داشتم میرفتم دارالتحفیظ که دیدم روی آسفالت خیابون این نازک های زیبا و لطیف ریخته(بوش رو که دیگه نگم برات 😍) نشستم روی زمین ، از روی آسفالت بلندشون کردم و به خودم گفتم :
اولا از اتفاقات و جزییاتی که در اطرافت میبینی ساده نگذر !
(حتما یه حرف حساب توش هست👌)
دوما همین خوشی های کوچولو
(مثل بوییدن این گل ،مثل لمسِ لطافت گلبرگ هاش) میتونه خوشبختی های بزرگی رو در ذهن و جان ما رقم بزنه! 😊
سوما روح و دل آدما هم مثل همین یاس، نازک و لطیفِ...اگه بچسبه به زمختیِ زمین خیلی زوود پژمرده میشه..
کاش مثل من که این یاس ها رو از زمین برداشتم ، یه دستی از غیب میومد و این جان های به زمین چسبیدهی ما رو هم از زمین بلند میکرد!
بقول شاعر:
دستی از غیب برون آید و کاری بکند!
گل های لطیف رو وقتی از زمینِ سخت بلند کردم میدونی ذهنم رفت توو کدوم آیه ؟! اونجا که خدا میگه:
《 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ》
هان ! ای مومنان چرا به دنیا راضی شدید؟!چرا سخت ، به زمینِ دنیا چسبیدید؟!یعنی وقتش نشده از زمین کنده بشید ؟
رفیق جان؛
بیا به دانای راه های آسمانی متوسل بشویم شاید از زمین کنده شدیم !مگر امام علی (ع) نفرمود: من به کوچه و خیابانهای آسمان آشناتر و آگاهترم نسبت به کوچه های زمین....پس یه یاعلی بگو و از زمین بلند شو !
#دلنوشته۲۶
#آیه۳۸توبه
https://eitaa.com/hashemirad