eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
650 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🌱📚 اگر با مطالعۀ کتاب یادت باشد این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه می‌شود مانند حمید شد، یا چگونه می‌شود فرزندی چون حمید تربیت کرد، کتاب را بخوانید.👌🌻 معتقدم این روایت نه‌تنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست.💚 این «د ر ا م» تنها «م ر ا د» دل ما بر «م د ا ر» زندگی یک «م ا د ر» نیست؛ بلکه مادرانه‌ای برای همۀ نسل‌هاست. آینه‌ای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشه‌هایشان گذشتند تا ما طعم تلخ نا امنی را نچشیم.😢 این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است.🍃
. : دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت،😢 فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت🥺 و من مجبور بودم مثل همیشه نقش مادری را بازی کنم که قرار است سنگ صبور این خانواده باشد... .🌿 هر چه جلوتر می رفتیم فاطمه محکم تر مرا بغل می کرد، می دانستم آغوش پدر می خواهد، حال خودم هم تعریفی نداشت، غربت خودم و دختر شهید را حس می کردم و روزهای سختی که قرار است بعد از این داشته باشیم...😔🥀
(وسط همین اتاق بین عکس‌های زکریا به دخترش گفتم: «می‌دونی بابات کی می‌آد؟ وقتی امام زمان (عج) بیاد، اون موقع بابات با دوستای شهیدش برمی‌گرده.» فاطمه به چشم‌هایم خیره شد و پرسید: «واقعاً اگه امام زمان (عج) بیاد، بابای منم برمی‌گرده؟ چه‌کار کنم امام زمان (عج) زودتر بیاد؟» بغلش کردم و گفتم: «تو دلت پاکه دخترم! هروقت شما خیلی دعا کنی، هروقت همهٔ ما کار خوب بکنیم و خودمون رو برای اومدنش آماده کنیم.» همان‌جا دست‌های کوچکش را بالا گرفت و برای امام زمان (عج) دعا کرد. من هم همراه با صدای گرفتهٔ فاطمه شروع کردم به دعا کردن. یا صاحب الزمان (عج) کاش برگردی...)) قیمت کتاب 145/000تومان قیمت با تخفیف 135/000 📚🦋📚🦋📚🦋📚🦋
1403080109-2.mp3
8.64M
- گریه کنید مادر ما بی گناه بود شهادت_حضرت_زهرا (س) فاطمیه
سلام و درود دوستان مجموعه قصه قهرمان‌ها یه مجموعه آتش به اختیار هست که برای آشنایی بچه‌ها با قهرمان‌هاشون قصه قهرمان ها رو تعریف کرده. اما متأسفانه الان که خواستن این قصه‌ها رو به چاپ برسونن متأسفانه با کمبود بودجه مواجه شدن. یعنی الان هر قصه که بخوان بفرستن برای چاپ کم کمش 50 میلیون پول لازم دارن و این بودجه واقعاً خیلی زیاده و هیچ ارگان دولتی هم نپذیرفتن که کمکی کنن. از شما دوستان بزرگوار خواهش می‌کنم هرچقدر در حد توانتون هست حتی پنج هزار تومن کمک کنین تا حداقلش مقداری از این هزینه‌ها رو جمع کنیم و بتونیم خیلی از بچه‌های ایران و دنیا رو با قهرمان های واقعی آشنا کنیم. پس هرکس مایل هست کمکی بکنه و قدمی در راه امام مهدی عج برداره یه یاعلی بگه و ما رو در این راه یاری کنه. ان‌شاءالله اولین کتابی که میخوایم به چاپ برسونیمش داستان رئیس جمهور شهیدمون شهید سید ابراهیم رئیسی هست هرکس که مایل به همکاری هست لطفاً پی وی بنده پیام بدن تا اطلاعات بیشتری رو در اختیارشون قرار بدم و شماره کارت آقای ظهریبان موسس مجموعه قصه قهرمان‌ها رو بفرستم خدمتتون🙏🏻
💞 ❣بی‌مقدمه اقرار می‌کنم را، اما... یک شرط در ذهنم بالا و پایین می‌پرد🙃؛ شرطی که این دوست‌داشتن را محدود می‌کند. نمی‌دانم بگویمش یا نه. شاید دلگیر شوی، 🙈 💯اما... دل‌مان باید گیر چیز بزرگ‌تری باشد تا بفهمیم. با خود می‌گویم شاید از شروع علاقه راه گریزی نباشد، اما برای ادامه‌اش ناچار به تصمیم هستیم؛ ♨️تصمیمی که زندگی را معنا می‌بخشد، حتی زنده‌بودن را. این خودمان هستیم که باید سمت و سوی گسیل‌شدن را تعیین کنیم که یا این محبت، نردبان عروج‌مان شود یا پرتگاه سقوط. ــــــــــــــــــــــــــــــــ 💚قیمت کتاب 100/000ت 💛قیمت با تخفیف 90/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
تا این لحظه پرقدرت ادامه میدم برا معرفی😅🙈🔌
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#دوستت_دارم_به_یک_شرط 💞 ❣بی‌مقدمه اقرار می‌کنم #دوست_داشتن را، اما... یک شرط در ذهنم بالا و پایین م
دوستت دارم به یک شرط♡ ♨️زندگینامه داستانی شهید پژمان توفیقی به روایت همســــــــــــــر♡✓ ❗️برشی از کتاب..... چند متر رکاب زد و یکدفعه از روی گودال پرید.😱 باز هیجانم غلغل کرد. قدرت خاموش کردنش را نداشتم🤭! بقیه دخترها سر جای‌شان نشسته بودند و با نگاه، کیف می‌کردند🙄، اما من از روی سنگ بلند شدم و به سمتش دویدم🙈. پسرها دوره‌اش کرده بودند. مقابلش ایستادم🥲. یک لحظه نگاهم کرد. دهانم را که از ذوق به خنده باز شده بود، بازتر کردم.😄 - ببخشید آقای توفیقی! می‌شه به منم یاد بدین چه جوری تک چرخ بزنم و از روی گودال بپرم؟😐 با قهوه‌ای چشمانش خیره‌ام شد و با جدیت تمام گفت:«نخیر!»😬....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☆بسم رب الحسین ع☆ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ وَ عَلیَ الْمُسْتَشْهِدِینَ بَینَ یَدَیکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهْ» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu