eitaa logo
حسین عسگرلو
167 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
خاطرات، دلنوشته ها و یادداشت های من ارتباط @asgarlu
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
به لطف الهی در این کانال خاطرات، تجربیات و نکته های معرفتی تقدیم خواهد شد تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
تغییر ذائقه برخی افراد را دیدید به ساندویچ و غذاهای فست فودی عادت کرده اند؟! اینها گرچه از خوردن این غذاها لذت می برند اما کسی که هنوز ذائقه اش را به این نوع غذاها عادت نداده برایش مشکل است که دست از غذای سالم و سنتی که در منزل پخته می شود بکشد و سر این غذاها حاضر شود. مشکل گروه اول این است که ذائقه شان تغییر یافته است. شبیه همین قضیه را ما در مطالعه مطالب فضای مجازی مشاهده می کنیم. انسان وقتی زیاد با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها مانوس می شود کم کم ذائقه اش تغییر می کند و چندان سراغ مطالعه کتاب نمی رود اما کسانی که لذت خواندن کتاب را درک کرده اند به خوبی می دانند که ور رفتن با فضای مجازی هیچ گاه نمی تواند جای لذت عمیقی را که کتاب ایجاد می کند بگیرد؛ مگر اینکه او نیز به مرور ذائقه اش دستخوش تغییر و تحول گردد و لذت مجازی را به جای لذت حقیقی بگیرد. @hasgarlu
ابطال سحر و طلسمات پری شب توفیقی دست داد خدمت دوست قدیمی و گرامی ام حاج آقای تقی پور رسیدم؛ به شوخی گفتم شرفیابی به خدمت شما طلسم شده بود که اکنون شکسته شد! ایشان به مناسبت جریانی را از سید حسین مومنی نقل کردند به این مضمون که ایشان می فرمودند من خیلی علاقمند بودم سحر و طلسم را یاد بگیرم تا در موقع نیاز برای یاری شخصی که مورد سحر و طلسم قرار گرفته استفاده کنم. بدین منظور خیلی پرس و جو کردم تا اینکه گفتند شخصی که در این زمینه مهارت تام دارد در بندرعباس زندگی می کند. به همین خاطر عازم آن دیار شده و به ملاقات این شخص شتافتم. او پس از اینکه از نیت من باخبر شد و فهمید که من صرفا برای ابطال سحر و طلسم می خواهم این امور را یاد بگیرم برگشت و گفت برایت روشی را آموزش می دهم که باطل کننده همه جادوها و طلسمات است. هر شخصی مورد هر گونه سحر و طلسمی واقع شده باشد کافی است به زیارت امام رضا شرفیاب شده و چشمش به ضریح آن حضرت بیافتد؛ همین که نگاه وی به ضریح حضرت افتاد هر گونه سحر و طلسم در جا باطل می شود. با این راهکار شما دیگر نیازی به یادگیری فنون سحر و طلسم و امثال اینها ندارید. @hasgarlu
صبر و معرفت دیروز برای بزرگداشت شهید مالک رحمتی در حرم حضرت معصومه مجلسی برپا شده بود که توفیق حضور یافتم. این محفل نورانی به سخنان دلنشین استاد فروغی سلمه الله مزین شده بود. ایشان مطالب مفیدی را درباره صبر و مقام صابرین بیان فرمودند اما در اواخر بیاناتشان به غزل «ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی» مترنم شدند و ذیل این بیت حافظ «ترسم کز این چمن نبری آستین گل/ کز گلشنش تحمل خاری نمی کنی» قضیه جالبی را نقل کردند. می فرمودند استاد ما از یکی از اهل معرفت نقل می کرد که می گفت در جنگ جهانی دوم وضعیت وخیمی پیش آمده بود... من در منزل نشسته بودم و می دیدم که بچه ها از گرسنگی ناله می کنند و اشک می ریختند... در این بین چنان باران شدیدی شروع به باریدن گرفت که سقف خانه سرمان فرو ریخت! در آن لحظه نگاهی به آسمان کردم و خطاب به حق تعالی عرض کردم «پسندم آنچه را جانان پسندد...» در این لحظه آنچه را که پنجاه سال به دنبالش بودم برایم عنایت کردند... @hasgarlu
