eitaa logo
هر روز با امام رضا (ع)
21 دنبال‌کننده
413 عکس
455 ویدیو
10 فایل
آرشیو پستهای امام رضایی تقدیم به حضور ملک آستان حضرت سلطان گذر تک تک ثانیه های عمرم به قدیمی شدن نوکریت می ارزد
مشاهده در ایتا
دانلود
°•🌱🌸•° آقامرام‌تو،‌بہ‌من‌از‌حدگذشتہ‌است اۍ‌بھترین‌رفیـق‌دو‌دنیاۍ‌من‌‌ رضا آقا https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: ۱۱ محمد بن سنان گويد: پيش از آن كه حضرت امام كاظم عليه السلام را به عراق تبعيد كنند، خدمت ايشان رسيدم. فرزندش على هم نزد وى بود. فرمود: اى محمد! امسال حادثه اى رخ خواهد داد. از آن هراسان مباش و بى تابى مكن.. سپس سر مبارك خود را پايين افكند و انگشتان خود را به زمين زد. آن گاه سر را بلند كرد . و فرمود: خداوند گمراهان را به حال خود وامى نهد و آن چه را اراده كند به انجام مى رساند. پرسيدم: مقصود از اين سخنان چيست؟ فرمود: هر كس به اين فرزندم ستم روا دارد و حقش را ناديده انگارد و امامتش را انكار كند، به سان كسى است كه حق على بن ابى طالب عليه السلام را پامال كرده و امامت وى را منكر شود. . من از سخنان وى چنين دريافتم كه از مرگ خود خبر مى دهد و فرزندش على را به عنوان امام پس از خود معرفى مى كند. عرض كردم: به خدا سوگند، اگر پروردگار به من عمر دهد و روزگار او را دريابم، حقوق او را ادا كرده، به امامت و خلافت وى گردن خواهم نهاد و هم اينك گواهى مى دهم و تصديق مى كنم كه او پس از شما حجّت خدا در روى زمين و امام مردم است و جامعه را به آيين اسلام فرا مى خواند. فرمود: اى محمد! خداوند عمر تو را دراز خواهد كرد و روزگار امامت او را درخواهى يافت و مردم را به سوى او فرا خواهى خواند و حتّى به امام پس از او هم اعتراف و تصديق خواهى نمود. پرسيدم: قربانت گردم! امام پس از او كيست؟ فرمود: فرزندش على. گفتم: به فرمان شما تسليم هستم و به امامت فرزند او نيز گواهى مى دهم. فرمود: آرى اى محمد! من نام تو را در كتاب اميرالمؤمنين عليه السلام ديدم و تو از شيعيان ما هستى و در ميان آنان به آذرخشى مى مانى كه در شب تاريك مى درخشد و نور مى افشاند. اى محمد! مفضّل مونس من است، هر گاه او را مى بينم، آرامشى مى يابم. تو نيز مونس دو امام پس از من خواهى بود و آنان با ديدن تو آرامش مى يابند. آتش جهنم بر بدنت حرام است و هرگز بدنت را لمس نخواهد كرد. https://eitaa.com/zandahlm1357
مولای من.... منم كه عالم و آدم زخويشتن راندند!!! ميان صحن شما جا برای من هم هست ؟؟.... https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: برخوردهاى دوگانه مامون پس از ولايتعهدى امام رضا (ع) در دوران خلافت مامون عباسى آشفتگى هاى سياسى و امنيتى آن چنان بالا گرفته بود كه مامون را به شدت نگران ساخت. زيرا پى آمدهاى كشته شدن امين و شورش هاى پى درپى گروه هاى مختلف، فساد و غارت اموال مسلمانان توسط گروهى وابسته به عباسيان و ظلم و فشار بيش از حد بر قاطبه مردم، پيوسته به جو پرالتهاب دامن مى زد. بدين جهت مامون مدت‌ها در پى چاره جويى و گشودن گره كار بود تا به اين نتيجه رسيد كه براى مسلط شدن بر اوضاع كشور و خواباندن بسيارى از فتنه‌ها و شورش ها، از چهره پاك و مقدس امام رضا عليه السلام آن هم به طرز ماهرانه اى استفاده كند. با دعوت كردن از امام و جلب او به مرو مساله خلافت و ولايتعهدى را به آن حضرت پيشنهاد نمود. مامون از همان ابتدا به ويژه پس از تحميل ولايتعهدى با امام دوگانه برخورد مى كرد. در اين جا اگرچه برخى آگاهانه يا از روى ناآگاهى به طرفدارى از حكومت بنى عباس و مامون مى خواهند وى را فردى مخلص و مؤمن و معتقد به امام عليه السلام معرفى كنند و مساله پيشنهاد و واگذارى ولايتعهدى را