قرار شد امیرعلی برای صبحانه مدرسه ش ، آش سبزی ببره ...
توو خونه هم پیاز داغ مفصل داشتیم
امیرعلی هم خیلی پیاز داغ دوبل دوست داره ...
یک لحظه در ذهنم گذشت اگر بخاطر این پیاز داغ یه بوی قشنگی از غذا بلند شد و بغل دستی که مثلا صبحانه ش ،آش نبود دلش خواست ،چی ؟🤔
از ریختن پیاز داغ روی آش منصرف شدم
و به خودم گفتم از گذشتن از
کوچک ها شروع کن !
از نریختن پیاز داغ دوبل روی آش بخاطر اینکه دیگری دلش نکشه و بو بلند نکنه ،
از بخشیدن گل هندوانه وقتی دهنت آب افتاده ،
از دادن ته دیگ سیب زمینی به خواهرت ،
از دادن لیوان آب خنک توی تابستون به بغل دستی ات ،
از کوچک ها شروع کن تا مرزهای روحت کم کم وسیع بشه
از کوچک ها شروع کن تا بتونی از چیزهای بزرگ دل بکنی
از کوچک ها شروع کن تا ورود کنی به مرز انسانیت و از نفس عبور کنی!
از کوچک ها شروع میشه همه چیز !
انگار در حسابرسی اعمال ِقیامت خیلی
موشکافی میشه:
پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی عملی باشد (چه خوب ،چه بد)
و در دل سنگی یا در گوشهای از آسمانها یا زمین پنهان گردد، خداوند آن را (در قیامت) برای حسابرسی میآورد، که خداوند دقیق و آگاه است!
(آیه_۱۶_لقمان)
در آن حسابرسی بزرگ،
کوچکترین کارها محاسبه میشود و چیزی که مورد محاسبه الهی قرار میگیرد ،کم اهمیت نیست!
#دلنوشته۴۵
#انسانیت
#آش_سبزی
https://eitaa.com/hashemirad