انواع واکنش ها در برابر مصائب حال که درباره صبر سخن به میان آمد باید گفت که افراد را با توجه به واکنش شان در مقابل مشکلات و مصائبی که سرشان می آید به چند گروه می توان تقسیم کرد: گروه اول کسانی اند که از خود کم ظرفیتی نشان داده و به عالم و آدم اعتراض می کنند و ابتلای خودشان به مصیبت را ناعادلانه تلقی می کنند. گروه دوم کسانی اند که ظاهرا زبان به اعتراض نمی گشایند اما در ته دلشان همانند گروه قبلی به خدا و نقشه الهی اعتراض داشته و خودشان را مستحق مصیبت وارده نمی بینند. گروه سوم کسانی اند که نه در دل و نه در زبان هیچ اعتراضی به محضر الهی ندارند و راضی به قضای الهی هستند؛ اینان مصداق بارز صابران محسوب می شوند. اما در این میان گروه چهارمی هم هستند که نه تنها به قضای الهی رضایت دارند بلکه بالاتر از این، خدا را در مقابل این مصیبت پیش آمده حمد و سپاس می گویند! اینان با بصیرتی که خدا به آنان داده نگاهشان از ظواهر حوداث عبور کرده و به عمق آنها راه یافته اند. اینان می دانند که بلایای الهی در حقیقت الطاف و عنایاتی است که در این قالب به آنها هدیه داده می شود؛ لذا با آغوشی باز و دلی خرم به استقبال بلایا می روند و نغمه حمد سپاس سر می دهند. چنین واکنشی شکوه آمیزی به نوبه خود، موجب گشوده شدن ابواب رحمت الهی شده و شخص مصیبت دیده را به مراحل والایی از قرب و معرفت می رساند. بر اساس همین نگاه است که در انتهای زیارت عاشورا زمزمه می کنیم: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم، الحمد لله علی عظیم رزیتی؛ خدایا تو را سپاس همانگونه که شاکران بر مصائبشان تو را سپاس می گویند، خدایا تو را سپاس به خاطر این مصیبت بزرگی که نصیبم نمودی...» @hasgarlu
گوهر گرانبها حاج آقای عالی از آیت الله العظمی اراکی نقل می کند که مرحوم آخوند خراسانی شاگرد مبرزی داشت به نام میرزا عبدالله گلپایگانی که در 45 سالگی از دنیا رفت. پس از فوتش یکی از خوبان در عالم رویا ایشان را می بینید و از وضعیت وی در آن عالم سوال می کند. وی در پاسخ می گوید وقتی مرا دفن کردند فرشتگان الهی سراغم آمدند و پرسیدند برای این عالم با خودت چه آورده ای؟ من در پاسخ به کارهای خوبی که انجام داده بودم اشاره کردم ولی هر کدام را بنا به دلایلی رد کردند و گفتند این اعمال به درد اینجا نمی خورد و از شما که یک عالم بودید انتظار بیشتری بود! وقتی با این وضعیت مواجه شدم دچار اندوه شدم و احساس کردم که واقعا دستم خالی است. در این حین آن دو فرشته به من گفتند شما نزد ما گوهر گرانبهایی داری که در این عالم تا روز قیامت کفایتت می کند! من با تعجب پرسیدم کدام گوهر؟ آنها در پاسخ گفتند: یادت می آید فلان روز عده ای از ایران به نجف مشرف شده بودند و مهمان شما شدند؟ آنگاه تو برای اینکه از مهمانان پذیرایی کنی از منزل خارج شدی تا از کسی پول قرض کنی؟ کوچه های نجف تاریک بود پایت به یک سنگی گیر کرد، زمین خوردی و پایت زخمی شد؟ آنجا ابتدا گله کردی که خدایا این چه وضعی است؟ چرا من باید این طوری باشم که چهار تا مهمان سرزده می آید پول نداشته باشم از آنها پذیرایی کنم؟ اما بعد به خودت آمدی و گفتی این چه حرفی است؟ اینها مهمانان امیرالمومنین هستند و با خود برکت آورده اند؛ آنگاه لب گشودی و گفتی «الحمد لله» این حمد تو اینجا تبدیل به گوهر گرانبهایی شده که تا قیامت خرج برزخت را برآورده می کند. @hasgarlu
درسی از دعای عرفه در ادبیات عرفانی ما معمولا از عشق الهی سخن گفته می شود و کمتر به مساله خشیت الهی پرداخته می شود. تامل در سیره اهل بیت نشان می دهد که این مقوله در میان آنان خیلی پررنگ بوده و شاید بتوان گفت وزنه خشوع و خشیت بر عشق و محبت غلبه داشته است. یک نمونه بارز آن را می توان در مناجات عرفه مشاهده کرد. امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات پس از آنکه ساعت ها به درگاه الهی ضجه و ناله زده در پایان این چنین با خدا مناجات می کند که «بار الها من حسین از تو یک خواسته ای دارم که اگر آن را به من بدهی و دیگر هیچ چیزی هم ندهی برایم اهمیتی ندارد اما اگر به آن خواسته من توجه نکنی و به جای آن همه حاجت هایم را عطا کنی به دردم نمی خورد» اما این خواسته اساسی حضرت چیست؟ می فرماید: «خواسته من این است که مرا از آتش جهنم نجات دهی» این مناجات سوزناک را امام برای آموزش به دیگران ادا ننموده بلکه شعله ای بوده که از معرفت عمیق به حق تعالی و ظرائف عبودیت نهفته شده در جان آن حضرت بر می خاسته چنانچه طبق آیه 28 سوره فاطر به هر میزان معرفت انسان به حقایق هستی بیشتر باشد به همان اندازه خشیت وی نیز بیشتر خواهد بود. آن حضرت بر اساس معرفتی که داشته نیک می دانسته که مساله قیامت و بهشت و جهنم چقدر جدی بوده و وظیفه بندگی انسان در مقابل حق تعالی چقدر حساس است؛ لذا عبودیت خود را قاصر دیده و با تمام وجود به درگاه الهی پناه می برد تا او را از نمود غضب خود که همان آتش جهنم است در امان نگه دارد. @hasgarlu
دو روایت نامتعارف از آزمون حضرت ابراهیم ما به لطف بهره مندی از معارف اهل بیت نسبت به آزمون سخت حضرت ابراهیم دیدگاه روشنی داریم. خداوند می خواهد ازخودگذشتگی ابراهیم را از طریق فرزندش امتحان کند؛ او نیز پا بر نفس گذاشته و اسماعیل را به قربانگاه می برد ولی خداوند با فرستادن قوچی از یک طرف، جان اسماعیل را نجات می دهد و از طرف دیگر ابراهیم را به مقام منیع امامت ارتقا می دهد. اما در این میان برداشت ها و روایت های نامتعارفی نیز وجود دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست. ما در اینجا به دو روایت از دو اندیشمند بزرگ که هر کدام بنیانگذار یک مکتب فکری در جهان بوده اند اشاره می کنیم و سر فرصت به نقد آنها می پردازیم. ابن عربی معتقد است که آزمون ابراهیم مربوط به تعبیر خواب بود؛ از نظر وی، خدا می خواست ابراهیم را بیازماید تا ببیند آیا او رویایی را که دیده تعبیر می کند یا از تعبیر غفلت نموده و ظاهر خوابش را اخذ می کند. او در خواب می بیند که فرزندش اسحاق را دارد ذبح می کند. او به جای آنکه آن را تعبیر کند ظاهر رویایش را می گیرد و گمان می کند که خدا او را مکلف کرده که اسحاق را ذبح کند. او اگر اهل تعبیر بود بایستی پی می برد که دیدن ذبح فرزند در خواب تعبیر دارد و تعبیر آن ذبح گوسفند است. لذا او موظف بود که یک گوسفند قربانی کند اما چون ظاهر خوابش را تصدیق می کند، اقدام به ذبح اسحاق می کند که در این حین خداوند قوچی را می فرستد تا مانع ذبح وی شود؛ در نتیجه این ذبح فدایی برداشت اشتباه ابراهیم از رویایی که دیده بود می شود نه اینکه فدایی خود اسحاق بوده باشد. دیدگاه جالب دیگر در این زمینه دیدگاه عارف و فیلسوف دانمارکی کرکگور است. او که به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم نیز شناخته می شود ماجرای ابراهیم را به طرز شورانگیزی در کتاب «ترس و لرز» منعکس کرده است. او معتقد است که آزمون ابراهیم این بود که او در جدال میان عقل و ایمان قرار گرفته بود؛ از یک طرف، ایمان وی او را به سمت ذبح فرزندش سوق می داد و از یک طرف عقل مانع این کار می شد و بریدن سر فرزند را کاری غیر عاقلانه قلمداد می کرد. ابراهیم میان این دو ندا گیر کرده بود اما نهایتا عقل خود را زیر پا گذاشته و به ندای ایمان لبیک می گوید و با تمام ترس و لرزی که داشت چاقو را بر گلوی فرزندش قرار داده و اقدام به ذبح اسحاق می کند. کرکگور با این برداشت میان عقل و ایمان تضادی آشتی ناپذیر می اندازد و در نتیجه آموزه «ایمان گرایی افراطی» را در جامعه مسیحیت رقم می زند. @hasgarlu