به على بن موسى الرضا عليهما السلام نشانه ايمان و ارادتش بدانند اما غافل از آن كه اين حركت مرموزانه و خائنانه نه تنها به امام عليه السلام خدمت نبود، بلكه با تحقق بخشى از اهداف شوم خود، زمينه شهادت آن حضرت را نيز فراهم ساخت. دليل اين مدعا همان برخوردهاى دوگانه اش بود كه پس از اين جريان از خود نشان داد و در تاريخ به گوشه هايى از آن اشاره شده است. و ما نيز در اين نوشتار كوتاه دوازده مورد از همان برخوردها را جمع آورى كرده، تقديم شيفتگان امام عليه السلام مى نماييم. به اين اميد كه گامى در جهت تبيين مظلوميت امام رضا عليه السلام و شناساندن چهره مامون باشد. https://eitaa.com/zandahlm1357
نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت برد ز خاطره ها غصه‌ی فراق بهشت رواقهای حریمت بهشت نور و بلور بلند گنبد نورانیت چراغ بهشت https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: برخى از دلايل ناخشنودى امام (ع) متونى كه در اين باره به دست ما رسيده آن قدر زياد است كه به حد تواتر رسيده. ابوالفرج مى نويسد: «... مامون، فضل و حسن، فرزندان سهل، را نزد على بن موسى (ع) روانه كرد. ايشان به وى مقام وليعهدى را پيشنهاد كردند، ولى او نپذيرفت - آنان پيوسته پيشنهاد خود را تكرار كردند و امام همچنان از پذيرفتنش ابا مى كرد، تا يكى از آن دو نفر زبان به تهديد گشود، ديگرى نيز گفت، بخدا سوگند كه مامون مرا دستور داده تا گردنت را بزنم اگر با خواست او مخالفت كنى ». (۶) برخى ديگر چنين آورده اند كه مامون به امام (ع) گفت: اى فرزند رسول خدا، اينكه از پدران خود داستان مسموم شدن خود را روايت مى كنى، آيا مى خواهى با اين بهانه جان خود را از تن دردادن به اين كار آسوده سازى و مى خواهى كه مردم ترا زاهد در دنيا بشناسند؟ امام رضا پاسخ داد: بخدا سوگند، از روزى كه او مرا آفريده هرگز دروغ نگفته ام، و نه بخاطر دنيا زهد در دنيا را پيشه كرده ام، و در ضمن مى دانم كه منظور تو چيست و تو براستى چه از من مى خواهى. - چه مى خواهم؟ - آيا اگر راست بگويم در امان هستم؟ - بلى در امان هستى - تو مى خواهى كه مردم بگويند، على بن موسى از دنيا روى گردان نيست، اما اين دنياست كه بر او اقبال نكرده. آيا نمى بينيد كه چگونه به طمع خلافت، وليعهدى را پذيرفته. در اينجا مامون برآشفت و به او گفت: تو هميشه به گونه ناخوشايندى با من برخورد مى كنى، در حالى كه ترا از سطوت خود ايمنى بخشيدم. بخدا سوگند، اگر وليعهدى را پذيرفتى كه هيچ، و گرنه مجبورت خواهم كرد كه آن را بپذيرى. اگر باز همچنان امتناع بورزى، گردنت را خواهم زد (۷). امام رضا (ع) در پاسخ ريان كه علت پذيرفتن وليعهدى را پرسيده بود، گفت: «... خدا مى داند كه چقدر از اين كار بدم مى آمد. ولى چون مرا مجبور كردند كه از كشتن يا پذيرفتن وليعهدى يكى را برگزينم، من ترجيح دادم كه آن را بپذيريم... در واقع اين ضرورت بود كه مرا به پذيرفتن آن كشانيد و من تحت فشار و اكراه بودم.. » (۸) امام حتى در پشت نويس پيمان وليعهدى اين نارضايتى خود و به سامان نرسيدن وليعهدى خويش را بر ملا كرده بود. (۹) https://eitaa.com/zandahlm1357
