.
دیروز سفر بودم
جایی که میخواستم برم رو بلد نبودم، از
روی نقشه هم پیدا نمیکردم که اسنپ
بگیرم، به ناچار زنگ زدم به تاکسی تلفنی
وقتی رسید بهش گفتم میخوام برم فلانجا
میشناخت کجاست، حرکت کرد
معمم نبودم، ولی فهمید که طلبه و معمم
هستم، شروع کرد به صحبت؛
از پسرش گفت. از میزان علاقه زیاد او به
طلبگی. ازم پرسید شما که تجربه دارید،
نظرتون چیه؟
گفتم اگر مطمئنید این علاقه سطحی نیست
و جو اطرافش باعث این علاقه نشده، خوبه
اگر میخواد بره، فقط قبلش مقدار زیادی
تحقیق کنید، چه درباره درس ها، چه درباره
فضا، چه هرچیز دیگر که وقتی رفت و با
سختی ها مواجه شد، شوکه نشه
رسیدیم به مقصد، پول نقد همراهم نبود
گفتم حاجی جان بیزحمت شماره کارت میدی
گفت: نه
گفتم: چرا؟
گفت: مهمون من هستید
گفتم: نه حاجی جان، بگو میزنم الان
گفت: نمیگم، این مسیر، هدیه من باشه
هرچی اصرار کردم، گوش نداد
با شرمندگی تشکر کردم و پیاده شدم و رفت.
#مهربونی
@hassan_zarabi