ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📚ـــــــــــــــــــــــــــــ
ظهر نهم فروردین ماه بود که روح الله زنگ خانه را زد. زینب در را باز کرد، با صورت آفتاب سوخته اما خندان او روبرو شد. با اینکه از دیدنش خیلی خوشحال بود. گفت: «چرا اومدی؟ نمی خواستم شکایت کنم که برگردی. دلم تنگ شده بود. اما می توانستم تحمل کنم.»
– نه دیگه، خودمم نمی تونستم بمونم. دلم تنگ شده بود. اونجا بیشتر بچه ها مجرد بودند،.هی به من می گفتن تو برگرد برو خونه. منم می گفتم نه خانومم خیلی خوبه تحمل می کنه. اما اون روز که زنگ زدم . از صدات فهمیدم حسابی کلافه شدی. دیگه یه لحظه هم صبر نکردم. تا اینجا هم شهر به شهر ماشین گرفتم اومدم.
ــــــــــــــــــــ
#عاشقانھِ_شهدایی ❤️
#دلتنگ_نباش 📚
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
اول یه بریده ازش بذارم🥺🤍
#حاج_قاسم_سلام📚
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه های غواص با چشمهای نمناک به #حاج_قاسم نگاه میکردند.این حالت، نمایشی بود از دلشکستگی غواصها.چند روز منتهی به عملیات، موقع نماز همه چشمهایشان خیس بود و گردنهایشان به نشانۀ تواضع در مقابل محبوب کج. صحبتهای حاج قاسم به نقطۀ انتهایی رسید، او به امواج خروشان اروند که چند متر آن طرفتر پر شدت و سهمگین در جریان بود، اشاره کرد و با بغض گفت:« این آب را میبینید، این آب مهریه فاطمه زهراست. خدا رو به حق مهریه حضرت زهرا قسم بدید که امشب از این آب بگذرید و دل امام رو شاد کنید.» بغض ها ترکید و گردان ۴۱۰ غواص در میان بلور اشکها غرق شد.
ــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
✓معرفی کتاب
#حاج_قاسم_سلام 📚
حمیدرضا فراهانی در این کتاب هربخش از روایتش را با #سلام_بر_سردار شروع میکند. گویی نوشتههایش خطاب به خود اوست. سرداری که باید محتوای کتاب را میدیده و تایید میکرده است اما درست روزی که حاج قاسم قرار بود محتوای کتاب را بررسی کند، خبر شهادتش به گوش فرمانده میرسد.🥺
فراهانی در این کتاب سعی کرده روایات حضور خودش را هم در جبهه، خطاب به #حاج_قاسم بنویسد و این شیوه جالبی است که ابداع کرده و باعث شده بین مخاطب، راوی و سردار سلیمانی احساسی همسان ایجاد شود.
ــــــــــــــــــــ
✓قیمت کتاب 95/000ت
♡قیمت با تخفیف 90/000ت
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
°•با بعضیها حال آدم یک جوری میشود؛❥
☺️ یک جورِخوب! از آن خوبهایی که شبیه خوردن آب یخ وسط گرمای تابستان است،
یا شاید هم شبیه خوردن گوجه سبز با نمک است که به تلخی هم نمیزند
، شبیه قدم زدن در زیر باران! ❤️
میدانی آدم خیالش یک جورِخاص راحت است، راحت از آنکه خوبیشان هیچوقت تهنشین نمیشود. این جور آدمها شبیه فرش رنگ به رنگ نمیشوند، شبیه باران میمانند؛
همین قدر لطیف، همین قدر آرام، همانقدر دلنشین .
الهی که نصیبتون بشه از این آدما☺️ وتجربه کنی این مدل دوست داشتن رو...
بهترینها نصیب قلب مهربونت
شبت بدون دغدغه رفیق جانم♡
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
بچه که بودیم...
بهتر میدونستیم چطور باید از
داشته هامون مواظبت کنیم و براشون بجنگیم..
بهتر بلد بودیم دوست داشتن واقعی رو...
×شاید اندازه ی سنمون نبود
✓اما عشق و وفاداری رو خوب میشناختیم...
اون روزا نمیدونستیم خستگی یعنی چه،
دلزدگی یعنی چه...
نه اهل رها کردن بودیم
نه تنهایی ترجیح مون بود و نه فرار راه نجات
حالا اما،....
ما همون بچه هاییم...
که حتی روزی فکرش رو نمیکردیم
کمی قد کشیدن و بزرگ شدن
اینهمه دنیای مون رو عوض کنه...
♡بیاین از داشته هامون مواظبت کنیم♡
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
دلم باران سرد صبح پاییزی هوس دارد
که نم نم میرسد از راه و
عاشق میشود شهری...🌧🤍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام رفقای جان صبحتون بخیر و نیکی ❤️
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🇮🇷 #هفته_بسیج
برتمامی بسیجیان جان برکف مبارک باد.♡
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•