من بارها فتاده،تو دستم گرفته اي لطفت زياد ديدم وكم ميبرم ز ياد گفتم به دل كه بهر گدايي كجا روم؟ گفتا برو به طوس بگو يا ابالجواد https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: پيشنهاد خلافت تا چه حد جدى بود؟ اين پيشنهاد هرگز جدى نبود! در پيش برايتان گفتيم كه مامون نخست به امام رضا (ع) پيشنهاد كرد كه خلافت را بپذيرد، و اين پيشنهاد را بسيار با اصرار هم عرضه مى داشت، چه در مدينه و چه در مرو، و سرانجام حتى امام را به قتل هم تهديد كرد، ولى هرگز موفقيتى به دست نياورد. پس ازين نوميدى، مامون مقام وليعهدى را پيشنهاد به او كرد، ولى ديد كه امام باز از پذيرفتنش امتناع مى ورزد. آنگاه او را تهديد به قتل كرد و چون اين تهديد را امام جدى تلقى كرد، ديگر خود را مجبور يافت كه وليعهدى را بپذيرد. اكنون دو سؤال مطرح مى شود: يكى آنكه آيا مامون مقام خلافت را بطور جدى به امام عرضه مىداشت؟ دوم آنكه، در صورت جدى نبودن اين پيشنهاد، اگر امام جواب مثبت به او مى داد و خلافت را مى پذيرفت، مامون چه موضعى را مى خواست اتخاذ كند؟ پاسخ به سؤال نخست حقيقت آن است كه تمام قرائن و شواهد دلالت بر جدى نبودن پيشنهاد دارند. زيرا مامون را در پيش به خوبى برايتان معرفى كرديم. مردى كه چنان براى خلافت حرص مى زد كه بناچار دست به خون برادر خويش بيالود و حتى وزرا و فرماندهان خود و ديگران را نيز به قتل مى رسانيد و باز براى نيل به مقام، آن همه شهرها را به ويرانى كشانده بود، ديگر قابل تصور نبود كه همين مامون به سادگى دست از خلافت بر دارد و بيايد با اصرار و خواهش آن را به كسى واگذارد كه نه در خويشاوندى مانند برادر به او نزديك بود، نه در جلب اطمينان به پاى وزرا و فرماندهانش مىرسيد. آيا مى توان از مامون پذيرفت كه تمام فعاليتهايش از جمله قتل برادر، همه به خاطر مصالح امت صورت مى گرفت و او مى خواست كه راه خلافت را براى امام رضا (ع) باز كند؟! چگونه مى توان بين تهديدهاى او به امام و جدى بودن پيشنهاد مزبور، رابطه معقولى بر قرار كرد؟ اگر او توانسته بود با تهديد مقام وليعهدى را به امام بقبولاند پس چرا در قبولاندن خلافت، همين زور و اجبار را بكار نگرفت؟ پس از امتناع امام، دليل اصرار مامون چه بود، و چرا امام را به حال خود رها نكرد، و چرا باز هم آنهمه زورگويى و اعمال قدرت؟ اگر مامون براستى مى خواست امام را بر مسند خلافت مسلمانان بنشاند، پس چرا تاكيد مى كرد كه براى رفتن به بارگاهش، از راه كوفه و قم نرود؟ او بخوبى مى دانست كه در اين دو شهر مردم آمادگى داشتند كه شيفته امام گردند. زمين باور داشت، پس چرا مى خواست نظرى بر وى تحميل كند كه او آن را به صلاح نمى ديد، و چرا بالاخره امام را آنهمه تهديد مى كرد؟ در پايان، آيا آن رفتار خشن و غير انسانى كه مامون پيش از بيعت و بعد از آن، و در طول زندگانى امام و هنگام وفاتش، با او و با علويان در پيش گرفته بود؟ چگونه قابل توجيه بود؟ مامون خود دليل مى آوردشايان تذكر آنكه مامون هرگز خود را آماده پاسخ به اين سؤالها نكرده چه مى بينيم در توجيه اقدام خويش منطق استوارى برنگزيده بود. او گاهى مى گفت كه مى خواهد پاداش على بن ابيطالب را در حق اولادش منظور بدارد. (۱۰) گاهى مى گفت انگيزه اش اطاعت از فرمان خدا و طلب خشنودى اوست كه با توجه به علم و فضل و تقواى امام رضا مى خواهد مصالح امت اسلامى را تامين كند. (۱۱) و زمانى هم مى گفت كه او نذر كرده در صورت پيروزى بر برادر مخلوعش امين، وليعهدى را به شايسته ترين فرد از خاندان ابيطالب به سپرد. (۱۲) https://eitaa.com/zandahlm1357
ای کاش مرا بال و پری بود که من دورِحرمِ دوست، کبوتر باشم... https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: اين توجيه هاى خام همه دليل بر عدم توجه مامون بود به پيشبينى هاى لازم جهت پاسخ به سؤالهاى انتقادآميز، و از اين روست كه آنها را در تناقض و نا هماهنگى مى يابيم. هر چند كتابهاى تاريخى به دو سؤالى كه ما عنوان كرديم نپرداخته اند، ولى ما شواهد بسيارى يافته ايم بر اين مطلب كه مردم نسبت به آنچه كه در دل مامون مى گذشت، بسيار شك روا مى داشتند. از باب مثال، صولى و قفطى و ديگران داستان « عبد الله بن ابى سهل نوبختى » ستاره شناس را چنين نقل كرده اند