پالس هایی که دریافت نمی کنیم! می بیند در حال راه رفتن هستید ناگهان به یاد یکی از رفقای قدیمی تان می افتید و شاید نسبت به او احساس نوعی دلتنگی هم بکنید؛ و یا در خواب با یکی از آشنایان ملاقات می کنید اما پس از بیدار شدن بی خیال شده و به زندگی روزمره می پردازید. متاسفانه خیلی ها مثل ما به این حالات توجه نمی کنند و آنها را اموری صرفا اتفاقی قلمداد می کنند؛ اما در نگاه عمیق توحیدی هیچ اتفاق بدون حکمتی در جهان رخ نمی دهد و پشت هر اتفاق ظاهرا بی حکمتی، دست حکیمانه حق تعالی قرار گرفته و می خواهد از این طریق نکته ای را به ما تذکر دهد. لذا در این شرایط بهتر است حداقل یک تماس با آن رفیق بگیرید و حالی از او بپرسید شاید خداوند می خواهد گره کار رفیقتان را به دست شما باز کند. یکبار یکی از دوستان قدیمی در خواب دیده بود که به همراه حقیر به نجف اشرف مشرف شده و بنده به او می گویم «فلانی مقداری پول داری به من قرض بدهی؟!» این خواب وی درست مقارن بود با شرایطی وخیمی که من در آن قرار گرفته بودم و نیاز مبرم مالی داشتم. او این خواب را به یکی نقل کرده بود و با دو واسطه به گوش من رسید. البته این رفیقمان توفیق این را پیدا نکرد که در آن وقت حالی از این دوست قدیمی اش بگیرد و در حل مشکل بنده پیشقدم شود؛ لذا خداوند از طریق دیگری مشکل مرا حل کرد. مهم این است که از کنار این پالس های غیبی به راحتی عبور نکنیم. @hasgarlu
خواب خوشی که از دست رفت! دیشب خسته بودم ساعت ده گرفتم خوابیدم و مثل همیشه در خواب عمیقی فرورفتم تا اینکه صبح زود با انرژی بیدار شوم و به کارهایم برسم. نصف شب بود که توی خواب جناب پزشکیان را دیدم که در اطراف او افرادی جمع شده بودند که ناگهان اتفاقی افتاد و تشنجی در مجلس ایجاد شد که خوب به یادم نمی آید ولی هر چه بود سراسیمه از خواب بیدار شدم و دیدم ساعت یک شب است و دیگر به هیچ وجه نتوانستم بخوابم. به ناچار سراغ لپ تاپم رفتم تا مشغول کارم شوم. پس از روشن کردن لپ تاپ طبق معمول سری به گروه علمایی زدم ببنیم چه خبر؟ ناگهان متوجه اتفاقی که در میزگرد فرهنگی پزشکیان افتاده و رفتار پرخاشگرانه ای که از مشاور ایشان بروز نموده شدم. با خودم گفتم اینها نیامده خواب و آسایش ما را سلب کردند 😅 اگر در انتخابات پیروز شوند چه خواهد شد؟! خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. 😉 @hasgarlu
درسی از محضر امام هادی (علیه السلام) در مکتب قرآن و اهل بیت به شکرگزاری از خداوند فراوان تاکید شده است. اما مهم ترین نکته در این قضیه این است که ما متوجه نعمات الهی بوده باشیم و آنها را ببینیم. متاسفانه ماها خیلی اوقات متوجه انوع نعماتی که در آنها غرق شده ایم نیستیم اما به کوچکترین کمبودی که در زندگی رخ می دهد توجه می کنیم و در صدد اصلاح آن برمی آییم. جریان زیر که از امام هادی علیه السلام نقل شده خیلی آموزنده است. ابوهاشم جعفری نقل می کند که دچار تنگدستی شدیدی شده بودم که به خدمت امام هادی رسیدم امام اذن ورود داد وقتی نشستم