
#دختر_شینا
ما لقا را به بقا بخشیدیم...
به واسطه دوستم کتاب دختر شینا به دستم رسید. روایت زندگی زن و شوهری را میخواندم که شبیه زندگی خودمان بود؛ عشقی که ببینشان بود،خاطرات اول زندگی که همسر شهید از حاج ستار خجالت میکشید یا ماموریت های همیشگی شهید،نبودن ها و فاصله ها،همهٔ اینها را در زندگی مشترکمان هم میتوانستم ببینم. صفحه به صفحه میخواندم و مثل ابر بهار اشک میریختم و با صدای بلند گریه میکردم. هر چه به آخر کتاب نزدیک میشدم ترسیم بیشتر میشد. میترسیدم شباهت زندگی ما با این کتاب در آخر قصه هم تکرار بشود.
به حدی در حال و هوای کتاب و زندگی «قدم خیر»، قهرمان کتاب دختر شینا غرق شده بودم که متوجه حضور حمید نشده بودم بالای سرم ایستاده بود و چهرهٔ اشک آلودم را نگاه میکرد. وقتی دید تا این حد متاثر شدم کتاب را از دستم گرفت و پنهان کرد. گفت: حق نداری بقیه کتاب رو بخونی تا همین جا خوندی کافیه. با همان بغض و گریه به حمید گفتم: داستان این کتاب خیلی شبیه زندگی ماست. میترسم آخر قصه عشق ما همه به جدایی ختم بشه.
آنقدر بغض گلویم سنگین بود که تا چند ساعتی هیچ صحبتی نمیکردم ...
•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
•┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈•
✒️ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu 🍃
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
تا او را دیدم فرار کردم😥 ، گفت : قدم ، تو را به خدا از من فرار نکن😰 . ببین این برگه مرخصیام است 📝. به خاطر تو از پایگاه مرخصی گرفتم❤ ، آمده ام فقط تو را ببینم !😔
#بریده_اے_از_دختر_شینا
@hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
تا او را دیدم فرار کردم😥 ، گفت : قدم ، تو را به خدا از من فرار نکن😰 . ببین این برگه مرخصیام است 📝.
#پیشنهادی
مجروح شده بود😔
گفتم اگر پایت عفونت کند چکار کنیم 😰؟
با خونسردی گفت : هیچ ، چکار داریم بکنیم؟😊
قطعش میکنیم. میاندازیمش دور . فدای سر امام ..💚😍
#دختر_شینا
@hasebabu
📚رهبر انقلاب :
👈از جمله کارهای بسیار مهم، کتابخوان کردن زنان است
متاسفانه زنان ما با کتابخوانی خیلی انسی ندارند !
این کتابها 📚معارف بشری است که ذهن ها را برای بهتر فهمیدن بهتر اندیشیدن بهتر ابتکار کردن و در موضع صحیح تری قرار گرفتن آماده میکند . . .
✒️ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
بسمحق... :)🍂 #پارت5 اینقسمت #پسرکفلافلفروش _._._._._ كار فرهنگی مسجد موسی ابن جعفر 7 بسيار گست
★بسمحق... :)🍂★
★#پارت6★
اینقسمت #پسرکفلافلفروش
_._._._._
در پايان مراسم ديدم همان پسرك فلافلفروش انتهای مسجد نشسته! بهسيد علی اشاره كردم و گفتم: رفيقت اومده مسجد.
سيد علی تا او را ديد بلند شد و با گرمی از او استقبال كرد. بعد او را در
جمع بچههای بسيج وارد كرد و گفت: ايشان دوست صميمی بنده است كه حاصل زحماتش را بارها نوش جان كردهايد!
خلاصه كلی گفتيم و خنديديم. بعد سيد علی گفت: چیشد اينطرفا
اومدي؟!
او هم با صداقتی كه داشت گفت: داشتم از جلوی مسجد رد ميشدم كه ديدم مراسم داريد. گفتم بيام ببينم چه خبره كه شما رو ديدم.
سيد علی خنديد و گفت: پس شهدا تو رو دعوت كردن.
بعد با هم شروع كرديم به جمعآوري وسايل مراسم. يك كلاه آهنی
مربوط به دوران جنگ بود كه اين دوست جديد ما با تعجب به آن نگاه
ميكرد. سيد علیگفت: اگه دوست داری، بگذار روی سرت.
او هم كاله رو گذاشت روي سرش و گفت: به من ميياد؟
سيد علی هم لبخندي زد و به شوخي گفت:
ديگه تموم شد، شهدا برای
هميشه سرت كلاه گذاشتند!
همه خنديديم. اما واقعيت هماني بود كه سيد گفت. اين پسر را گويی شهدا
در همان مراسم انتخاب كردند.
پسرك فلافلفروش همان هادی ذوالفقاری بود كه سيد علی مصطفوی او
را جذب مسجد كرد و بعدها اسوه و الگوی بچههای مسجدی شد.
از زبان یکی از جوانان مسجد
ادامه دارد...
#پسرک_فلافل_فروش 📚
┏━🕊⃟📚━┓
@hasebabu
┗━🌿━
★ #حال_خوب★
به هرکسی دل بستیم...
رسمی جز دل
شکستـن نمیدانست؛🚫
جـز شمایی که
با همه بی مهریهایمان
همیشه مَرهم جانِ خستمان شدی
خدا جانم :)💚'
+ اگر ما مقصریم، تو دریایِ رحمتے
#خدا
#اربعین
#امام_زمان
#حجاب