كه وى براى آزمايش مامون اظهار داشت كه زمان انتخاب شده براى بستن بيعت وليعهدى، از نظر ستاره شناسى، مناسب نمى باشد. اما مامون كه اصرار داشت بيعت حتما بايد در همان زمان بسته شود براى هر گونه تاخير يا تغيير در وقت، وى را به قتل تهديد مى كرد. (۱۳). امام هدفهاى مامون را مى شناخت در فصل « پيشنهاد خلافت و امتناع امام از پذيرفتن آن » موضع او را بيان كرديم. در آنجا در يافتيم كه امام به جاى موضع سازشگرانه يا موافق در برابر پيشنهاد خلافت، خيلى سر سختانه به مقاومت مى كرد. چرا؟ زيرا كه او به خوبى در يافته بود كه در برابر يك بازى خطرناكى قرار گرفته كه در بطن خود مشكلات و خطرهاى بسيارى را هم براى خود او، هم براى علويان و هم براى سراسر امت اسلامى، مى پرورد. امام بخوبى مى دانست كه قصد مامون ارزيابى نيت درونى اوست يعنى مى خواست بداند آيا امام براستى شوق خلافت در سر مى پروراند، كه اگر اينگونه است هر چه زودتر به زندگيش خاتمه دهد. آرى، اين سرنوشت افراد بسيارى پيش ازين بود، مانند محمد بن محمد بن يحيى بن زيد (همراه ابو السرايا)، محمد بن جعفر، طاهر بن حسين، و ديگران... و ديگران.. از اين گذشته، مامون مى خواست پيشنهاد خلافت را زمينه ساز براى اجبار بر پذيرفتن وليعهدى بنمايد. چه همانگونه كه در فصل « شرايط بيعت » گفتيم چيزى كه هدفها و آرزوهاى وى را بر مى آورد قبول وليعهدى از سوى امام بود نه خلافت. پس به اين نتيجه مى رسيم كه مامون هرگز در پيشنهاد مقام خلافت جدى نبود ولى در پيشنهاد مقام وليعهدى چرا https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ای به فدای حرم و گنبد و گلدسته‌های تو خیل ملک از دل و جان زائر صحن و سرای تو 🎤با صدای محمد جعفرنژاد https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: برگزاري جشن ولايتعهدي امام سه شنبه، هشتم رمضان سال دويست و يك هجرى، عيد ملى بر پا شد. كوچه‌ها پلك خود را به روى لشكريان اسب سوار با لباس هاى رسمى كه به سوى ميدان شهر مى رفتندگشودند. درباريان و مقامات كشورى، تلاش مى كردند تا جايگاه ويژه اى در خور خليفه و خلافت مهيا سازند. سربازان و فرماندهان در جايگاه خويش مستقر شدند. جايگاه ويژه، محل تلاقى دو خط زاويه دار بود. هرچه دو خط از هم بيشتر فاصله مى گرفتند، مثلث بزرگ ترى تشكيل مى شد كه قاعده آن مردمى بودند. مهياى بيعت با وليعهد. هيأت هاى رسمى وارد شدند. هيأت فضل به راستى شكوهمند بود؛ اما مركب مأمون در پشت سر او، از آن هم شكوهمندتر بود. پشت سر اين دو هيأت، گروه وليعهد بود. مردم غافلگير شدند؛ چرا كه موكبى فروتنانه ديدند؛ اما به احترام برخاستند. امام سوار بر قاطرى خاكسترى، سرش را با تواضع فرو افكنده بود؛ او با آن لباس سپيدش، نماد صلح و آرامشى بود كه فرا مى رسيد. مأمون در جايگاه ويژه خود نشست. دو بالش بزرگ براى وليعهد نهادند. امام عمامه اى از پارچه اى گل دار بر سر داشت. شمشيرى برهنه نيز بر كمر بسته بود. او آرام و باوقار، بى حركت نشسته بود. با اين همه سادگى، باز نقطه مركز اين اجتماع رسمى و مردمى گسترده به شمار مى آمد. حتى هنگامى كه مأمون لب به سخن گشود و آن چه را كه در عهدنامه ولايتعهدى آمده بود، اعلام كرد، باز بيشتر مردم به رضاى آل محمد (ص) مى نگريستند. آرامش ظاهرى امام، تبلور آرامش درونى وى بود؛ وجودى متمركز؛ نقطه اى آسمانى. مأمون به پسرش عباس (۱۰۰) اشاره كرد. عباس گام پيش نهاد تا با امام بيعت كند. خليفه به امام گفت: دستت را براى بيعت بگشاى! » امام نيرومندانه برخاست. كف دست راستش را بالا گرفت و به طرف مردم دراز كرد. سپس با صدايى بلند فرمود: « پيامبر (ص)، اين گونه بيعت مى پذيرفت. » (۱۰۱) https://eitaa.com/zandahlm1357