فرمود: «ای اباهاشم! می خواهی کدام یک از نعمت هایی که خدا بر تو ارزانی داشته شکرش را به جا آوری؟!» ابوهاشم می گوید زبانم بند آمد به طوری که ندانستم چه بگویم! امام فرمود: «خدا به تو نعمت ایمان روزی نمود و بدین وسیله بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد؛ نعمت عافیت عطایت کرد و بدین طریق تو را بر اطاعت خود یاری کرد؛ به تو قناعت ارزانی داشت و بدین وسیله تو را از بی شخصیتی نجات داد! ای اباهاشم اینها را یادآوری کردم زیرا گمان کردم می خواهی از کسی که این نعمات را بر تو ارزانی داشته شکایت نمایی!» حضرت بعد از اینکه او را متوجه این نکته کرد در ادامه فرمود: «دستور دادم صد دینار به تو بپردازند آنها را دریافت کن!» 📚 بحارالانوار، ج 50، ص 129 @hasgarlu
یک سوال درباره انتقام گیری حضرت امیر در خطبه همام که درباره اوصاف پرهیزگاران بحث می کند می فرماید: «وَ إِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَه‏» یعنی اگر انسان باتقوا مورد ظلم قرار گیرد اهل انتقام نیست بلکه صبر می کند تا خدا انتقام او را از ظالم بگیرد. اما در آیه 39 شوری می فرماید: «وَ الَّذينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ» یعنی اهل توکل به خدا اینگونه هستند که وقتی مورد ظلم قرار بگیرند ساکت نمی نشینند بلکه از همدیگر کمک گرفته و به مقابله با ظالم برمی‌خیزند. اینجا طبعا این سوال پیش می آید که بالاخره وظیفه انسان مومن در قبال ظلمی که دیگران در حق وی روا می دارند چیست؟ باید گذشت کند یا با کمک گرفتن از دیگران از فرد مقابل انتقام بگیرد و او را سر جای خودش بنشاند؟! در پاسخ به این سوال، چیزی به ذهن بنده می رسد ولی می خواهم از دیدگاه دوستان گرامی که در کانال حضور دارند استفاده کنم. لطفا پاسخ خودتان را در صفحه خصوصی برایم ارسال کنید تا در همین جا منعکس کنم. با تشکر لینک صفحه خصوصی بنده @Asgarlu
با تشکر از همه دوستانی که نسبت به سوالی که طرح کرده بودم واکنش نشان داده و پاسخ خود را برایم ارسال کردند با توجه به اینکه پاسخ دوستمان جناب آقای سعید فتحی گویاتر و کاملتر از پاسخ سایر دوستان بود با عرض پوزش از سایر عزیزان صرفا پاسخ ایشان را بدون هیچ ویرایشی اینجا قرار می دهم و از خداوند متعال برای این عزیز و سایر عزیزان توفیقات روزافزون طلب می کنم.
سلام و عرض ادب حقیر احاطه ای به بیانات امیر المومنین و سائر حضرات و قرآن ندارم متاسفانه، ولی در پاسخ به سوالتون این نکته به ذهنم میاد که ظلمی که میشه و واکنش ما به اون وابستگی به این داره که طرف مقابل کی باشه و اون ظلم در چه سطحی باشه. مثلا اگر از طرف نزدیکان و همسایه و ... باشه و مساله هم فردی باشه تو این موارد به نظر میاد که تقابل و انتقام گیری کار درستی نباشه و حتی در قرآن در مورد قضیه قتل و قصاص هم بعد از اینکه حق رو برای حفظ امنیت اجتماعی در قصاص به اولیای دم میده از باب اخلاق اجتماعی، توصیه به گذشت میکنه. اما در مورد تقابل حق و باطل و مخصوصا جبهه کفر علیه مستضعفین عالم، توصیه به عدم سکوت و تلاش و تعاون جمعی برای دفاع از حق میشه. مثلا وقتی طرف مقابل نه فقط در حد تقابل فکری بلکه به صورت عملی علیه ما اقدام میکنه میفرماید « من اعتدی علیکم فاعتدوا ...» اگه اون حمله کرد شما نشینید هی نگا کنید. تهش این میشه که در مسائل فردی و زندگی عادی باید اهل گذشت و تحمل بود ولی در مسائل کلان اجتماعی و مخصوصا در مقابل دشمنی که بر علیه شما اقدام کرده باید فعال و متحرک بود و نه منفعل و دست بسته!